کتاب سرزمین غریب
معرفی کتاب سرزمین غریب
کتاب سرزمین غریب از ارنست همینگوی با ترجمۀ رامتین ابراهیمی است. این کتاب را گروه انتشاراتی ققنوس منتشر کرده است.
درباره کتاب سرزمین غریب
سرزمین غریب داستان سفر دو مرد و زن با نامهای راجر و هلناست که به سرزمینی غریب میروند. تمام داستان با گفتوگوهای همین دو نفر پیش میرود. ذرهذره، و لایهلایه از شخصیتهای راجر و هلنا در طول دیالوگها برای ما مشخص میشود و تا نیمۀ داستان مخاطب شناخت درستی از کاراکترها پیدا میکند. هلنا که نامش بهعمد تا چند صفحۀ نخست داستان فاش نمیشود، دختری است که دیگر نمیخواهد پیش شوهرش برگردد و هر چند جمله یکبار به راجر اظهار محبت میکند. او میگوید شوهرش مشکلاتی داشته، مادرش هم خبر داشته، اما ازآنجاکه شایسته نمیدانسته در انتخاب دخترش دخالت کند، به او نگفته. مادر هلنا، فکر میکرده دخترش میداند و آگاهانه دست به این انتخاب زده است. هلنا، دختری که کمی رفتار لوس دارد، در طول سفر دائم از راجر میخواهد که بگوید دوستش دارد یا نه و راجر هم دستکم در نیمۀ اول داستان بهصورت شفاف از ضمیرش به دختر خبر نمیدهد.
شخصیت راجر تا حدود زیادی به خود همینگوی شبیه است. او شمایلی کاملاً مردانه، و گاه زمخت دارد. مثل همینگوی زندگی ماجراجویانهای داشته، شکارچی بوده و حتی مثل خالقش زمانی را در پاریس سپری کرده است. این نکته وقتی که میبینیم روایت سرزمین غریب روایتی است از زاویه دید سومشخص، بیشتر برایمان جالب خواهد بود.
خواندن کتاب سرزمین غریب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به مجموعه داستان و ادبیات جهان خواندنی است.
درباره ارنست میلر همینگوی
ارنست میلر همینگوی در سال ۱۸۹۹ در روستای اوک پارک در ایالت ایلینوی به دنیا آمد. او از نویسندگان برجستۀ معاصر ایالات متحده آمریکا و برندۀ جایزه نوبل ادبیات بود. پدر او پزشک و مادرش معلم پیانو بود. او به شکل جدی نوشتن و روزنامهنگاری را از ۱۸سالگی شروع کرد و سال بعدش، برای رفتن به جنگ جهانی اول داوطلب شد. او بهعنوان رانندۀ آمبولانس در جبهة ایتالیا مشغول به خدمت شد. او در جنگ بهشدت از ناحیۀ پا زخمی شد و مدتی نسبتاً طولانی را در بیمارستان بستری بود. «کتاب وداع با اسلحه» بر اساس تجربیات همان روزهاست. همینگوی به سبب مهارتش در شخصیتپردازی، روایت رویدادها و برای اثر معروف، پیرمرد و دریا برندۀ جایزۀ نوبل در سال ۱۹۵۴ شد، همچنین به او بهخاطر این تواناییاش لقب پدر ادبیات مدرن دادهاند. او از پایهگذاران یکی از انواع ادبی، موسوم به «وقایعنگاری ادبی» است. جایزۀ قلم همینگوی، نام جایزۀ معتبر ادبی است که سالانه به «نخستین کتاب یک داستاننویس» اهدا میشود.
ارنست همینگوی برای یازده سال گربهای به نام «عمو ویلی» داشت. او در نامهای خطاب به یکی از دوستانش، توضیح میدهد که گربهاش بر اثر تصادف با یک ماشین شکسته است. یک نفر به او پیشنهاد میکند که او کار حیوان را بسازد، نهایتاً او با تفنگش در خانهاش به عمو ویلی شلیک میکند. ارنست همینگوی بعد از برگشت از آفریقا در سال ۱۹۳۴، به بروکلین رفت و برای خودش قایقی به اسم پیلار خرید.
ارنست همینگوی در تاریخ ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ میلادی با یکی از تفنگهای محبوبش، خودکشی کرد؛ خانوادهاش در ابتدا ادعا کردند که ارنست در حال تمیزکردن اسلحه بوده که تیری از آن بهصورت تصادفی دررفته و باعث مرگ او شده است؛ اما بعد از پنج سال همسرش، ماری ولش، به خودکشیکردن همینگوی اعتراف کرد. کتابخانه و موزه جان اف. کندی، در آوریل ۲۰۱۲، با انتشار ۱۵ نامه چاپ نشده ارنست همینگوی، گوشههایی دیگری از زندگی او را آشکار کرد.
بخشی از کتاب سرزمین غریب
«در طبقهٔ سیزدهم هتلی در بولوار بیسکین بودند و پادوی هتل تازه رفته بود پایین تا روزنامه بیاورد و چند قلم خرید کند. دو اتاق بود رو به خلیج، پارک و ترافیکی که در بولوار جریان داشت. اتاقها را به اسم خودشان گرفته بودند.
وقت رسیدن راجر گفته بود: «اتاق اون گوشه رو تو بردار، شاید بادی چیزی بیاد. من اونی رو که تلفن داره برمیدارم.»
«چه کمکی میتونم بکنم؟»
«اگه بخوای میتونی آگهیهای ماشینهای فروشی یکی از روزنامهها رو ببینی؛ منم اون یکی رو نگاه میکنم.»
«چه نوع ماشینی؟»
«کروکی با چرخهای خوب. بهترین چیزی که گیرمون میآد.»
«فکر میکنی چقدر پول دستمونو بگیره؟»
«میخوام پنجهزارتایی جور کنم.»
«عالیه. میتونی؟»
راجر گفت: «نمیدونم. دارم میرم رو مرده کار کنم» و به اتاق دیگر رفت. در را بست و دوباره باز کرد: «هنوزم دوسم داری؟»
دختر گفت: «فکر کردم این موضوع حل شده. لطفاً قبل اینکه پسره برگرده بیا پیشم.»
«فکر خوبیه.»
دختر را سخت به آغوش فشرد.
دختر گفت: «حالا بهتره. چرا باید تو اتاقای جدا باشیم؟»
«فکر کردم شاید باید شناساییم کنن تا بتونم ازشون پول بگیرم.»»
حجم
۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
حجم
۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
نظرات کاربران
خلاصه اش که خیلی خیلی معمولی بود. وای به حال اصلش!!