دانلود و خرید کتاب صوتی خانهی لهستانیها
معرفی کتاب صوتی خانهی لهستانیها
مرجان شیرمحمدی در در رمان «خانه لهستانیها»، از سرگذشت، آروزها، خواهشها و حسرتهای چند زن از طبقه ضعیف جامعه در جنوب شهر تهران میگوید.
زنانی که در یک خانه قدیمی بزرگ که قبلا محل اقامت لهستانیهای فراری از جنگ جهانی دوم بوده و حالا پناهگاه مردمانی شده است که یک وجه مشترک مهم دارند. ساکنان این خانه همه از نداری رنج میبرند.
خلاصه کتاب خانه لهستانیها
ماجرای خانه لهستانیها در زمان پهلوی دوم می گذرد. در این خانه قدیمی بزرگ در جنوب تهران که گذشتهای رازآلود دارد، خیلیها همراه راوی داستان زندگی میکنند. بهجت خانم و شوهرش، نصیبه خانم و شوهرش، ثروت خانم، همدم خانم و شوهرش که سلمانی دارد و خیلی هم بدخلق است، عزت خانم و شوهرش که دست بزن دارد و مدام او را اذیت میکند و بچههای قد و نیم قدشان، دلشاد خانم صاحب خانه و مادام که یک پیرزن لهستانی دوست داشتنی است و با گرفتن فال قهوه روزگارش را میگذراند.
راوی پسر یکی از زنهای خانه لهستانیها است. زنی که دوست دارد بچهاش آدم حسابی و باسواد بار بیاید و تمام تلاشش تربیت کردن صحیح او است.
این پسر که اسمش سهراب است یکی یکی به زندگی ساکنان این خانه قدیمی سرک میکشد و داستانشان را تعریف میکند. داستان خواهرانی سالخورده، زنی که تنها مانده است یا زنی که در گذشته خیلی زیبا و رعنا بوده و حالا دچار افسردگی شده است و...
این روایتها هم غم دارند، هم شادی و هم حسرت، گاهی هم ترسناک میشوند.
هنر مرجان شیرمحمدی در این روایتها گره زدن هویت مکان با شخصیتهای داستانش است. خانهای قدیمی با گذشتهای گنگ همراه با آدمهایی که هرکدام از رها شدن و فراموش شدن در دل شهری بزرگ هراس دارند. آدمهایی که خانه لهستانیها برایشان مثل یک دنیای شخصی شده است. دنیایی به ظاهر کوچک اما بزرگ که اگر کسی بخواهد به آن تجاوز و تعدی کند سرنوشت خوبی در انتظارش نخواهد بود.
کتاب خانه لهستانیها برای چه کسانی مناسب است
این اثر برای همه علاقهمندان به ادبیات داستانی معاصر ایران و به خصوص آنها که دوست دارند داستانهایی درباره گذشته نزدیک ایران بخوانند، لذتبخش است.
درباره مرجان شیرمحمدی
مرجان شیرمحمدی بازیگر و نویسنده متولد ۱۳۵۲ و همسر کارگردان بهنام ایرانی، بهروز افخمی است. او تا به حال چند کتاب منتشر کرده که با استقبال خوبی مواجه شدهاند و حتی از رویشان فیلم هم ساخته شده است. بعد از آن شب (برنده جایزه هوشنگ گلشیری) ، مجموعه داستان یک جای امن (برنده جایزه هوشنگ گلشیری)، این یک فصل دیگر است، آذر، شهدخت، پرویز و دیگران از آثار دیگر مرجان شیرمحمدیاند.
جملاتی از کتاب خانه لهستانیها
بودن همهٔ ما توی آن خانه به خاطر مادام بود. این حرف من نیست. این را دلشادخانم میگفت. دلشادخانم صاحبِ خانهٔ دوطبقه، یا به قول خودش عمارت دواشکوبهٔ ما بود، که ماهی یکبار برای گرفتن اجارهخانه میآمد. وسط حیاط روی یک صندلی مینشست و همسایهها یکییکی میآمدند و اجارههاشان را میدادند و دلشادخانم توی یک دفترچه که همیشه همراهش بود جلو اسم هر کس یک ضربدر میگذاشت.
زمان
۵ ساعت و ۳۷ دقیقه
حجم
۸۹۹٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۳۷ دقیقه
حجم
۸۹۹٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
عالی بود، دائما خود را همراه راوی یعنی پسربچه ساکن در خانه فقیرنشین با مادر و خاله و... میبینید و احساساتش رو به جون و دل درک میکنید. ممکن است هیچگاه همذات پنداری نکنید اما آنچه او دیده را شما
تقلید ناموفق! قصه ملغمهای است از همۀ آنچه که کتابهایی با این تیپ از قصهها و فضاها قبلاً گفتهاند و هیچکدام هم نیست. شیر بییال و دم و شکمی که شترگاوپلنگانه دوست دارد همه باشد و هیچکدام نیست. دلش میخواهد رگههایی
من شخصیت «پری» رو خیلی دوست دارم، با اینکه دیوانه صداش میکنن اما راست ترین و درست ترین حرفارو پری میزنه.
قصه ای از یک خانه ایرانی استیجاری قدیمی که همسایه هایی از فضا های مختلف و در یک چیز مشترک، یعنی فقر و تنهایی، دور هم جمع شدن. داستان روایت بدی نداره اما در چند بخش منقطع میشه. شاید برای
کتاب داستانی درباره ی زندگی روزمره ی آدم ها در دهه ی سی چهله و در نهایت جوان مردی و لوتی گری خاصی رو نشون میده و از زبان یک پسر بچه بیان شده و بنظر من ارزش خوندن و
یه کتاب رمان خوب که با خوندنش میرین تو دل سال های گذشته ایران سال های قبل انقلاب کمی از اتفاقات جنگ جهانی میشنویم و زندگی مردمی که به شیوه اون روزهای تهران تو یه خونه ی بزرگ با اتاق
🛑شاید حاوی اسپویل🛑 همین الان کتاب رو تموم کردم،شخصیت پری من رو یاد فیلم «روانی» هیچکاک میندازه! جایی که شخصیت داستان،نورمن بیتس اختلال گسستگی دارد و بین هویت خودش و مادرش در رفت و امد است! روایت گوینده و لحنش خوب بود
من دوست داشتم هم داستان و هم صدای گوینده 👍
یکی از بهترین کتابهایی که امسال خوندم 😍
به نظرم روند داستان نسبتا خوب بود...فراز و نشیب داشت و باهاش ارتباط برقرار کردم اما یهویی تموم شد انگار...انکار آخرش جمع شده باشه