کتاب فراسوی نیک و بد
معرفی کتاب فراسوی نیک و بد
کتاب فراسوی نیک و بد نوشتهٔ فردریش نیچه و ترجمهٔ داریوش آشوری است. انتشارات خوارزمی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی مباحث فلسفی.
درباره کتاب فراسوی نیک و بد
کتاب فراسوی نیک و بد با عنوان فرعی «درآمدی بر فلسفهٔ آینده»، یکی از آخرین و مهمترین آثار فردریش نیچه است که نخستینبار در سال ۱۸۸۶ میلادی منتشر شد. گفته شده است که این کتاب توانست جایگاه نیچه را بهعنوان برجستهترین فیلسوف اروپایی زمانهٔ خود به تثبیت برساند. کتاب حاضر با ارائهٔ بینشهایی پیشگامانه دربارهٔ حقیقت، خدا و بهطور کلی مسئلهٔ نیک و مسئلهٔ بد، چارچوبهای مرسوم و سنتهای فکری جامعهٔ غرب را شدیداً پس میزند. نیچه بیان کرده است که جهان مسیحیت، اسیر پندارها و عملکردهایی اشتباه شده و تحتسلطهٔ «اخلاقیات بردهدارانه» قرار گرفته است. این فیلسوف آلمانی با هوشمندی و شور کمنظیر و همیشگی موجود در آثارش، پس از بیان این انتقادات بهسوی طرح فلسفهای رفته که زمان حال را گرامی میدارد و نشان میدهد که هر فرد چگونه ممکن است «ارادهٔ قدرت» خود را بر جهان پیرامون تحمیل کند. نیچه در این کتاب بر بنیادهای اخلاقی موجود شوریده و افقی تازه در این عرصه گشوده است.
خواندن کتاب فراسوی نیک و بد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفه پیشنهاد میکنیم.
درباره فردریش نیچه
فردریش ویلهِلم نیچه در ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ متولد شد. او فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، جامعهشناس، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود. فلسفهٔ غرب و تاریخ اندیشهٔ مدرن تأثیر بسیار و عمیقی از آثار نیچه گرفته است. در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به کُرسی فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بازل دست یافت و جوانترین فرد در تاریخ این دانشگاه به شمار رفت، اما بعدتر بهخاطر بیماریهایی که به آن دچار بود از این سمت کنارهگیری کرد و به تکمیل آثارش پرداخت. نیچه، بیماری خود را موهبتی از جانب خدا میدانست که سبب شده بود تا بتواند افکاری نو و بدیع را در سر بپروراند. او یکی از محبوبترین متفکران در ایران بوده و آثارش بارها ترجمه و منتشر شده است. نیچه بعد از تحمل بیماریهای مختلف و جنون و فروپاشی ذهنی در سال ۱۹۰۰ چشم از جهان فرو بست. از آثار فردریش نیچه باید به کتابهای «فراسوی نیک و بد»، «تأملات نابهنگام»، «مصلوب»، «چنین گفت زرتشت» و «تبارشناسی اخلاق» اشاره کرد.
درباره داریوش آشوری
داریوش آشوری در ۱۱ مرداد ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. او نویسنده، اندیشمند، زبانشناس و مترجمی ایرانی است که عمدهٔ آثارش در زمینهٔ علوم سیاسی، علوم اجتماعی، سخنسنجی، فلسفه و زبانشناسی است. آشوری از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران و عضو منتخب نخستین هیئتدبیران آن بوده است (۱۳۴۸). در دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی، دانشکدهٔ علوم اجتماعی، دانشکدهٔ هنرهای زیبا در دانشگاه تهران، در مؤسسهٔ شرقشناسی دانشگاه آکسفورد در بریتانیا و دانشگاه زبانهای خارجی توکیو تدریس کرده و عضو هیئت مؤلفان لغتنامهٔ فارسی در مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا (وابسته به دانشگاه تهران)، عضو هیئت ویراستاران دانشنامهٔ ایرانیکا (دانشگاه کلمبیا در نیویورک) و از نویسندگان آن بوده؛ همچنین سردبیری چند مجلهٔ ادبی و نیز نامهٔ علوم اجتماعی را در مؤسسهٔ مطالعات و تحقیقات اجتماعی (وابسته به دانشگاه تهران) بر عهده داشته است. او در قلمرو علوم اجتماعی و فلسفهٔ مدرن به توسعهٔ زبان فارسی از نظر دامنهٔ واژگان و بهبود سبک نگارش یاری فراوان کرده است. از کتابهای تألیفی داریوش آشوری میتوان به «عرفان و رندی در شعر حافظ»، «بازاندیشی زبان فارسی» و «زبان باز» اشاره کرد.
بخشی از کتاب فراسوی نیک و بد
«فضیلتهایِ ما؟ - چه بسا ما را نیز هنوز فضیلتهایی باشد، امّا انصاف باید داد که اینها همان فضیلتهایِ سادهدلانه و ماندگاری نیست که نیاکانمان را به خاطرِ داشتنِشان بزرگ میداریم، همچنان که کمی هم از آنان فاصله میگیریم. اگر بناست که ما را فضیلتهایی باشد، ما اروپاییانِ پسفردا، ما نخستزادانِ سدۀ بیستم را - با آن کنجکاویِ خطرناکِمان، با آن تو- در- تویی و هنرِ هزارچهرگیمان، با آن بیرحمیِ وارفته و لهیده، و در نتیجه، شکرین شدۀ جان و حسهامان - چه بسا فضیلتهایِ ما جز فضیلتهایی نباشند که چنان که باید راه- و- رسمِ کنار آمدن با نهانیترین و نهادیترین میلهایِ ما را آموخته باشند: باری، بیایید در پستوهایِ تو- در- تویِ خویش دنبالِشان بگردیم، آن جا که، چنان که افتد و دانی، چهها که خود را گم- و- گور نمیکنند، چهها که گم- و- گور نمیشود! و چه کاری زیباتر از گشتن در پیِ فضیلتهایِ خویش؟ و مگر معنایِ این سخن کمابیش ایمان داشتن به وجودِ فضیلتی خاص برایِ خویش نیست؟ و مگر این «ایمان داشتن به فضیلتِ خویش» در بنیاد همان چیزی نیست که روزگاری «وجدانِ نیک» نامیده میشد؛ همان وصلۀ دراز و احترامانگیزِ یک مفهوم که نیاکانمان به پشتِ سر خود و چه بسا به پشتِ ذهنِ خویش میآویختند؟ اگرچه به نظر میرسد که ما دلِمان نمیخواهد از هیچ جهتی قدیمینما باشیم و پدربزرگوار ارجمند، ولی ما آخرین اروپاییانی که «وجدانِ نیک» را هنوز نگاه داشته ایم، از این یک جهت نوادگانِ شایستۀ آن نیاکان ایم: ما هنوز همان وصله را به سر میبندیم. - امّا، ای کاش میدانستیم که وضع چه زود، چه بسیار زود، چیزِ دیگری خواهد بود! -»
حجم
۳۱۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۵
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۳۱۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۵
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه