دانلود و خرید کتاب صوتی احتمالا گم شدهام
معرفی کتاب صوتی احتمالا گم شدهام
کتاب صوتی احتمالا گم شدهام، اولین رمان سارا سالار، روایتهای گمگشتیهای روحی و روانی زنی است که در میان خیال و واقعیت در رفت و آمد است و قصهاش را تعریف میکند.
احتمالا گم شدهام برندهی جایزه بنیاد گلشیری است. شنیدن نسخه صوتی کتاب احتمالا گم شدهام با صدای زیبا و جذاب الهام کردا، لذت و حلاوتی دوچندان دارد. موسیقی این کار را بامداد افشار انجام داده و علی انوری سوتها را میزند که اقتباسی است از موسیقی پرلود شماره ۴ شوپن در می-مینور.
دربارهی کتاب صوتی احتمالا گم شدهام
کتاب صوتی احتمالا گم شدهام، داستان زنی را تعریف میکند که خودش فکر میکند، گم شده است. او روایتگر حال و روح آشفتهی خودش است. همین روایتها و پرشهای ذهنی نویسنده است که بر جذابیت کتاب احتمالا گم شدهام افزوده است. راوی زنی است با روحی ماجراجو و پر از شیطنت. اما آنچه که اتفاق میافتد این است که جامعه او را به این شکل نمیپذیرد. او در نقشی قرار دارد و همین نقش است که باعث شده از خودش دست بکشد. راوی داستان احتمالا گم شدهام یک روز در خیال و واقعیت میآید و میرود. و کمی بعد مهمترین دغدغهاش، یعنی رابطهاش با دختری به نام گندم را بیان میکند. اما گندم واقعا کیست؟ دوست پولدار و همدانشگاهیاش؟ یا همان روح شیطان و سرکشی که در این قالب نمیگنجد؟
کتاب صوتی احتمالا گم شدهام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به مطالعهی داستان و رمان از نویسندگان ایرانی علاقه دارید، کتاب صوتی احتمالا گم شدهام نظرتان را به خود جلب میکند. کتاب صوتی احتمالا گم شدهام برای زنان و کسانی که به آثار و ادبیات زنانه علاقه دارند نیز کتابی جذاب و شنیدنی به شمار میرود.
دربارهی سارا سالار
سارا سالار، نویسندهی کتاب احتمالا گم شدهام، در زاهدان به دنیا آمده است. او در دانشگاه زبان و ادبیات انگلیسی خوانده است و بعد از تجربهی کار کارمندی و یکی دو مورد ترجمه به علاقهی اصلیاش یعنی نویسندگی روی آورده است. کتاب اول سارا سالار احتمالا گم شدهام، که در سال ۸۷ منتشر شد، جایزه بنیاد گلشیری را از آن خود کرده. اثر بعدی او به نام هست یا نیست در سال ۹۳ منتشر شد و به زودی به چاپ دوم رسید. سارا سالار همسر سروش صحت است.
جملاتی از کتاب صوتی احتمالا گم شدهام
توی اتوبان گاز میدهم. انگار میخواهم با تند رفتن سگ ترسو بودن را جبران کنم. سامیار نمیخواست کمربند ببندد. اما با یک داد بلند من فورا کمربندش را بست. صد دفعه بهش گفتهام توی خیابانهای شهر میتواند نبندد، اما توی اتوبان با من چکوچانه نزند. گویندهی رادیو میگوید: «ادارهی ثبت احوال فرانسه اعلام کرد امسال تعداد بچههای نامشروع ثبت شده در این ادراه از تعداد بچههای مشروع...»
بفرما! این هم از آسمان که یکدفعه اینقدر میگیرد. این هم از باران که شرشر روی شیشهی جلو میبارد. این هم از برف پاککنهای ماشین که شیشه را پاک میکنند. این هم از دل من که انگا برف پاککنهایش خرابند. که انگار مثل اسفنجی آب کشیده خیس و سنگین است. این هم از بطریم که یواش یواش دارد ته میکشد. این هم از سرعتم که باید کم بشود. این هم از آوازی که از توی ماشین کناریام میشنوم. «تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته! جهانی رو که توی اون همه خوشبخته خوشبخته»
اگر گندم بود میگفت:« گند بزنند به جهانی که قرار است همه توش خوشبخت خوشبخت باشند.»
من میگفتم: «این را میگویی چون خودت خوشبختی. چون پدرت را داری که خانه است و مادربزرگت را که خانزاده است و حلیما را که کلفت است و این خانه را که عین خانهی رویاهای من است.»
گندم میگفت: «من به اندازهی کافی دلیل برای بدبخت بودن هم دارم. بستگی دارد که آدم ...»
زمان
۴ ساعت و ۳۱ دقیقه
حجم
۳۷۲٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۳۱ دقیقه
حجم
۳۷۲٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
نسخه ی چاپی شو چند سال پیش خوندم..و عجب کتابی..عجب قلمی...عجب حسی...
توی این کتاب انگار یه شنود گذاشتن توی مغز شخصیت داستان و تمام گفتگوهای ذهنی و افکارش رو ما هم همزمان میشنویم. چیزی که برام جالب بود اینکه گاها درگیری فرد با افکار ذهنش و مردد بودنش رو کاملا نشون
به نظرم یک نوع سیال ذهن عالیییی در این کتاب موج میزد... گویندگی خانم کردا واقعا جذابیت داستان رو بیشتر میکرد... و به نظرم خیلی جذاب تر از خوندن کاغذ های کتاب بود. چون موسیقی متن و آهنگ گوینده حال
باکمال احترام به نویسنده کتاب باطبع من جوردرنمیادوبنظرم اصلاجذاب نیست،داستان خسته کننده ای داره،شایددیگران خوششون بیادولی من نپسندیدم
کتاب زیاد جالب نبود . مثل فیملهای ایرانی بدون هیچ داستانی فقط فقط بیان احساسات نویسنده تنها چیزی که این کتاب را دلنشین میکرد صدای گوینده بود
خیلی خوب بود، یکجاهاییش رو انگار خودم نوشته بودم
خونم کردا گویندگی تونم عالی. واما در مورد کتاب دو فصل و نیم، گوش کردم و و اون قدر حس منفی گرفتم که فعلا دیگه نمیتونم گوش کنم. شخصیت اصلی داستان الهه ی فکر منفی است.همه اش را هم نوشته و به
واقعا لذت بردم. گویی تک تک جملات برآمده از دل نویسنده است و روایت واقع گرایانه ای از زندگی داره.
صدای دلنشین الهام کردا و لحن بیانش بسیار کتاب رو گیرا کرده بود.بنظرم داستان جای بسط و شفاف سازی بیشتری داشت ، اما شنیدن روایت های ساده و زیبای زندگی بسیار لذت بخشه.
کتاب سرگرم کننده و جذاب بود اما آموزنده نبود و تهش یجورایی میگی خب که چی ؟؟؟ ولی اگه درباره کتاب فکر کنی و بیشتر دقیق بشی میشه جنگ و سردرگمیه شخصیت رمان رو بین دو حالت درون خودش نشون