دانلود و خرید کتاب معنای سفر امیلی تامس ترجمه سحر مرعشی
تصویر جلد کتاب معنای سفر

کتاب معنای سفر

معرفی کتاب معنای سفر

کتاب معنای سفر؛ فیلسوف‌ها، آن سوی مرز نوشتهٔ امیلی تامس و ترجمهٔ سحر مرعشی است و نشر گمان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب معنای سفر

«چطور می‌توانیم عمیق‌تر به سفر بیندیشیم؟»

این پرسشی بود که امیلی تامس را بر آن داشت که راهی سفری در «فلسفه‌ سفر» شود و در آنجا که سفر و فلسفه به یکدیگر می‌رسند، دست به کاوش بزند. با بخشی پرسه‌های فیلسوفانه و بخشی مموآر و خاطرات سفرش به آلاسکا، تامس در کتاب «معنای سفر» از عصر کاوش در قرن شانزدهم می‌آغازد، یعنی زمانی که فیلسوفان به‌طور جدی برای اولین بار شروع به نوشتن از سفر کردند، و سپس راه پرپیچ و خم را جلو می‌رود تا رویارویی با اندیشه‌ٔ مونتنی در باب دیگری، جان لاک درباره‌ٔ آدمخوارها و هنری ثورو راجع به وحش‌بوم.

در سفرهایمان با امیلی تامس، پی به وجه تاریک نقشه‌ها می‌بریم، و اینکه چطور فلسفه‌ٔ فضا به رشد کوهنوردی دامن زد و درباره‌ٔ شهوت کلبه‌های جنگلی می‌خوانیم. همچنین با پرسش‌هایی مهم مانند اخلاقیات توریسم ویرانگر (سفر به مکان‌های محکوم به فنا مثل یخچال‌های طبیعی یا صخره‌های مرجانی) مواجه می‌شویم و اینکه چطور سفر به فضا بر درک ما از اهمیت انسان در جهان لویاتانی تاثیر می‌گذارد. کتاب با طرح تاریخی از مکان‌هایی که تاریخ و فلسفه به هم می‌رسند درک شما از سفر را تغییر می‌دهد.

فصل‌های کتاب معنای سفر از این قرار است:

خوب سفر کردن: دَه توصیهٔ کلاسیک برای سفر

۱. چرا فیلسوف‌ها به سفر اهمیت می‌دهند؟

۲. نقشه چیست؟ برایان هارلی و نیرنگ نقشه‌ها

۳. فرانسیس بیکن، فلسفهٔ علم و مرغ منجمد

۴. ایده‌های فطری در نظرِ دکارت و لاک، و آدم‌خوارها

۵. توریسم چطور پا گرفت؟ تن، آموزش و گراند تور

۶. سفرنامه‌نویسی، آزمایش‌های فکری و جهان فروزانِ مارگارت کاوندیش

۷. سفر کوهستانی و فلسفهٔ فضای هِنری مور

۸. ادموند برک و توریسم والا

۹. فلسفهٔ وحش‌بوم، هنری ثورو و شهوتِ کلبه

۱۰. آیا سفر مفهومی مردانه است؟

۱۱. اخلاقیات در توریسم ویرانگر

۱۲. آیا سفر به فضا زمین را بی‌اهمیت جلوه خواهد داد؟

بازگشت به خانه: دَه توصیهٔ کلاسیک

خواندن کتاب معنای سفر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند دربارهٔ سفر بیشتر بدانند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب معنای سفر

«قطارْ نسبتاً خلوت اما پرهمهمه بود. دو صندلی عقب‌ترم، زوجی داشتند سرِ ترامپ و هیلاری یکی‌به‌دو می‌کردند و دو صندلی جلوتر زوج دیگری بلندبلند دل می‌دادند و قلوه می‌گرفتند.

این دومی در کلِ راهرو ولوله‌ای دمِ‌گوشی راه انداخته بود.

«این‌ها دارن چه غلطی می‌کنن؟»

«چی بگم عزیزم؟ در عوض این‌جوری دیگه لازم نیست سرِ صحبت رو باهاشون باز کنی.»

پچ‌پچ کردن‌ها باعث شد تا باز نگاهم را بچرخانم سمت پنجره.

