کتاب سنگ و سپر
معرفی کتاب سنگ و سپر
کتاب سنگ و سپر نوشتهٔ صمد طاهری است. نشر نیماژ این مجموعه داستان ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب سنگ و سپر
کتاب سنگ و سپر شامل ۱۷ داستان است که در این مجموعه گردآوری شدهاند. این داستانها از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۹ نوشته شدهاند. گفته شده است که صمد طاهری توانایی بالایی در خلق فضاهای داستانی دارد و شخصیتهایی خلق میکند که احساس همذاتپنداری را در خواننده برمیانگیزند. طاهری در اغلب داستانهایش تصاویری خلق میکند که در نگاه نخست واقعگرایانه به نظر میرسند، اما در هر داستان خواننده با خرق عادت روبهرو میشود. او در هر بخش از داستانهایش ضربهای میخکوبکننده به مخاطب میزند. این نویسنده، عناصر زمان و مکان را بهعمد نادیده میگیرد تا بتواند حقیقت داستانها را به روایتهایی ازلیابدی از روابط میان انسانها تبدیل کند. عنوان ۱۷ داستان این اثر عبارت است از «مهمان ژنرال»، «سنگ و سپر»، «کوچ آخر»، «چنبره»، «برهوت»، «مول»، «سفید مثل کف دریا»، «قلعههای سوخته»، «پس از باران»، «چشمزخم»، «خزه»، «شب در نخلستان»، «نقشها و سفالها»، «لاکپشت»، «کولر آبی»، «کره در جیب» و «روغن آدم».
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب سنگ و سپر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره صمد طاهری
صمد طاهری در سال ۱۳۳۶ در آبادن زاده شد. او در اوایل انقلاب سال ۱۳۵۷، تحصیل در رشتهٔ هنرهای نمایشی در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک تهران را رها کرد. طاهری که جزو نسل سوم داستاننویسان ایران است، نوشتن را از سال ۱۳۵۳ آغاز کرد، اما از سال ۱۳۵۸ و بهسبب آشنایی با «ناصر زراعتی» و با انتشار اولین داستان خود در جُنگ «فرهنگ نوین» بهطور جدی وارد عرصهٔ داستاننویسی شد. این نویسندهٔ معاصر ایرانی در سبک رئالیسم داستانسرایی کرده است.
بخشی از کتاب سنگ و سپر
«گورستان دریای آدم است و شط خروشان سیاه پوشان از در بزرگ زنگزده به داخل سرریز میکند. هوا شرجی و دم کرده است و ابرهای انبوه و گرهدار چون دمکشی بزرگ روی شهر افتاده است. آواز یکنواخت قاریها توی خروش و ضجّهی جمعیت گم میشود. بوی عود و مورد و بخور و گلاب و توتون و عرق تنها و خاکهای خیسِ لگدکوب شده در هم میآمیزد. سطلهای آبِ یخ دست به دست میگردد. زنان سیاهپوش چون مرغهای سر بریده خود را در خاک و گِل میکشند. گرداگرد «گودال شهدا» جمعیت موج میزند. اعلامیه پخش میشود. پلاکاردها در هوا میچرخد. کسی میان جمعیت با صدای بلند چیزی میخواند. صدای صلوات طنین میاندازد. ایوب روی سنگ قبری نشسته و سیگار میکشد. دیروز او را لب شط مست و بیهوش یافته بودند، با لباسهای غرقِ گِل و لجن اسماعیل و آقا عبداله دو بازوی برات را گرفتهاند و به سوی گور عمومی میآورند. مادر روی پای خواهرش از حال رفته است برات خودش را رها کرد و روی سنگ قبری نشست. اسماعیل گفت: «مش برات، پاشو بریم روی گودال شهدا یه فاتحهای بخونیم.»
برات پا شد و دوباره راه افتادند برای نشستن جا نبود. برات به نردهی آهنی زنگ زده تکیه داد و رو به گور عمومی فاتحه خواند. فکر کرد؛ حتماً آنجا صدها طاهر خوابیده است صدها علی و فاطمه و خسرو آنهمه استخوان سوخته و تن لهیده که دیده بود، عزیزان همینها بودهاند. همینها که خودشان را توی گل و خاک میغلتانند. همینها که چند روز پیش مبهوت و ناباور میان استخوانهای سوخته پی بچههایشان میگشتند... آن سی و هشت سال را برای کی کار کردهام؟ برای چی؟ بوی اسید و گوگرد کلهام را منگ کرد. ذرات رنگ چشمهایم را خراب کرد. قیر جوشان دستهایم را سوزاند. هُرمِ سرب سینهام را خنج زد. لولهی داربست پاهایم را کوبید و کبود کرد آنهمه دشنام و حرف مفت از خودی و بیگانه شنیدن، آنهمه گدا گشنگی، آنهمه از شکم گرفتن، تا آدم ناچار نشود پیش هر ناکسی غیرت بیندازد. اینها همه برای شما بود، بوواجون... خدایا، منو زنده گذاشتی که خوار و کور بشم؟»
حجم
۱۹۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۹۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه