
کتاب عشق هرگز نمی میرد (بلندی های بادگیر)
معرفی کتاب عشق هرگز نمی میرد (بلندی های بادگیر)
کتاب عشق هرگز نمی میرد (بلندی های بادگیر) با عنوان اصلی Wuthering Heights نوشتهٔ امیلی برونته و ترجمهٔ پرویز پژواک است. انتشارات نگاه این کتاب را منتشر کرده است. این اثر کلاسیک ادبیات انگلیسی به بررسی روابط پیچیده انسانی، عشق، انتقام و تأثیرات اجتماعی میپردازد. داستان در فضای رازآلود و طبیعت خشن یورکشایر انگلستان رخ میدهد که به جذابیت آن میافزاید. این کتاب تاکنون الهامبخش فیلمها، سریالها و اقتباسهای متعددی بوده است. نسخهٔ صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عشق هرگز نمیمیرد اثر امیلی برونته
کتاب عشق هرگز نمیمیرد، با نام اصلی Wuthering Heights، تنها رمان امیلی برونته، نویسندهٔ انگلیسی قرن نوزدهم است که نخستین بار در سال ۱۸۴۷ منتشر شد. این رمان به دلیل ساختار نوآورانه و مضامین عمیق خود، جایگاه ویژهای در ادبیات جهان دارد. داستان در منطقهای روستایی و دورافتاده در یورکشایر انگلستان میگذرد و به روابط پیچیده بین دو خانوادهٔ ارنشاو و لینتون میپردازد. این کتاب به دلیل پرداختن به موضوعاتی همچون عشق، انتقام، طبقات اجتماعی و تأثیرات آنها بر رفتار انسانها، مورد توجه قرار گرفته است. این کتاب شامل ۳۴ فصل است که به ترتیب به شرح وقایع و روابط بین شخصیتها میپردازد. رمان عشق هرگز نمیمیرد از زمان انتشار تاکنون مورد توجه و تحلیلهای متعددی قرار گرفته است. منتقدان به تحسین ساختار پیچیدهٔ داستان، عمق شخصیتپردازی و مضامین قوی آن پرداختهاند. امیلی برونته در زمان حیات خود جوایز معتبری دریافت نکرد، اما پس از مرگ، رمان عشق هرگز نمیمیرد به عنوان یکی از آثار برجستهٔ ادبیات انگلیسی شناخته شد و در فهرستهای مختلف به عنوان یکی از بهترین رمانهای تاریخ معرفی شده است.
خلاصه کتاب عشق هرگز نمی میرد (بلندی های بادگیر)
داستان با ورود آقای لاکوود، مستأجر جدید تراشکراس گرنج، به منطقهای دورافتاده آغاز میشود. او با صاحبخانهاش، هیثکلیف، که مردی مرموز و منزوی است، آشنا میشود. لاکوود در تلاش برای درک روابط پیچیدهٔ بین ساکنان وادرینگ هایتز و تراشکراس گرنج، از خدمتکار قدیمی، نلی دین، درخواست میکند تا داستان آنها را روایت کند.
نلی داستان را از زمان کودکی هیثکلیف آغاز میکند؛ پسری یتیم که توسط آقای ارنشاو به فرزندی پذیرفته میشود و به وادرینگ هایتز آورده میشود. هیثکلیف با دختر خانواده، کاترین ارنشاو، رابطهای نزدیک برقرار میکند. پس از مرگ آقای ارنشاو، برادر کاترین، هیندلی، کنترل خانه را به دست میگیرد و هیثکلیف را به عنوان خدمتکار پایین میآورد. کاترین با ادگار لینتون، مردی از خانوادهای مرفه، ازدواج میکند که این تصمیم باعث خشم و انتقامجویی هیثکلیف میشود.
هیثکلیف با بازگشت به وادرینگ هایتز، به تدریج املاک ارنشاو و لینتون را تصاحب میکند و نقشههای انتقام خود را عملی میسازد. او با خواهر ادگار، ایزابل، ازدواج میکند و پسری به نام لینتون دارد. در نهایت، نسل جدیدی از شخصیتها، از جمله دختر کاترین و ادگار به نام کتی، پسر هیندلی به نام هیرتون، و پسر هیثکلیف به نام لینتون، درگیر روابط پیچیدهای میشوند که بازتابی از اشتباهات و انتخابهای نسل قبل است.
چرا باید کتاب عشق هرگز نمی میرد (بلندی های بادگیر) را بخوانیم؟
این کتاب به دلیل بررسی عمیق احساسات انسانی، پیچیدگیهای روابط بین فردی و تأثیرات مخرب انتقام و کینه، اثری قابل تأمل است. همچنین، ساختار روایی منحصر به فرد، استفاده از راویان متعدد و توصیف دقیق فضاها و شخصیتها، آن را به یکی از آثار برجستهٔ ادبیات جهان تبدیل کرده است.
کتاب عشق هرگز نمی میرد (بلندی های بادگیر) را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم؟
این کتاب را به علاقهمندان ادبیات کلاسیک، دوستداران داستانهای عاشقانه با تمهای پیچیده و کسانی که به مطالعهٔ آثار با مضامین روانشناختی و اجتماعی علاقهمند هستند، پیشنهاد میکنیم.
درباره امیلی برونته
امیلی برونته در ۳۰ ژوئیه ۱۸۱۸ در تورنتون، یورکشایر، انگلستان به دنیا آمد و در ۱۹ دسامبر ۱۸۴۸ در هاوورث درگذشت. او یکی از سه خواهر نویسندهٔ مشهور برونته بود و عشق هرگز نمیمیرد تنها رمان اوست که پس از انتشار به یکی از آثار کلاسیک ادبیات انگلیسی تبدیل شد.
بخشی از کتاب عشق هرگز نمی میرد (بلندی های بادگیر)
«اما میان محل سکونت و نوع زندگی آقای هیتکلیف تضاد شگفتی بهچشم میخورَد. قیافهاش سبزه و بیشتر به کولیها شبیه است. از جهت رفتار و لباس پوشیدنش بسیار به ملاکین دهات شباهت دارد. با وجود اینکه سر و وضعش تا حدی نامرتب و درهم است ولی این لاقیدی او را چندان بدنما نمیکند، چون اندامی ورزیده و قیافهای دلچسب و دوستداشتنی دارد و رفتارش آمیخته با سنگینی و وقار است. شاید بعضیها در وجودش نشانی از خودخواهی و تکبر بیابند و آن را ناشی از فقدان اصالت ذاتیش بدانند، اما ندایی درونی به من میگوید که چنین نیست. من به حکم غریزه میدانم که حالت خشکی و سردی او از این جهت است که از تظاهر به احساسات و التهابات ناشی از صمیمیت متقابل منزجر است. او قادر است که باطنآ دوست بدارد و یا از کسی منزجر و بیزار باشد اما به هیچ صورتی مایل نیست که متقابلا، نسبت به او اظهار دوستی و یا تنفر شود. خیر، من در این میان راه مبالغه پیش گرفتهام و صفات و خصوصیات روحی خودم را بیپروا به او نسبت میدهم. شاید که آقای هیتکلیف برای رفتار مخصوصش نسبت به اشخاصی که احتمال دارد با وی دوست و آشنا گردند چیزی غیر از آن است که من دربارهاش حدس زدم. از کجا معلوم است که این نوع داوری در ذات خاص خود من نباشد. مادر بزرگوارم بهکرات برایم میگفت که تو هرگز عاقبتبهخیر نخواهیشد. در همینتابستان گذشته بود که من ایمان آوردم تمام حدسیات وی رنگ تندی از واقعیت داشته است.
یک روز در تعطیلات یکماهه تابستان وقتی که در کنار دریا بودم برحسب تصادف با دختری سخت زیبا برخورد کردم که در نظرم مثل فرشتهای جلوه میکرد. باید بگویم او در ابتدای آشنایی گرایش زیادی به من نداشت و من هم هیچ وقت درجه عشق و محبتم را بر زبان نمیآوردم اما اگر نگاهها میتوانستند سخن بگویند ابلهترین آدمها خیلی خوب میتوانستند بفهمند که من با همه وجودم عاشق آن دخترک شدهام. عاقبت او متوجه عشق و علاقه من شد و با نگاهی آمیخته به محبت به سویم نگریست. در آن زمان شیرینترین نگاههایی که به تصور میآید در چشمانش آشکار بود اما در برابر آن نگاههای پرتمنا من چه کردم؟ با کمال سرافکندگی باید بگویم که چون حلزونی افسرده که به درون صدف رود خود را به کنار کشیدم و در برابر نگاه او خودم را سردتر و بیتفاوتتر نشان دادم تا آنجا که دخترک بیگناه با این تصور که بیهوده خیال عشق و علاقهای را از جانب من در خویش پرورانده است آشفتهخاطر شد و از فشار اندوه از این تصور، مادرش را وادار کرد تا هرچه زودتر بار سفر بسته و از کنار دریا بروند. بهخاطر همین شرم و اخلاق مخصوص همه کس مرا آدمی سرد و دیرآشنا میپندارد در حالی که خوب میدانم که چنین نیستم.»
حجم
۴۲۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۴۲۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه