دانلود و خرید کتاب جستاری در باب اصول اخلاق دیوید هیوم ترجمه مجید داودی
تصویر جلد کتاب جستاری در باب اصول اخلاق

کتاب جستاری در باب اصول اخلاق

معرفی کتاب جستاری در باب اصول اخلاق

کتاب جستاری در باب اصول اخلاق نوشتهٔ دیوید هیوم و ترجمهٔ مجید داودی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب جستاری در باب اصول اخلاق

در باب بنیان کلی اخلاقیات، مجادله‌ای در جریان بوده که بسی بیشتر درخور بحث و بررسی است: آیا ما به واسطه‌ٔ سلسله‌ٔ استدلال و استقرا از آن‌ها آگاهی می‌یابیم، یا احساسی بی‌واسطه و یک حس درونیِ ظریف‌تر ما را از وجود آن‌ها آگاه می‌کند؛ آیا این امور همچون همه‌ٔ داوری‌های موثق در مورد صدق و کذب، در نظر هر موجود عاقل و خردمندی یکسان جلوه می‌کنند یا همچون توانایی درک زیبایی و زشتی، سراسر بر بنیاد قالب و شاکله‌ی خاص نوع بشر قرار گرفته‌اند.

دیوید هیوم (۱۷۱۱-۱۷۷۶)، فیلسوف و روشنگر اسکاتلندی در ادینبرا زاده شد. در دوسالگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادرش قرار گرفت. از دورهٔ کودکی او اطلاع چندانی در دست نیست، در جوانی پس از اتمام تحصیل در دانشگاه ادینبرا (۱۷۲۶) به اندیشه و ادبیات نویسندگان کلاسیک (از جمله سیسرو و شاعران لاتین)، فلسفهٔ طبیعی (به خصوص آثار رابرت بویل)، ریاضیات مقدماتی و منطق، متافیزیک و اخلاق تسلط یافته بود. به علاوه خود می‌نویسد که طی سه سال (تا پایان ۱۷۳۴) اغلب کتاب‌های مشهور انگلیسی، لاتین و فرانسه را خوانده و ایتالیایی را نیز فرا گرفته بوده است. سپس در سال‌های میانی عمر زبان یونانی را به کمال می‌آموزد. از همین جا به خوبی آشکار می‌شود سرچشمه‌های اندیشهٔ هیوم را نمی‌توان تنها در آثار اندیشمندانی نظیر لاک و برکلی و نیوتن بازشناخت، آشنایی کامل هیوم با آثار پلوتارخ، سنکا، ماکیاوللی، فرانسیس بیکن، دکارت، پاسکال، گاسندی، بویل، و کلارک، سویفت و هچسون و برخی دیگر نیز در اندیشهٔ او تأثیری به سزا گذاشته است.

به علاوه علی‌رغم صحه گذاشتن هیوم به «روش تجربی» اندیشه‌ورزی، هیچ مکتب خاص فلسفی نمی‌تواند گستردگی اندیشهٔ هیوم را مقید کند. تأثیر این مطالعات گسترده و عمیق در آثار هیوم و به خصوص همین رساله در باب اصول اخلاق به خوبی آشکار است. هیوم از ۱۷۳۴ تا ۱۷۳۷ هنگامی که در فرانسه ساکن بود، اولین شاهکار خود با عنوان رساله‌ای در باب طبیعت بشر را می‌نگارد و سال بعد در ۲۷ سالگی این کتاب را منتشر می‌سازد. انتشار این اثر برای هیوم سخت‌ترین شکست ادبی قابل تصور را در برداشت چنان‌که خود اشاره می‌کند این رساله مرده از زیر چاپ به دنیا آمد و با هیچ اقبالی روبه‌رو نشد. این شکست برای هیوم سخت بود، اما در ۱۷۴۲ بخش اول این اثر را در قالب اولین بخش مقالات منتشر می‌کند، تا ناکامی پیشین خود را جبران کند. بخش اول مقالات با عنوان جستاری در باب فهم بشر نیز منتشر شده است. از ۱۷۴۷ تا ۱۷۴۹، هیوم وقت خود را به پرداختن به برخی مشاغل نظامی ـ اداری اختصاص داد و در کسوت افسری، سمت آجودانی ژنرال سن کلر (یک فامیل دور) را به عهده گرفت. این سال‌ها تنها سال‌هایی بودند که در آن‌ها مطالعات هیوم دچار وقفه شد (Ibid). در سال ۱۷۴۹ هیوم بخش دوم مقالات خود را با عنوان گفتارهای سیاسی، به علاوهٔ جستاری در باب اصول اخلاق و قسمت‌هایی از بخش دوم رساله را نیز منتشر می‌کند. خود هیوم جستاری در باب اصول اخلاق را در میان همهٔ آثار ادبی و تاریخی و فلسفی‌اش، به شکلی غیرقابل مقایسه بهترین می‌شمارد. در ادینبرا (۱۷۵۲) هیوم به سرپرستی کتابخانه منصوب می‌شود. او از این فرصت برای نوشتن کتاب‌های خود در باب تاریخ انگلستان (شش جلد) و همچنین اثر مشهور تاریخ طبیعی دین (۱۷۵۷) استفاده کرد. بالاخره از ۱۷۶۱ به رفاه اقتصادی و شهرت ادبی نسبی دست یافت. هیوم در زندگی خود به نگارش بیش از چهل مقاله و دو زندگی‌نامه نیز اقدام کرد.

از نظر هیوم، موضوع ارزش‌گذاری‌های اخلاقی فضایل یا رذایل‌‌اند. خیرخواهی و عدالت در زمرهٔ برجسته‌ترین این فضایل قرار دارند. هر یک از فضایل با توجه به دلپذیر بودن یا مطلوب بودن، و با توجه به سودمندی خود مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. سپس هیوم به همین روال به مطالعهٔ حق مالکیت، جامعهٔ سیاسی و نتیجه‌گیری در باب نظریهٔ کلی تحسین فضایل اخلاقی می‌پردازد. روش هیوم در بررسی این فضایل و رذایل و کشف منشأ هر یک از آن‌ها، و تبیین ساز و کاری که انسان را به موضع‌گیری در قبال هر یک وامی‌دارد، به شکلی جامع و جذاب در جستاری در باب اصول اخلاق ارائه شده است. البته برای درک فلسفهٔ اخلاق هیوم باید بسیار پیش از این در باب روان‌شناسی باورها، علیت، نقش آگاهی و فردیت و علیت و... در فلسفهٔ او سخن گفت. 

خواندن کتاب جستاری در باب اصول اخلاق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به پژوهشگران فلسفه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جستاری در باب اصول اخلاق

«بحث با انسان‌هایی که لجوجانه بر دفاع از اصول خود پافشاری می‌کنند، از بحث با دیگران کسالت‌بارتر است، شاید تنها استثنا [تنها بحث کسالت‌بارتر]، بحث با آنانی است که سراسر به تظاهر می‌پردازند، کسانی که واقعاً به آنچه از آن دفاع می‌کنند باور ندارند، و تنها از روی تظاهر، از سر مخالف‌خوانی، یا برای اثبات برتری هوش و فراست خود به دیگر انسان‌ها، به جدل می‌پردازند. از این هر دو گروه انتظار می‌رود که به شکلی یکسان کورکورانه از استدلال‌های خویش دفاع کنند، به شکلی یکسان حریفان خویش را تحقیر کنند، و به شکلی یکسان، با شدت و حدت بر سفسطه و مغالطه پافشاری کنند. و هنگامی که استدلالِ عقلانی سرچشمه‌ای نباشد که هر یک از دو حریف جدل اصول اندیشهٔ خود را از آن برگیرد، این انتظار که منطقی که اسیر علایق و احساسات نباشد، او را به برگرفتن اصولی شفاف‌تر وادارد، انتظاری بیهوده است.

آنانی را که واقعیت تمایزگذاری‌های اخلاقی را انکار می‌کنند می‌توان در زمرهٔ حریفان متظاهر قلمداد کرد، و نمی‌توان تصور کرد انسانی به جد بپندارد که تمام خصائل و کردارها، به یکسان از علایق و ملاحظات همگان تبعیت می‌کنند. تفاوتی که طبیعت بین انسان‌ها برقرار کرده چنان گسترده است، و تحصیل و سرمشق‌گیری و عادت چنان این تفاوت‌ها را گسترده‌تر می‌سازد، که وقتی به دو قطب مقابل این گستره بنگریم، هیچ تشکیکی آن‌چنان اکید و هیچ اطمینانی آن‌چنان قاطع نیست، که بتواند وجود هرگونه تمایز آن‌ها را یک‌سره رد کند، انسان، هرچقدر بی‌حس و حواس باشد، باز هم اغلب می‌تواند تصویرهایی درست و غلط در ذهن داشته باشد؛ و هر چقدر در حفظ پیش‌داوری‌های خود لجاجت ورزد، باز هم درمی‌یابد که دیگران نیز مستعد برخورداری از تأثراتی مشابه‌اند. از این رو، تنها راه جدل با چنین حریفی این است که او را به حال خود واگذاریم. زیرا ممکن است وقتی دریابد کسی بحث با او را ادامه نمی‌دهد، در نهایت خود به خود، از روی کسالت، به عقل سلیم و خرد روی آورد.

از قدیم، در باب بنیان کلی اخلاقیات، مجادله‌ای در جریان بوده که بسی بیش‌تر در خور بحث و بررسی است: آیا این اخلاقیات از عقل نشئت می‌گیرند، یا منشأ پیدایش آن‌ها احساس است؟ آیا ما به واسطهٔ سلسلهٔ استدلال و استقرا از آن‌ها آگاهی می‌یابیم، یا احساسی بی‌واسطه و یک حس درونی ظریف‌تر ما را از وجود آن‌ها آگاه می‌کند؛ آیا این امور، هم‌چون همهٔ داوری‌های موثق در مورد صدق و کذب، در نظر هر موجود عاقل و خردمندی یکسان جلوه می‌کنند، یا هم‌چون توانایی درک زیبایی و زشتی، سراسر بر بنیاد قالب و شاکلهٔ خاص نوع بشر قرار گرفته‌اند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بهترین شخصیتی که می‌توان برای انسان تصور کرد (اگر بیش از حد برای او انسان کامل نباشد) شخصیتی است که هیچ هوا و هوسی او را به این سو و آن سو نکشد، بلکه متناسب با مقاصدی که پیش رو دارد، به شکلی متناوب، احتیاط یا جسارت را به کار بندد.
کاربر ۵۶۵۲۳۳۵
فضیلت درک و شعور و انسانیت داشتن است (چون انسانی که تنها خوش قلب است، احمقی بیش نیست).
کاربر ۵۶۵۲۳۳۵
وقتی که پریکلس، دولتمرد و فرماندهٔ نظامی آتنی در بستر مرگ بود، دوستانی که کنار بستر او گرد آمده بودند، به تصور این‌که او قوهٔ درک خود را از دست داده است، به سوگواری برای ولی‌نعمت خویش پرداختند. و در ثنای او به برشمردن موفقیت‌ها و ویژگی‌های برجسته‌اش، فتوحات و پیروزی‌های او، طولانی بودن بیش از حد دوران حکمرانی‌اش، ونه بار پیروزی او به دشمنان جمهوری پرداختند. قهرمان در حال مرگ، که همهٔ این سخنان را شنیده بود، فریاد برآورد که شما بزرگ‌ترین تمجیدها را در حق من فراموش کردید، چنان به پیروزی‌های عامیانه، که اقبال در به دست آمدن آن‌ها نقش اصلی را داشته است، چسبیده‌اید که در نیافتید بزرگ‌ترین پیروزی من این است که هرگز هیچ شهروندی به خاطر کارهایی که من کرده‌ام ماتم نگرفته است
کاربر ۵۶۵۲۳۳۵

حجم

۲۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۴۹ صفحه

حجم

۲۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۴۹ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
تومان