دانلود و خرید کتاب تماشاگر در سایه کارلوس روییز زفون ترجمه آرزو احمی
تصویر جلد کتاب تماشاگر در سایه

کتاب تماشاگر در سایه

معرفی کتاب تماشاگر در سایه

کتاب «تماشاگر در سایه» سومین جلد از مجموعۀ سه‌گانۀ مه، نوشتۀ کارلوس روییز زفون و ترجمۀ آرزو احمی است که نشر افق آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب تماشاگر در سایه

کتاب تماشاگر در سایه دربارۀ دختری ۱۴ساله به نام ایرن و خانواده‌اش است. با مرگ پدر ایرن، زندگی در فقر باعث شد تا مادر پیشنهاد کار دوست قدیمی شوهرش را بپذیرد. فردی به نام لازاروس یان، مخترع و اسباب‌بازی‌ساز قدرتمندی بود که خدمتکاری می‌خواست تا منزل مجللش میان جنگل کرَوِن‌مور را اداره کند. ایرن، مادر و برادر کوچکش به آنجا رفتند و در ابتدا محو شکوه و جلال آن خانه‌ای شدند که بیشتر شبیه قلعه و کلیسا بود تا خانه. ایرن با پسری محلی به نام اسماعیل آشنا می‌شود. آن‌ها دوستان خوبی می‌شوند و یکدیگر را دوست دارند. اما به‌تدریج متوجه رازهای آن خانه و جریان هولناک آقای اسباب‌بازی‌ساز مرموز می‌شوند و این شروع ماجراهایی است که نفس را در سینه حبس می‌کند. 

در این کتاب رازآلود همه چیز مورد آزمایش قرار می گیرد، دوستی، عشق،‌ خانواده، باور، شجاعت و از‌دست‌دادن. جزئیات در این کتاب ترسناک به شکل ماهرانه‌ای به‌هم مرتبط هستند و شخصیت‌پردازی قوی این اثر باعث شده‌است که خواننده بتواند جذب داستان شود. عناصری مانند سایۀ مرموز، جنگل تاریک، خانه‌ای قدیمی و موجود سیاهی که جان کسی را هم گرفته، فضای دلهره‌آور و البته مهیج را به وجود آورده است. 

کتاب تماشاگر در سایه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به ژانر ترسناک، داستان های فانتزی، گوتیک و حتی بزرگسالانی که دوست دارند برای اولین بار طعم ادبیات فانتزی و جادویی را بچشند پیشنهاد می‌شود. 

درباره کارلوس روییز زفون

کارلوس روییز زافون، رمان‌نویس اسپانیایی، در شهر بارسلونا به دنیا آمد. اولین رمانش شاهزادۀ مه بود. او با رمان سایۀ باد به شهرت رسید و اثرش در فهرست صد کتاب برتر اسپانیایی قرار گرفت. او کتاب سایۀ باد را برای بزرگسالان نوشت که میلیون‌ها نسخه از آن به فروش رسید. کتاب های او به بیش از ۵۰ زبان ترجمه شده است. قیصر نیمه‌شب ، مارینا، بازی فرشته، زندانی بهشت و هزارتوی ارواح از دیگر آثار این نویسنده است.

بخشی از کتاب تماشاگر در سایه

«قبل از آنکه دست به دستگیره‌های برنجی در بزنند که شبیه صورت فرشته بودند، درهای کرَوِن‌مور خودبه‌خود باز شدند. یکی در آستانهٔ در ایستاده بود، یک سیاهی جلوی هاله‌ای از نور که از خانه بیرون می‌تابید. سیاهی ناگهان جان گرفت و سرش را با کلیکی نرم و ماشینی خم کرد. با این کار، برای اولین بار صورتش را دیدند. با چشم‌هایی بی‌جان نگاهشان می‌کرد؛ گوی‌های شیشه‌ای ساده‌ای میان نقابی با نیشخندی ماسیده بر چهره‌اش که از دیدنش پشت آدم یخ می‌کرد. دوریان آب دهانش را فرو داد. ایرن و مادرش گامی به عقب برداشتند. سیاهی یک دستش را جلو آورد و باز بی‌حرکت ماند.»

«آنجا پلکان مجللی بود که انگار تا بی‌نهایت بالا می‌رفت. وقتی خانوادهٔ سووِل بالا را نگاه کردند، دیدند پلکان در برج مرکزی کرَوِن‌مور ناپدید می‌شود؛ برجی که مناره‌ای کوچک و دورتادورش پنجره داشت و خانه را پر از نوری می‌کرد که انگار متعلق به جهان دیگری بود. زیر این درخشش خیال‌گونه راهروی بزرگی پر از مخلوقات ماشینی بود. روی یکی از دیوارها ساعت بزرگی با چشم‌های کارتونی به مهمانان لبخند می‌زد. عروسکی در پوششی از حریر وسط تالاری بیضی‌شکل چرخ می‌زد؛ تالاری که در آن تک‌تک اشیا و تک‌تک جزئیات بخشی از جهان موجودات شگفت‌انگیزی بودند که لازاروس یان بهشان جان بخشیده بود. دستگیرهٔ درها صورت‌های بشّاشی بودند که وقتی آن‌ها را می‌چرخاندی چشمک می‌زدند. جغد بزرگی با بال و پری شکوهمند بال زد و آرام مردمک‌های شیشه‌ای‌اش را گشاد کرد. ده‌ها، شاید صدها موجود و اسباب‌بازی کوچک در ردیف‌های بی‌پایان داخل گنجه‌های شیشه‌ای چیده شده بودند و دیدن همه‌شان یک عمر طول می‌کشید. توله‌سگ آهنی کوچکی دمش را تکان داد و در واکنش به رد شدن موش آهنی ریزی پارس کرد. چرخ‌وفلکی از اژدها و ستاره که از سقف آویزان بود با نوای یک جعبهٔ موسیقی که از دوردست به گوش می‌رسید، میان زمین و هوا می‌رقصید.»

Mehraban
۱۴۰۲/۰۶/۱۹

وقتی خریدمش نمی دونستم ژانر وحشته، و وقتی خوندم فهمیدم. بنابراین... خوندنش رو به کسانی که ژانر وحشت دوست ندارن توصیه نمی کنم. اما داستان... یک داستان تخیلی ، معمایی و ترسناک و البته درام. خلاقیت نویسنده خوب بود. داستان درمورد خانواده ای سه

- بیشتر
کاربر 5120931
۱۴۰۲/۰۵/۲۳

چقدر در عمق داستان به عنایت تصویرسازی خوب نویسنده و پردازش شخصیت ها فرو رفتن آسان بود ابتدا و انتهای مشخص و جذب کننده ای داشت

داتیس
۱۴۰۲/۱۰/۳۰

یک داستان کمی ترسناک وتخیلی از نویسنده داستان زیبای سایه باد،هیچوقت به پای آن نمی رسد،به نظرم زیاد جالب نبود،مهیج ومعمایی در حد معمولی با ترجمه خوب.

کاربر 4091196
۱۴۰۲/۱۰/۰۸

کتاب جالبی بود و کمی ترسناک ولی ارزش خوندن رو داره بهترین کتابیه که تا حالا خوندم

تارا
۱۴۰۲/۰۶/۲۸

این داستان معایی و کمی ترسناک بود اما آن را خیلی دوست داشتم

Mohammad Bagheri
۱۴۰۲/۰۶/۱۳

داستان تخیلی بود و سیر تا حدودی غافل گیرکننده.

ولی در اصل، تفاوت نه در تعداد اشیا که در شیوهٔ زندگی بود.
Mehraban
«جادو فقط یه شاخه از فیزیکه.
Mehraban
خیال از اعداد شروع می‌شه. رازش همینه.»
Mehraban

حجم

۶۷۲٫۲ کیلوبایت

حجم

۶۷۲٫۲ کیلوبایت

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان