آدمی را توانایی
عشق نیست
در عشق میشکند و میمیرد.
ملکه بهشت
چشمها واقعی اما نگاهها واقعی نیستند
کاربر
مگر تو نسیم ابر بودی
که تو را در باران گم کردم؟
m.alavi
بزرگترین اعتمادها بزرگترین بیاعتمادیها را خواهد زاد
کوچکترین شکها امید را خواهد کاشت
sara
ما در سرما آموختیم
که غم را بشناسیم
اکنون سه بار بگو غم
بگو که بازگردد
هر بار بگو ابر ابر
بگو
که ببارد.
حآنا
و اینکه شب، در واپسین لحظات، در اندیشهٔ روز است.
sara
آنکه شکیباست خواهد ماند
آنکه ناشکیباست خواهد گفت
نخواهم رفت
sara
در هر رفتن بازگشتن خواهد بود
و هر رفتن بازگشتن است
sara
هستهٔ یک رویا شدی، در میوهٔ خاطرم
حآنا
من معنی این لبخند ترا دوست دارم که حرمت برهنهٔ اندوه من است ــ در بعدازظهری که میخواستیم راه خانه را گم کنیم لبخند تو قول باران میداد.
m.alavi
تو میتوانستی لباس سیاهتر داشته باشی
برف درختان را سیاه میکند.
sara
پس چرا از آمدن هراس دارید
درآیید
به حریر خواستههای قومی درآیید
که میداند
روبهروی هر زیبایی
کاهلترین گمانها
نشسته است.
sara
بزرگترین اعتمادها بزرگترین بیاعتمادیها را خواهد زاد
کوچکترین شکها امید را خواهد کاشت
sara
تنهایی اگر سیم خاردار، آبی آسمان و زرد زمین باشد
هدیهٔ من است برای من
sara
آنکه شکیباست خواهد ماند
آنکه ناشکیباست خواهد گفت
نخواهم رفت
sara
در هر رفتن بازگشتن خواهد بود
و هر رفتن بازگشتن است
sara
ای انسان کبود
مرحمتی نیست
که بگذارند گذشتهٔ خاکی را صیقل دهی
sara
باور دار
که از میان انبوه کلیدها،
کلیدی بیشکل، شب را خواهد گشود
sara
تنهایی اگر سیم خاردار، آبی آسمان و زرد زمین باشد
هدیهٔ من است برای من
sara