دانلود و خرید کتاب خشم و هیاهو ویلیام فاکنر ترجمه ب‍ه‍م‍ن‌ ش‍ع‍ل‍ه‌ور
تصویر جلد کتاب خشم و هیاهو

کتاب خشم و هیاهو

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۵۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خشم و هیاهو

خشم و هیاهو برجسته‌ترین اثر ویلیام فاکنر نویسنده آمریکایی برنده جایزه نوبل ادبیات است. کتاب خشم و هیاهو فاکنر را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آمریکایی قرن بیستم، مطرح کرد. بهمن شعله‌ور این کتاب را به فارسی بازگردانده است.


خلاصه کتاب خشم و هیاهو

ویلیام فاکنر در کتاب خشم و هیاهو داستان نابودی خانواده کامپسون را روایت می‌کند قصه در سال ۱۸۹۵ و با مرگ مادربزرگ خانواده کامپسون آغاز می‌شود. خانم و آقای کامپسون برای آن که فرزندانشان متوجه مرگ مادربزرگ نشوند، آن‌ها را به خارج خانه فرستاده‌اند، اما بچه‌ها زیر درخت گلابیِپشت پنجره تالار محل برگزاری مراسم جمع شده‌اند؛ کدی، دختر هفت ساله خانواده، از درخت گلابی بالا رفته و هر آنچه از پنجره می‌بیند را برای بقیه تعریف می‌کند.

سبک کارهای فاکنر پر از ابهام است، این ابهام در کتاب خشم و هیاهو به اوج خود رسیده است. درواقع فاکنر در داستان‌های خود زندگی مردم زمان خود را به تصویر می‌کشد؛ مردمی که ارزش‌های خود را گم کرده‌اند.

خواندن کتاب خشم و هیاهو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خشم و هیاهو یکی از برترین آثار منتشر شده در یک قرن اخیر است، مطالعه این کتاب را به همه علاقمندان داستان‌های خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ویلیلام فاکنر

ویلیام کاتبرت فاکنر در سال ۱۸۹۷ میلادی در نیو آلبانی، میسیسیپی به دنیا آمد. فاکنر به دلیل وزن کم و قد کوتاه در ارتش ایالات متحده پذیرفته نشد ولی به عنوان دانشجوی دانشگاه افسری در یگان پرواز سلطنتی در تورنتوی کانادا نام‌نویسی کرد و در ۲ دسامبر ۱۹۱۸ به عنوان افتخاری ستوان دومی نایل شد. فاکنر پس از آنکه از دانشگاه می‌سی‌سی‌پی انصراف داد همراه دوستش با یک کشتی باربری به ایتالیا رفت و از آنجا پای پیاده رهسپار آلمان و فرانسه شد.

فاکنر یکی از مهم‌ترین نویسندگان ادبیات آمریکا و به‌ویژه ادبیات جنوب آمریکاست. شهرت فاکنر به دلیل سبک تجربی او و توجه دقیقش به شیوه بیان و آهنگ نوشتار است. اغلب داستان‌های او عاطفی، ظریف و پیچیده هستند، شخصیت‌های اصلی داستان‌های او را برده‌های آزادشده، یا اعقاب برده‌ها، سفیدپوستان تهیدست و جنوبی‌های طبقه کارگر، تشکیل می‌دهند. این نویسنده نام آشنا در سال ۱۹۴۹ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد.

ازجمله مهم‌ترین آثار این نویسنده که به فارسی ترجمه شده‌اند، باید به گوربه‌گور، برخیز ای موسی، حریم، خشم و هیاهو، داستان‌های یوکناپاتافا، یک گل سرخ برای امیلی، تسخیر ناپذیر، روشنایی ماه اوت، اسب‌های خالدار، حرامیان، گنج‌نامه، جنگل بزرگ، اسب‌ها و آدم‌ها، سرخپوست می‌رود و آن خورشید شامگاهی، اشاره کرد.

فاکنر در ژوئیه ۱۹۶۲، سه هفته بعد از آنکه از اسب افتاد، بر اثر سکته قلبی در بیهالیا، میسیسیپی در گذشت.

