دانلود و خرید کتاب مونالیزای منتشر شاهرخ گیوا
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب مونالیزای منتشر

کتاب مونالیزای منتشر

نویسنده:شاهرخ گیوا
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مونالیزای منتشر

کتاب الکترونیکی مونالیزای منتشر نوشتهٔ شاهرخ گیوا است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان ایرانی را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر داستان عشقی مجنون‌وار را روایت کرده که در سایه‌ٔ اتفاقات سیاسی و تاریخی ایران در دوران قاجار و پهلوی رخ می‌دهد.

درباره‌ کتاب مونالیزای منتشر

شاهرخ گیوا در کتاب مونالیزای منتشر، عشقی موروثی و افسانه‌ای را روایت کرده است. در این داستان با خاندان قیونلوها آشنا می‌شویم که از خانواده‌های اصیل اشراف‌زاده هستند و نسبشان به دربار و حکومت قاجار می‌رسد. افسانه‌ای در میان اعضای این خانواده وجود دارد که بر اساس آن هر یک از آن‌ها اگر عاشق بشوند، سرانجام این عشق به جنون و مرگ منتهی خواهد شد. داستان مونالیزای منتشر هم داستان همین دلداگی‌های مجنون‌وار است. شاهرخ گیوا در کنار این روایت عاشقانه، از اتفاقات مهم سیاسی و تاریخی ایران هم می‌نویسد؛ اتفاقاتی که از دوران قاجار آغاز می‌شود، به دوران سلطنت پهلوی می‌رسد و در سال‌های اخیر ادامه پیدا می‌کند.

خواندن کتاب مونالیزای منتشر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فارسی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مونالیزای منتشر

«حالا هم منیر تنها همین خاطره‌های دور را کنج حافظه‌اش داشت تا برای خواهرش لیلی تعریف کند. او هم گوش می‌داد و دست آخر می‌گفت: «راست می‌گن عشق اول سوای عاشقی‌های دیگه‌ست. فرهاد که از تهران پیغام فرستاد برای خواستگاری، هی نشستم به پات گفتم: آبجی منیر این یکی لااقل از خون و ریشه خودمونه، می‌شناسیم پی و پایه پسرعمه رو. این همه سال توی یه خونه زندگی کردیم. فرهاد و همایون زیر دست شازده بزرگ شدن و زیر و زبرشون رو می‌دونیم.` گفتم: منیر، این پسره عیسا فقط ادای عاشق‌ها رو در می‌آره، دو روز ناز کن براش، اون وقت می‌بینی پشت می‌کنه بهِت و عین خر با جفتک پست می‌زنه.` گفتم: این بی‌کس و کار نه لقمه دهن توست، نه قواره‌اش به قواره خونواده ماست. فکر خودت رو نمی‌کنی، فکر آبروی بابا رو کن. این همه سال زندون پهلوی‌ها رو کشید. این همه سال دیدی یه بار پشت به آشنا و فامیل کنه؟ نه نکرد. می‌دونی چرا؟ نمی‌دونی! چون اصل و نسب براش همه چیز بود. حالا نبین که علیل و الکن افتاده گوشه خونه‌ش.` گفتم: منیر عشق و عاشقیت با این پسره عیسا، از پا می‌ندازه پیرمرد رو. هیچ وقت دوست نداشته غریبه به خونواده‌مون پا بگذاره، من رو نبین که رضایت داد با جواد همخونه بشم. فکر می‌کرد توی اون سیاست‌بازی‌ـ هاش می‌تونه روی اون حساب کنه؛ اما... .` نگاه کردی توی چشمم گفتی: همه‌تون کهنه‌پرستید. این قدر قاجار و قجر کردیم، چی نصیبمون شد؟ فرهاد کدومه؟! فامیل کدومه!؟ از برادرش همایون که مثل باباش یکدفعه غیبش زد، معلومه که این‌ها چقدر وفا دارن. همین فامیل باعث در به دریمون شد. بابامون سال به سال نبود. کجا بود؟ زندون پهلوی! برای چی؟` ادا درآوردی: برای این که توی تهران همین منسوبین موقر و مفخم و معزز قجر کشونده بودنش وسط گود که بشه سر سلسله قیونلوها و واسته تو روی شاه. مادرمون طلاقش رو گرفت. خیال می‌کنی از چی؟ خب من هم باشم همین کار رو می‌کنم اگه ببینم یه پای شوهرم تو زندونه یکیش پی سیاست‌بازی!` گفتم: بی‌ربط می‌گی.` گفتی: بی‌ربط اون فرهاد الواطه.` بلند شدی رفتی پرده اتاق رو کیپ تا کیپ کشیدی گفتی: من گوشت لخم این کثافت نمی‌شم. تو خیال می‌کنی برای چی بلند شد رفت تهران. رفت که بره دانشگاه!؟ نه آبجی خانوم، همون سال‌ها که خونه‌مون یکی بود پسرعمه، همین آقا فرهاد شما به‌ام نظر داشت! توی‌کتاب‌های درسی‌ام می‌نوشت دوستم داره. نامه می‌گذاشت حتی. منم دُمش رو چیدم. همین که حیاط رو دیوار کشیدیم و خونه رو دو تا کردیم، خیال برش داشت من به شازده حرفی زده‌ام. برای همینم شرمش اومد و گفت می‌رم تهران درس بخونم. کدوم درس!؟ خوبه خبرش می‌رسه آقا فرهاد تو تهران چی کار می‌کنه. اون وقت تو می‌خواهی با این الدنگ زن‌باز سر و همسر بشم؟ اگه بشنوم عیسا یه آن نظر به زن دیگه‌ای داره، دهن عیسا رو هم سه قفله می‌کنم که نگه دوستم داره. حالا تو چی می‌گی؟ گفتم خب لابد حالا می‌خواد به راه بیاد، سر و سامون بگیره. تازه از کجا معلوم این‌هایی که ازش می‌شنویم درست باشه؟`یادت که هست همین رو گفتم؟ گوش نکردی. ایستادی تو روی شازده که فقط عیسا رو می‌بینی و بس! حالا هم به این حال و روز افتادی و مثل مجنون نشستی کنج خونه تا از در رحمت آسمون و زمین برات بارون بباره.» »

کافه کتاب
۱۴۰۳/۱۱/۰۴

این کتاب هم فارسیه فم فارسی نیست :) یعنی انگار مثلا یک تاجیکی آن را نوشته ...... همان ۱۰ صفحه اول سر درد شدم .... هر جمله را باید چهار بار بخوانی تا بفهمی

حجم

۱۷۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۷۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۷,۰۰۰
۵۰%
تومان