کتاب آن پری زاد سبزپوش
معرفی کتاب آن پری زاد سبزپوش
کتاب آن پری زاد سبزپوش نوشتهٔ صمد طاهری است. نشر نیماژ این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را همراه با دو نمایشنامه روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب آن پری زاد سبزپوش
کتاب آن پری زاد سبزپوش حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «چارپایهٔ حَنایی و غُلغُلِ آب»، «بازماندهٔ تلخ»، «عَدلو» و «گورکَن و هِلالِ سبز». نویسندهٔ این کتاب که اهل جنوب ایران است، نسبت به آثار پیشینش، فضاهای امروزیتری را در برابر چشم خواننده ترسیم کرده است. زبان و مصالح هر داستان، بهظاهر ساده و فاقد پیچیدگیهای معمول داستان معاصر فارسی است، اما در عمق و باطن تکتک داستانها جهانی سرشار از جادو، شگفتی و شیدایی نهفته است؛ جهانی که هر داستانش را برای خواننده تکاندهندهتر از داستان قبلی جلوه میبخشد. شاید در برخی داستانهای مجموعهٔ حاضر، صمد طاهری از رئالیسم ویژهٔ خود به سمتوسوی نوعی رئالیسم جادویی منحصربهفرد هم حرکت کرده باشد که در نوع خود کمنظیر دانسته شده است. در پایان کتاب آن پری زاد سبزپوش، دو نمایشنامه که حاصل کار صمد طاهری در دههٔ ۱۳۶۰ شمسی است، گنجانده شده است. نمایشنامهٔ «آنان که بندگی را برگزیدند»، بر اساس داستان ضحاکِ شاهنامه و در یک پرده (دو صحنه) نوشته شده و شش شخصیت دارد. نمایشنامهٔ «زندگی»، بر اساس داستان «آگوستوسِ شاعر» نوشتهٔ هرمان هسه نوشته شده، تکپردهای است و چهار شخصیت دارد.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب آن پری زاد سبزپوش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه و نیز ادبیات نمایشی ایران و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آن پری زاد سبزپوش
«اول بار چه کسی فکرِ سفررفتن را توی کلهام انداخت؟ ... چه سؤالِ مسخرهای. هیچکس و همهکس. دیوار که نیستم، دیدهام و میبینم که همه به مسافرت میروند. شمال یا جنوب. جاهای دور یا نزدیک. اما من شانزده سالم شده و هیچوقت مسافرتی نکردهام. فقط یک بار وقتی که پنجساله بودم با قطار به مشهد رفتیم، همراهِ مادر و خواهر و برادرهایم و دامادِ بزرگمان آقا حمید. یک چیزهایی از آن سفر به یادم مانده. با مینیبوسِ آبی رنگی از آبادان رفتیم خرمشهر. آنجا سوارِ قطار شدیم و به تهران رفتیم. توی ایستگاهِ راهآهنِ تهران آقاحمید برای همه ساندویچِ کالباس و نوشابه خرید. بعد با یک قطارِ دیگر رفتیم مشهد. چند خاطرهٔ گنگ و کمرنگ به یادم مانده. این که سفر نمیشود. نه، قبول نیست. مسافرترفتن وقتی به درد میخورد که آدم بزرگ شده باشد و هوش و حواسش سرِ جایش باشد. جوری که خاطرههایش را تا آخرِ عمر فراموش نکند و بتواند برای دوستانش تعریف کند. مثلِ قاسم و کاظم که هر سال میروند مسافرت و بعد که برمیگردند سیر تا پیازش را برای من و بچههای دیگر تعریف میکنند. همین که وسطهای خرداد امتحاناتِ دبیرستان تمام میشود ساکشان را برمیدارند و دو نفری میزنند به چاکِ جاده. بندرعباس، کرمان، اصفهان، مشهد، گرگان، فریدونکنار، چالوس، تهران ... چند بار تبریز و همدان و کرمانشاه و شیراز هم رفتهاند. درسشان زیاد خوب نیست و نمرهٔ همهٔ درسهاشان همیشه از من کمتر است، خیلی کمتر، ولی بچههای بامعرفتی هستند. همکلاس که هستیم، هم محل هم هستیم. پدرشان هم مثل پدرِ من کارگرِ پتروشیمی است اما قاسم و کاظم خودشان هم درآمد دارند. ساقیِ علفاند. به من هم گفتند بیا توی کار، گفتم نه، من از این کارها خوشم نمیآید. خندیدند. میفهمیدند که از سرِ ترس قبول نمیکنم. خب آنها خیلی گندهتر از مناند و دک و پوزشان هم به این کارها میآید. حتی قاسم گفت تو اصلاً کاری به بندر و کرمان نداشته باش، ما خودمان میآوریم، تو فقط خردهفروشی کن. گفتم نه و آنها باز خندیدند. پدرم در چنین مواقعی میگوید؛ مرغی که انجیر میخوره، نوکش کجه. خب، چهکار کنم؟ نوکِ من از اول صاف بوده، مثل شانس و اقبالم.»
حجم
۱۵۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۵۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
کتابو دوست داشتم. اما مجموعه داستان «زخم شیر» از ایشان، به نظرم بهتر از این کتاب بود.