جملاتی از کتاب خشم و هیاهو

کدی بوی درخت‌ها را می‌داد. توی آن سه کنج تاریک بود، اما پنجره را می‌دیدم. آنجا چمبک زدم و دمپایی را محکم گرفتم. دمپایی را نمی‌دیدم، اما دست‌هایم آن را می‌دید، و می‌شنیدم که دارد شب می‌شود، و دست‌هایم دمپایی را می‌دید اما خودم نمی‌دیدم، اما دست‌هایم دمپایی را می‌دید، و آنجا چمبک زدم و شنیدم که دارد شب می‌شود.

بدبختی آدمی آن وقتی نیست که پی ببرد هیچ‌چیز نمی‌تواند یاری اش کند – نه مذهب، نه غرور، نه هیچ چیز دیگر – بدبختی آدمی آن وقتی است که پی ببرد به یاری نیاز ندارد.

پدرمان می‌گفت ساعت‌ها زمان را می‌کشند. می‌گفت زمان تا وقتی چرخ‌های کوچک با تق‌تق پیش می‌بردندش مرده است؛ زمان تنها وقتی زنده می‌شود که ساعت بازایستد.

برای مطالعه‌ی جمله‌های بیشتری از کتاب خشم و هیاهو، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.

معرفی نویسنده
عکس ویلیام فاکنر
ویلیام فاکنر

ویلیام فاکنر با نام کامل ویلیام کاتبرت فاکنر، رمان‌نویس و داستان‌کوتاه‌نویس بزرگ آمریکایی بود که در سال ۱۹۵۰، جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد و بر نویسندگان بسیاری تاثیر گذاشت. او در ۲۵ سپتامبر ۱۸۷۹ در می‌سی‌سی‌پی ایالات متحده به دنیا آمد. ویلیام فاکنر به خوبی از پیشینه‌ی خشن و رنگارنگ خانوادگی خود، به ویژه پدربزرگش، سرهنگ ویلیام کلارک فالکنر آگاه بود. پدربزرگ ویلیام شجاعانه در جنگ داخلی جنگیده بود، یک راه‌آهن محلی ساخته بود و همچنین یک رمان عاشقانه‌ی محبوب به نام رز سفید منتشر کرده بود.

فراز
۱۳۹۵/۱۲/۱۷

فارق از تمام مسائل جدا دم تک تکتون که کتاب میخونید گرم، واقعا خوشحالم که بازم فرهنگ خوندن کتاب داره پا میگیره، ای کاش بیشتر و بیشتر هم بشه

Dentist
۱۳۹۸/۰۳/۰۵

یه کتاب خیلی جذاب به سبک‌ جریان سیال ذهن که سبک مورد علاقه ی منه. داستان کتاب کاملا به صورت غیر خطی روایت میشه و وقایع حال و گذشته در هم آمیخته میشن. داستان خانواده ای که چهار فرزند داره.

- بیشتر
رویا کرامتی
۱۳۹۹/۰۷/۱۳

این کار خیلی بی رحمانه و غیر حرفه ایست که نام و تصویر کتاب از مترجم و ناشر دیگری است و وقتی خرید انجام می شود متوجه می شویم با یک ترجمه ی بیخود و دم دستی که چه عرض

- بیشتر
vahidk
۱۳۹۸/۰۸/۱۳

من وقتی داشتم این رمان رو می‌خوندم، خلاصه رمان رو از یه سایت گرفته بودم و همش به اون مراجعه می‌کردم، اسم شخصیت‌ها رو هم رو یه ورق می‌نوشتم که سر در بیارم چی می‌شه. ولی اگه با همه پیچیدگی‌هاش

- بیشتر
نگار
۱۳۹۷/۰۶/۱۹

شما مثلا نمونه گذاشتید اما تمامش شامل مقدمه و سخنرانی است . یک از صفحه از متن کتاب که لاقل ترجمه اش رو ببینیم وجود نداره .

mh_r
۱۳۹۸/۰۵/۱۱

مشخصات روی جلد با محتویات کتاب -مترجم و انتشارات- متفاوته.

mostapha
۱۳۹۵/۱۱/۲۸

عجیب ترین جذابترین و داستانترین داستانی که خوندم.. . آخرای جوونیم هم که فکر میکردم شاید روایتهای رابرتو بولانیو و مخصوصا "آخرین غروبهای زمین " شاید جای فاکنر و خشم و هیاهوش رو گرفته دوباره این کتاب رو خوندم و