اولِ بهار بود و فصلِ ذوب شدنِ برف‌های آلاسکا. رگه‌های بلندِ برفابه‌ای که روی شیشه می‌لغزید منظرهٔ درخت‌ها را پشت برفْ پنهان، و تپه‌ها را تار می‌کرد. من در آنکوریج، بزرگ‌ترین شهر آلاسکا، سوار قطار آرورا وینتر (Aurora Winter) شده و حالا در راهِ فئربَنکس بودم. سفرِ من یک روزِ تمام طول می‌کشید، اما اکثر مسافرها چند ساعت یا کمتر توی قطار بودند. بعضی‌ها وسطِ برف‌وبوران برای قطار دست تکان می‌دادند تا فقط بیست دقیقه بعدش در برف‌وبورانی به‌ظاهر عینِ همان قبلی پیاده شوند. از لابه‌لای کولاک به جنگل خیره شدم و کوره‌راه‌های برگ‌پوشی را مجسم کردم که به کلبه‌های چوبی می‌رسیدند.

دوباره حواسم را دادم به کتابم و سعی کردم اخم‌وتخم‌ها و غرولندهای دوروبرم را، که لحظه‌به‌لحظه بلندتر می‌شد، نادیده بگیرم. می‌گویند سفر پذیرشِ آدم‌ها را بیشتر می‌کند.

بین مردم جا افتاده که فیلسوف‌ها سفر نمی‌کنند؛ همه‌اش هم به خاطرِ سقراط است که حتی یک بار پایش را از دیوارهای آتن آن‌طرف‌تر نگذاشت، و البته کانت که هیچ‌وقت بیشتر از صدصدوپنجاه کیلومتر از زادگاهش کونیگزبرگ دور نشد. علاوه‌براین، کسی حوزهٔ پژوهشی‌ای با نامِ «فلسفهٔ سفر» را به رسمیت نمی‌شناسد. هیچ کتاب، واحد دانشگاهی یا کنفرانسی نیست که از فلسفهٔ سفر حرف بزند.

با همهٔ این‌ها، فیلسوف‌های زیادی بوده‌اند که به سفر اهمیت می‌داده‌اند. مفهوم «فیلسوفِ دوره‌گرد» از قدیم‌الایام وجود داشته. استرابون، جغرافی‌دان و سیاحتگرِ اوایل قرن یکم میلادی، کسانی را که «در پیِ یافتن معنای زندگی‌اند» در گروهِ آن‌هایی می‌گذارد که عادت به «گشت‌وگذار در کوهستان» دارند. او می‌گوید: «خردمندترین دلاوران کسانی‌اند که مکان‌های بسیاری را دیده باشند. چراکه شاعران دیدن شهرها و شناختن ذهن آدمی را دستاوردی بزرگ می‌دانند.»

بعضی از فیلسوف‌ها مدام در سفر بوده‌اند. کنفسیوس سال‌ها مشغولِ سیاحت در شهرهایی بود که حالا قسمت‌هایی از چین‌اند، و می‌گویند لائوتسه، فیلسوفِ هم‌عصر او، بیشترِ تعالیمش را لب مرز نوشته. دکارت، بعد از جنگیدن در اروپای شرقی، بفهمی‌نفهمی به فیلسوفی خانه‌به‌دوش تبدیل شد. تامس هابز، مارگارت کاوندیش و جان لاک به دلیلِ تبعید سیاسی سال‌ها در اروپا سرگردان بودند. در قرن بیستم، دابلیو وی کواین با هواپیما و کشتی‌های بخار ۱۳۷ کشور را گشت و سیمون دوبووار از سفرش به چین برای نوشتن کتابی بهره گرفت.

به‌جز این‌ها، فیلسوفان از اهمیت سفر هم گفته‌اند. فرانسیس بیکن معتقد بود سفر منجر به نگاه آخرالزمانی (Apocalypse)، از نوع خوبش، می‌شود. ژان‌ژاک روسو آن را از واجبات تعلیم‌وتربیت می‌دانست. هنری ثورو باور داشت همهٔ ما آدم‌های شادتری خواهیم بود، اگر سر به کوه و دشت بگذاریم و تمشک بچینیم.

سفر با فلسفه گره خورده و سؤالاتی فلسفی را پیش می‌کشد: آیا دیدار با مردمان ناآشنا می‌تواند چیزی دربارهٔ ذهن آدمی به ما بیاموزد؟ وقتی مرجان‌های سدِ بزرگ مرجانی رو به نابودی‌اند، آیا سفر کردن به آن‌جا کار اخلاقی‌ای است؟ آیا سفر فقط مختصّ مردان است؟

