دانلود و خرید کتاب نازنین و بوبوک فئودور داستایفسکی ترجمه رحمت الهی
تصویر جلد کتاب نازنین و بوبوک

کتاب نازنین و بوبوک

معرفی کتاب نازنین و بوبوک

کتاب نازنین و بوبوک نوشتهٔ فئودور داستایفسکی و ترجمهٔ رحمت الهی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر شامل ۱۱ داستان کوتاه از این نویسندهٔ محبوب روس است.

درباره کتاب نازنین و بوبوک

کتاب نازنین و بوبوک شامل ۱۱ داستان کوتاه است. همه‌ٔ داستان‌ها به‌جز داستان آخر، از کتاب «دفتر یادداشت روزانه‌ٔ یک نویسنده» انتخاب شده‌اند که طیف متنوعی از مطالب از جمله داستانی و غیرداستانی را در خود جای داده است. ۱۱ داستانی که در کتاب «نازنین و بوبوک» انتخاب شده‌اند عبارت‌اند از «من که بودم و او که بود»، «پیشنهاد زناشویی»، «نجیب ترین مردم باش، ولی خودت باور مکن»، «همه نقشه، همه نقشه»، «نازنین عصیان می کند»، «یک خاطره‌ی ترسناک»، «یک رؤیای پر از غرور»، «ناگهان نقاب افتاد»، «خوب می‌فهمم»، «فقط پنج دقیقه دیر شد» و «بوبوک». فئودور داستایوفسکی تمامی داستان‌های کتاب حاضر را به‌شکل مستقل از هم نوشته است و قهرمانان آن‌ها ارتباطی با یکدیگر ندارند. او این داستان‌ها را همزمان خیالی و حقیقی به‌ شمار می‌آورد. داستایوفسکی این نوشته‌هایش را نه داستان می‌داند و نه یادداشت‌های روزانه. داستان «بوبوک» که یکی از داستان‌های این مجموعه است، به مکانی اشاره دارد که نویسنده در آن، به دنیای مردگانی خفته در گورستانی کثیف نزدیک می‌شود و قادر به شنیدن مکالمه‌های درون قبرها است. سرلشکری ۵۷ساله و دادستانی تازه‌وارد دو تن از مردگانی هستند که افکار خویش را از زیر سنگ‌قبرها فاش می‌کنند، اما در ادامه چه می‌شود؟ بخوانید تا بدانید.

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب نازنین و بوبوک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه و علاقه‌مندان به ادبیات روسیه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فئودور داستایفسکی

فیودور میخایلوویچ داستایوسکی در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. او نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصربه‌فرد آثار او، روان‌کاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت‌های داستان است. بسیاری او را بزرگ‌ترین نویسندۀ روان‌شناختی جهان به شمار می‌آورند. داستایوفسکی ابتدا برای امرار معاش به ترجمه پرداخت و آثاری چون «اوژنی گرانده» اثر بالزاک و «دون کارلوس» اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد؛ سپس به نگارش داستان و رمان پرداخت. بیشتر داستان‌های داستایفسکی، سرگذشت مردمی عصیان‌زده و بیمار و روان‌پریش است. در بیشترِ داستان‌های او، مثلث عشقی دیده می‌شود؛ به این معنی که زنی در میان عشق دو مرد یا مردی در میان عشق دو زن قرار می‌گیرد. در این گره‌افکنی‌ها است که بسیاری از مسائل روان‌شناسانه (که امروز تحت‌عنوان روانکاوی معرفی می‌شود) بیان شده است. منتقدان، این شخصیت‌های زنده و طبیعی و برخوردهای کاملاً انسانی آن‌ها را ستایش کرده‌اند.

رمان‌ها و رمان‌های کوتاه این نویسنده عبارتند از: (۱۸۴۶) بیچارگان (یا «مردمان فرودست»)، (۱۸۴۶) همزاد، (۱۸۴۷) خانم صاحبخانه/ بانوی میزبان، (۱۸۴۹) نیه توچکا (ناتمام)، (۱۸۵۹) رؤیای عمو، (۱۸۵۹) روستای استپان چیکو، (۱۸۶۱) آزردگان/ تحقیر/ توهین‌شدگان، (۱۸۶۲) خاطرات خانهٔ اموات، (۱۸۶۴) یادداشت‌های زیرزمینی، (۱۸۶۶) جنایت و مکافات، (۱۸۶۷) قمارباز، (۱۸۶۹) ابله، (۱۸۷۰) همیشه شوهر، (۱۸۷۲) جن‌زدگان، (۱۸۷۵) جوان خام، (۱۸۸۰) برادران کارامازوف.

داستان‌های کوتاه و بلند او نیز عبارتند از: در پانسیون اعیان، (۱۸۴۶) آقای پروخارچین، (۱۸۴۷) رمان در نُه نامه، (۱۸۴۸) شوهر حسود، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر و شوهر زیر تخت (تلفیقی از ۲ داستان قبلی)، (۱۸۴۸) پولزونکوف، (۱۸۴۸) دزد شرافتمند، (۱۸۴۸) درخت کریسمس و ازدواج، (۱۸۴۸) شب‌های روشن، (۱۸۴۹) قهرمان کوچولو، (۱۸۶۲) یک داستان کثیف/ یک اتفاق مسخره، (۱۸۶۵) کروکدیل، (۱۸۷۳) بوبوک، (۱۸۷۶) درخت کریسمس بچه‌های فقیر، (۱۸۷۶) نازنین، (۱۸۷۶) ماریِ دهقان، (۱۸۷۷) رؤیای آدم مضحک، دلاور خردسال، قلب ضعیف (۱۸۴۸)، بوبوک (۱۸۷۳).