- بیشتر
Bahar
۱۳۹۹/۰۵/۲۱

شما با خوندن این کتاب وارد جایی شبیه به یک تالار اعجاب انگیز از کلمات و تصاویر و معنا میشید و به معنای واقعی لحظات راویان کتاب رو زندگی میکنید این کتاب به حق شاهکار قرن بیستم است که صداقت

- بیشتر
Mehdi Kazemi
۱۳۹۹/۰۷/۰۶

من این کتاب رو در عید خوندم. جزو کتابهایست که نباید زمین گذاشت و یکسره باید خوند ، البته مثل نظر دوستمون من هم فکر نمیکنم برای کسانی که تازه شروع به کتابخوندن کردن مناسب باشه و یا کسانی که

- بیشتر
sp
۱۳۹۶/۰۶/۱۷

من ترجمه صالح حسینی رو خوندم و هرچی تلاش کردم به خودم بقبولونم اشکالات جمله بندی شاید برای سبک خاص کتاب باشه ولی تو فصل ۳ و ۴ که داستان سرراست تر بود واقعا بعضی جمله ها افتضاح بودن با

- بیشتر
مردان و زنان جوانی که امروزه در کار نوشتنند، مشکلات دل آدمی را، که با خود در ستیز است، از یاد برده‌اند و نوشته خوب تنها زاییده این ستیز تواند بود، زیرا جز این چیزی در خورد نوشتن نیست، در خورد عذاب و عرق‌ریزی نیست.
هیچ کس
شکسپیر در نمایشنامه مکبث گرفته شده: «زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت می‌شود، و معنای آن هیچ است.»
hamid
«زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت می‌شود، و معنای آن هیچ است.»
Pooria Mardani
یک زمانی بود که آدم را از روی کتاب‌هایش می‌شناختند
ghazale
من این را به تو می‌دهم نه برای اینکه به یاد زمان باشی بلکه برای آنکه بتوانی گاه و بیگاه زمان را فراموش کنی و تمام نفست را برای فتح آن حرام نکنی. گفت چون هیچ نبردی فتح نمی‌شود حتی درهم نمی‌گیرد. میدان نبرد تنها ابلهی و نومیدی بشر را به رخ‌اش می‌کشاند و پیروزی خیال باطل فیلسوف‌ها و احمق‌ها است.
Omid Souri
«زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت می‌شود، و معنای آن هیچ است.»
سارا حسن زاده
آنوقت من ساکت ماندم. خودمون رو می‌شنیدیم. تاریکی را می‌شنیدیم.
mahii
باید به خود بیاموزند که ننگی پست‌تر از ترسیدن نیست
علیرضا نورانی
در شهر ما هم بعضی روزهای آخر ماه اوت این‌طوری است، هوا همین‌طور باز و مشتاق است و چیزی غم‌انگیز و حسرت‌آور و آشنا در آن هست. پدر می‌گفت آدم ماحصل تجربیات اقلیمی خودش است.
حسین احمدی
تأسف آدم همیشه از عادت‌های بیهوده‌ای است که دچار آنها می‌شود. این حرف پدر بود.
حسین احمدی
دم‌پایی دستم بود، من اونو نمی‌دیدم، ولی دست‌هایم آن را می‌دیدند، و صدای شب شدن را می‌شنیدم و دست‌هایم دم‌پایی را می‌دیدند، اما من خودم را نمی‌دیدم، اما دست‌هایم دم‌پایی رو می‌دیدند و من آنجا چندک زده بودم و صدای تاریک شدن رو می‌شنیدم.
cuttlas
که ننگی پست‌تر از ترسیدن نیست
کاربر ۷۸۳۵۹۰۳
مردان و زنان جوانی که امروزه در کار نوشتنند، مشکلات دل آدمی را، که با خود در ستیز است، از یاد برده‌اند و نوشته خوب تنها زاییده این ستیز تواند بود، زیرا جز این چیزی در خورد نوشتن نیست، در خورد عذاب و عرق‌ریزی نیست.
کاربر ۷۸۳۵۹۰۳
