کتاب دایی وانیا
معرفی کتاب دایی وانیا
کتاب دایی وانیا نوشتهٔ آنتون چخوف و ترجمهٔ هوشنگ پیرنظر است. نشر قطره این نمایشنامهٔ مشهور روسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب دایی وانیا
کتاب دایی وانیا حاوی یکی از مشهورترین نمایشنامههای آنتوان چخوف، روسیه و جهان است. این نمایشنامه همه افسردهاند؛ بهجز زن پیر پیشخدمتی که عمری برابر عمر خانه دارد و هیچ ارتباطی نه با دنیایی که در آن زندگی میکند دارد و نه با آدمهای اطرافش. نویسنده، «دایی وانیا» را در سال ۱۸۹۹ نوشت، ولی انگار همین امروز نوشته شده است. حالوهوای داستان این اثر را بهشدت امروزی دانستهاند. شخصیتها بسیار ملموسند؛ آنقدر که انگار ما هم هر روز میبینمیشان و حتی خودمان را در آنها میبینیم. «دایی وانیا»، داستان مردی است که برای اینکه خانوادهاش زندگی خوبی داشته باشند، همهٔ عمر فداکاری کرده است. او کسی است که در ۴۷ سالگی افسوس میخورد که میتوانست زندگی بهتری داشته باشد. «پروفسور سربریاکوف» در این اثر، دانشمندی میانمایه و متظاهر است که سالها است با دخترش «سونیا» و برادرزنش «ایوان» («داییوانیا») که ادارۀ ملکی را که از زن مرحومش به میراث برده بر عهده دارند، زندگی بیدغدغهای را میگذراند. سربریاکوف حالا با «یلنا»، دختر جوانی که مجذوب شهرت او شده، ازدواج کرده است. هم وانیا و هم یلنا کمکم پی میبرند سربریاکوف اصولاً آدمی متوسط است. وانیا تأسف سالهایی را میخورد که وقف فعالیتهای فکری او کرده است و یلنا خود را گرفتار ازدواج بیعشقی میبیند که با پیرمردی خودخواه کرده است. وانیا بهشدت مجذوب یلنا میشود و بهتلخی میاندیشد اگر عمرش را در پای این استاد میانمایه تلف نکرده بود، چهبسا با یلنا ازدواج میکرد. این نمایشنامه در ۴ پرده نوشته شده است. نویسندگان بسیاری از جمله ریموند کارور، هاروکی موراکامی، ویرجینیا ولف، جیمز جویس، کاترین منسفیلد و همچنین جرج برنارد شاو به تمجید از آنتوان چخوف پرداختهاند. او الهامبخش نوعی از داستاننویسی است که هنوز هم در جهان رواج دارد.
خواندن کتاب دایی وانیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی قرن ۱۹ روسیه و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره آنتوان چخوف
آنتون پاولُویچ چخوف در ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰ در تاگانروگ به دنیا آمد. او پزشک، داستاننویس، طنزنویس و نمایشنامهنویس برجستهٔ روسیه است. آنتوان چخوف را مهمترین داستانکوتاهنویس میدانند؛ نویسندهای که زندگی کوتاهی داشت اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. چخوف پس از پایان تحصیلاتش در رشتهٔ پزشکی، بهطور حرفهای به داستاننویسی و نمایشنامهنویسی روی آورد. نخستین مجموعه داستان او، دو سال پس از دریافت درجهٔ دکترای پزشکیاش به چاپ رسید. در داستانهای او معمولاً رویدادها از خلال وجدان یکی از آدمهای داستان که کمابیش با زندگی خانوادگی «معمول» بیگانه است، روایت میشود. چخوف با پرهیز از شرح و بسط داستان، مفهوم طرح (پیرنگ) را نیز در داستاننویسی تغییر داد. او در داستانهایش بهجای ارائهٔ تغییرْ سعی میکند به نمایش زندگی بپردازد؛ درعینحال در بعضی از داستانهایش رویدادهای تراژیک، بخشی از زندگی روزانهٔ آدمهای داستان را تشکیل میدهند. تسلط چخوف بر نمایشنامهنویسی، باعث افزایش توانایی او در خلق دیالوگهای زیبا و جذاب در داستانهایش شده بود.