فلسفه هم متقابلاً بر سفر کردن تأثیراتی داشته. فلسفهٔ فضا گردشگریِ کنار دریا را باب کرد. فلسفهٔ امرِ والا هوای کوه‌نوردی و غارنوردی را در سرِ مردم انداخت. فلسفهٔ علم دانشمندانِ اهلِ سفری نظیرِ جان رِی و چارلز داروین را عمل آورد، و ملوانان دریای آزاد را ترغیب کرد که از مناطق دورافتاده سنگ و گیاه و کلاً هر شیء غریبی را که «کارکردی ناشناخته» دارد جمع کنند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
برتراند راسل، فیلسوف قرنِ‌بیستمی، هم معتقد است سفر برایمان خوب است و زندگی در کشورهای دیگر از تعصباتمان کم می‌کند.
پویا پانا
چرا این افراد نمی‌توانند از عکس کلبه‌ها چشم بردارند؟ چه‌چیزش این‌قدر فریبنده است؟ شهوت کلبه، به بیان ساده، محرّکی بصری است که تمنای زندگی‌ای ساده‌تر در محیطی خوش‌منظره را برمی‌انگیزد. کامنت‌گذارها آن را به «بازیابیِ ثوروی درون» تشبیه می‌کنند. شهوت کلبه نشان‌دهندهٔ بازگشت به زندگیِ روستایی و بدون امکانات است، به خودکفایی و اتکابه‌نفس.
پویا پانا
آلبر کامو می‌گوید: «انسان [man] تنها موجودی است که از آنچه هست سر بازمی‌زند.»
پویا پانا
از ثمرات سفر این است که دیدن مکان‌ها و مردم گوناگون، خلق‌وخوها، آداب‌ورسوم و شیوه‌های مختلف زندگی تا حدّ زیادی آزادمان می‌کند از فضل‌فروشی‌ها و حقارت نفسمان که باعث می‌شود هر آن چیزی را که با راه‌ورسمِ ما و کشورمان هم‌خوانی ندارد پوچ و احمقانه بدانیم. اما اگر به جای گذر از دریا می‌شد به سیاره‌های نزدیکمان سفر کنیم، آن‌چنان تنوعی از طبیعت و بشر می‌دیدیم که اندیشه و روحمان وسعت می‌یافت و کمکمان می‌کرد امراض ذهن‌های کوچک را درمان کنیم.
پویا پانا
می‌گویند سفر پذیرشِ آدم‌ها را بیشتر می‌کند. بین مردم جا افتاده که فیلسوف‌ها سفر نمی‌کنند؛ همه‌اش هم به خاطرِ سقراط است که حتی یک بار پایش را از دیوارهای آتن آن‌طرف‌تر نگذاشت، و البته کانت که هیچ‌وقت بیشتر از صدصدوپنجاه کیلومتر از زادگاهش کونیگزبرگ دور نشد.
پویا پانا
امرسون معتقد بود جامعه حواس آدم را پرت می‌کند و اگر زمانی را به عزلت‌نشینی در طبیعت بگذرانیم، جهان را بهتر می‌فهمیم. به گمان او، اگر طبیعت را به معنای واقعی ببینیم، لذت زیادی نصیبمان می‌شود: در طبیعت شعفی دیوانه‌وار وجود آدمی را فرا می‌گیرد… قدم گذاشتن روی زمین لخت، در چاله‌های برف، هنگام گرگ‌ومیشِ هوا و زیر آسمان ابری، باعث می‌شوند بی‌آن‌که به مناسبتِ شادی‌بخشِ خاصی فکر کنم روحم تازه شود.
پویا پانا
کامو وقتی دارد راجع‌به سفر می‌اندیشد می‌گوید: ارزشِ سفر به هراسی است که در ما ایجاد می‌کند. واقعیت این است که در لحظات خاصی، وقتی از خانه و کاشانه‌مان دوریم… ترسِ ناشناخته‌ای برمان می‌دارد و میلِ درونیِ برگشتن به حفاظِ عادت‌های قدیمی به دلمان می‌افتد. این واضح‌ترین فایدهٔ سفر است. در آن لحظه، ما بی‌قرار و درعین‌حال آسیب‌پذیریم، طوری که کوچک‌ترین تماسی تا اعماق وجودمان را می‌لرزانَد. بعد، ناگهان نگاهمان به باریکهٔ نوری می‌افتد و ابدیت پیدا می‌شود. به همین دلیل نباید بگوییم برای لذت سفر می‌کنیم. در سفر هیچ لذتی نیست. من بیشتر به چشم فرصتی برای آزمون معنوی نگاهش می‌کنم. [۳۲] به نظرِ کامو، بودن در یک کشور خارجی ما را می‌ترسانَد و این هراس در برابر جهان پذیرایمان می‌کند.
پویا پانا
بعضی از فیلسوفانِ ذهن به عواطفْ نگاهی ایدئالیستی دارند و معتقدند اگر ذهنی در کار نبود، غم یا شادی نیز وجود نداشت.
پویا پانا

حجم

۷۱۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۷۱۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
تومان