مقاله‌های او عبارتند از: Winter Notes on Summer Impressions (۱۸۶۳) و یادداشت‌های روزانهٔ یک نویسنده (۱۸۷۳–۱۸۸۱)،

ترجمه‌های او عبارتند از: (۱۸۴۳) اوژنی گرانده (انوره دو بالزاک)، (۱۸۴۳) La dernière Aldini (ژرژ ساند)، (۱۸۴۳) Mary Stuart (فریدریش شیلر) و (۱۸۴۳) Boris Godunov (الکساندر پوشکین)،

فئودور داستایفسکی نامه‌های شخصی و نوشته‌هایی را که پس از مرگش منتشر شده، در کارنامۀ نوشتاری خویش دارد. او در ۹ فوریهٔ ۱۸۸۱ درگذشت.

بخشی از کتاب نازنین و بوبوک

«واقعاً اشتباه بود که من با چشم‌هایی چنین متمایل و راغب به او نگاه می‌کردم. بایستی بر خودم مسلط می‌شدم، زیرا همین شدت هیجان و تماس من با او، او را می‌ترساند. واقعاً جلوی خودم را گرفتم و دیگر پای او را نبوسیدم. و حتی یک بار هم به او نشان ندادم... خب که من شوهر او هستم... اصلاً به این خیال نبودم، فقط می‌خواستم که به او عشق بورزم! ولی دائماً که نمی‌توانستم ساکت باشم، بایستی چیزی می‌گفتم. باز گفتم که صحبت‌کردن با او برای من بسیار لذت دارد و من روح او را بسیار باتربیت‌تر و باشعورتر از خودم می‌دانم. دوباره قرمز شد و با شرم تمام گفت که من مبالغه می‌کنم و اغراق می‌گویم. در آن موقع، به وضع احمقانه‌ای بی‌تاب شدم و به او گفتم که چقدر لذت بردم وقتی که پشت در اتاق مجاور ایستاده بودم و جنگ شما دو نفر را می‌شنیدم، جنگ بین بی‌گناهی تو با فساد و جوانی و خشکی و خامی آن پسرک را می‌دیدم. گفتم که چقدر شعور و دقت و مخصوصاً شوخی‌های بجایش و درعین‌حال شرمساری و کناره‌گیری کودکانه‌اش مرا تحریک می‌کرد. باز تکانی خورد و با لکنت چیزی گفت نظیر آنکه اغراق می‌کنم. ولی ناگهان چهره‌اش گرفته شد و آن را با دست پوشانید و بلندبلند شروع کرد به گریستن... دیگر نتوانستم بر خودم مسلط شوم، دوباره به پایش افتادم و شروع به بوسیدن کردم، باز همان حملهٔ عصبی مثل روز سه‌شنبه پیدا شد. این قضیهٔ دیشب بود و صبح، صبح روز بعد...‌.

صبح روز بعد؟ دیوانه، احمق، این صبح همین امروز است. چند لحظه پیش بود! به دقت گوش کنید. وقتی که امروز صبح زود، بعد از حملهٔ دیشب، ما سر میز چای باهم بودیم، از آرامش بی‌نهایت او تعجب کردم. آری، چنین بود. زیرا تمام مدت شب، از آثاری می‌ترسیدم که ممکن بود از حملهٔ اول شب ظاهر شود. ناگهان به جانب من آمد. مقابل من زانو زد. دست‌هایش را روی هم گذاشت. این کار همین امروز صبح بود. گفت که او گناهکار است و خوب می‌داند که این گناه، در تمام مدت زمستان، من را آزار می‌داده است و هنوز هم آزار می‌دهد... که او جوانمردی و جرئت مرا تمجید می‌کند... و گفت: "من برای شما زن باوفایی خواهم بود، من به شما احترام خواهم کرد...‌." آنگاه مثل دیوانه‌ها از جا جستم و او را در آغوش فشردم! او را بوسیدم. تمام چهره‌اش را غرق بوسه کردم. لب‌هایش را بوسیدم. مثل شوهری که پس از مدت‌ها مفارقت، اولین بار لب زنش را ببوسد، لب‌های او را بوسیدم. اصلاً چرا امروز از خانه بیرون رفتم؟ فقط دو ساعت... برای آنکه گذرنامهٔ مسافرتمان را بگیرم. وای پروردگار من! کاش پنج دقیقه زودتر بازگشته بودم!... و حالا این جماعت بی‌شمار جلو در خانه من ایستاده‌اند و همه مرا به تعجب نگاه می‌کنند. ای خدا!»

معرفی نویسنده
عکس فئودور داستایفسکی
فئودور داستایفسکی
روس | تولد ۱۸۲۱ - درگذشت ۱۸۸۱

داستایفسکی، نویسنده‌ی رمان‌های مشهوری مانند قمارباز و برادران کارامازوف، در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ در شهر مسکو و در خانواده‌ای بسیار مذهبی چشم به جهان گشود. این موضوع باعث شد خود او نیز در طی حیات خود انسانی مذهبی باقی بماند. او در مدرسه آموزش‌های نظامی می‌دید، اما خودش به ادبیات علاقه‌ی بسیاری داشت؛ بنابراین پس از اتمام مدرسه خود را وقف نوشتن کرد. نوشته‌های اولیه‌ی داستایوفسکی از او مردی جوان و بسیار پانرژی و در عین حال با روانی بی‌ثبات ترسیم می‌کنند.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

حجم

۱۰۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۷۰%
تومان