عنوان آن گویی از این گفته شکسپیر در نمایشنامه مکبث گرفته شده: «زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت می‌شود، و معنای آن هیچ است.»
همچنان خواهم خواند...
اینان باید دوباره این مسائل را فراگیرند. باید به خود بیاموزند که ننگی پست‌تر از ترسیدن نیست؛ و چون این را آموختند ترس را یکسره فراموش کنند، و در کارگاه خود جایی برای هیچ چیز باقی نگذارند، مگر راستی‌ها و حقایق دیرین دل آدمی، مهر و شرف و رحم و غیرت و رأفت و فداکاری، حقایق دیرین جهان، که بی‌وجود آنها، هر داستانی ناپایدار و محکوم به نیستی است. تا چنین نکنند، نفرینی بر تلاششان سایه افکنده. سخن از شهوت می‌گویند نه از مهر؛ از شکست‌هایی دم می‌زنند که در آنها هیچ‌کس چیز ارزنده‌ای نمی‌بازد، از پیروزی‌هایی که در آن امید نیست، و از همه بدتر، رحم نیست، رأفت نیست. غم‌هاشان از دردهای نوع بشر مایه نمی‌گیرد، و داغی به‌جا نمی‌گذارد. سخنشان از دل نیست، از عقده‌هاست.
همچنان خواهم خواند...
تراژدی ما امروز، ترسی جسمی، جهانی، و همگانی است؛ و آنچنان دیر پاییده است که اکنون حتی می‌توانیم آن را بر خود هموار کنیم. دیگر از مشکلات روح سخنی نیست. تنها این سؤال در میان است: کی از هم پاشیده خواهد شد؟ از این رو مردان و زنان جوانی که امروزه در کار نوشتنند، مشکلات دل آدمی را، که با خود در ستیز است، از یاد برده‌اند و نوشته خوب تنها زاییده این ستیز تواند بود، زیرا جز این چیزی در خورد نوشتن نیست، در خورد عذاب و عرق‌ریزی نیست.
همچنان خواهم خواند...
فصل اول کتاب پر از تشبیهات غیرعادی است و تنها زاییده حواس آدم دیوانه‌ای می‌تواند باشد. مثلا: «از سرمای روشن به سرمای تاریک رفتم» «بوی سرما را می‌شنیدم» «کدی یک تور صورت مثل باد تابان انداخته بود» «سوراخ‌های اریب پر از زردی چرخنده بودند.» «کدی روی آب را شکست و جلوی صورت من نگهداشت. گفت، یخ. یعنی اینکه هوا چقدر سرده.» و تازه خود فالکنر در مصاحبه‌ای خشم و هیاهو را «اثری ناتمام» نامیده، و مدعی شده است که اگر وقت و حوصله داشت آن را ده بار می‌نوشت.
Marziyeh
سبک فالکنر پیچ در پیچ و مشکل است. خود وی آن را «نگریستن غریب به اشیاء از درون انعکاس‌ها» نامیده است. کارش بیش از آنچه که حکایت کردن زندگی باشد بیان تأثیراتی است که زندگی بر انسان می‌گذارد.
Marziyeh
دیلسی، زن سیاهی که به همراه او نفرین به سرزمین راه یافته است، خود نفرین‌شده نیست. او تحمل می‌کند و پیروز می‌شود.
Marziyeh
کونتین اسم پسر بزرگ خانواده است. این اسم، پس از خودکشی او به دختر حرامزاده خواهرش می‌رسد. پدر خانواده و پسر کوچک او هر دو جاسن نام دارند. و بالاخره موری نامی است که پسر دیوانه خانواده ودایی او هر دو به آن نامیده می‌شوند. اما مطلب به اینجا ختم نمی‌شود و اسم پسر دیوانه از موری تبدیل به بنجامین می‌شود؛ که در کتاب بیشتر به‌صورت مخفف بنجی و در فصل آخر به شکل مخفف‌تر بن درمی‌آید.
Marziyeh

حجم

۳۱۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۴۱۴ صفحه

حجم

۳۱۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۴۱۴ صفحه

قیمت:
۱۸۷,۰۰۰
۱۳۰,۹۰۰
۳۰%
تومان