نخستین نمایشنامهٔ آنتوان چخوف «بیپدری» نام دارد. او پس از این، نمایشنامۀ «ایوانف» را نوشت. با اجرای نمایش «مرغ دریایی» در سال ۱۸۹۷ و در سالن تئاتر هنری مسکو، طعم نخستین موفقیت بزرگش را در زمینهٔ نمایشنامهنویسی چشید. با وجود اختلافاتی که دربرههای میان چخوف و کنستانتین استانیسلاوسکی (کارگردان) پیش آمد، آثار دیگری از چخوف همچون «دایی وانیا» (۱۸۹۹)، «سه خواهر» (۱۹۰۱) و... بر همان صحنه به اجرا درآمد. چخوف در آثارش به فرصتهای از دسترفتۀ زندگی اشاره میکند؛ همچنین آدمهایی که حرف همدیگر را نمیفهمند و یا دچار تضاد طبقاتی هستند را به ما نشان میدهد؛ به ارزشهای اشتباه اما رایج در اجتماع اشاره میکند و ماهیت خوارکنندۀ فحشا را به تصویر میکشد. ویژگیهای کلی آثار داستانی آنتوان چخوف را میتوان در این محورها خلاصه کرد:
خلق داستانهای کوتاه و بدون پیرنگ/ ایجاز و خلاصهگویی/ خلق پایانهای شگفتانگیز با الهام از آثار «گی دومو پاسان»/ خلق پایان «هیچ» برای داستان با الهام از آثار «ویکتور شکلوفسکی»/ بهرهگیری از جنبههای شاعرانه و نمادین/ نگاه رئالیستی به جهان و قهرمانهای داستان/ استفاده از مقدمهای کوتاه برای ورود به دنیای داستان/ استفاده از تصویرپردازیهای ملهم از طبیعت و شرح آن برای پسزمینهٔ تصویری داستان.
چند نمایشنامۀ مشهور آنتوان چخوف:
ایوانف/ خرس/ عروسی/ مرغ دریایی/ سه خواهر/ باغ آلبالو/ دایی وانیا/ در جاده بزرگ/ خواستگاری/ تاتیانا رپینا/ آواز قو.
چند داستان کوتاه از آنتوان چخوف:
۱۸۸۳ - از دفترچه خاطرات یک دوشیزه/ / ۱۸۸۴ - بوقلمون صفت/ ۱۸۸۷ - کاشتانکا/ ۱۸۸۷ - نشان شیر و خورشید/ ۱۸۸۹ - بانو با سگ ملوس/ ۱۸۸۹ - شرطبندی/ ۱۸۹۲ - همسر/ ۱۸۹۲ - اتاق شماره شش/ ۱۸۹۹ - زندگی من.
چند داستان بلند از آنتوان چخوف:
دکتر بیمریض/ داستان ملالانگیز/ دوئل.
آنتوان چخوف ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۴ درگذشت. او در گورستان نووودویچی در مسکو آرام گرفته است.
بخشی از کتاب دایی وانیا
«اتاق نشیمن خانۀ سربریاکوف. اتاق سه در دارد، یکی در سمت راست، یکی در سمت چپ و یکی در وسط. روز است.
ووینیتسکی و سونیا نشستهاند؛ یلنا آندریونا در صحنه راه میرود و فکر میکند.
ووینیتسکی: جناب استاد فرمودهاند که امروز ساعت یک در این اتاق جمع بشویم. (به ساعتش نگاه میکند.) یک ربع مانده. قصد دارند اعلامیهای برای جهانیان صادر فرمایند.
یلنا: شاید موضوع مربوط به کار باشد.
ووینیتسکی: چهکاری؟ او که کاری ندارد. وقتش را صرف نوشتن لاطائلات و غر زدن و حسادت کردن میکند.
سونیا: (با صدای سرزنشآمیز) دایی جان!
ووینیتسکی: چشم، چشم، معذرت میخواهم. (به یلنا اشاره میکند.) نگاه کنید. آنقدر تنبل است که وقت راه رفتن تلوتلو میخورد. چقدر جذاب است. خیلی.
یلنا: تو هم که تمام روز وزوز میکنی. خسته نشدی؟ (با بیچارگی) ملال مرا کشت. نمیدانم چه باید بکنم.
سونیا: (شانه بالا میاندازد.) کار زیاد است. فقط باید همت داشته باشی.
یلنا: مثلاً چه کار؟
سونیا: به ما در کار مزرعه کمک کن. به بچهها درس بده. از ناخوشها پرستاری کن. کار زیاد است. وقتی تو و پدرم اینجا نبودید، من و دایی وانیا خودمان میرفتیم بازار آرد را میفروختیم.
یلنا: این کارها از من برنمیآید. و جالب هم نیستند. فقط در کتابها و داستانها، آن هم داستانهایی که هدف و منظوری دارند، مردم را درس میدهند و دهقانان را معالجه میکنند. این کارها از من برنمیآید که بروم و به آنها درس بدهم و معالجهشان بکنم.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه