دانلود و خرید کتاب صوتی سایه باد
معرفی کتاب صوتی سایه باد
کتاب صوتی «سایه باد» نوشتهٔ کارلوس روئیت ثافون با ترجمهٔ علی صنعوی و گویندگی تایماز رضوانی در انتشارات ماه آوا چاپ شده است. سایهی باد اثر نویسنده اسپانیایی، کارلوس روئیث ثافون داستانی پرهیجان درباره یک شهر با یک گورستان کتاب است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۰۵ منتشر شد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این اثر تا به حال به ۲۰ زبان ترجمه شده و یک کتاب پرفروش در سطح جهانی است. رمان «سایه باد» قسمت اول از چهارگانهٔ «گورستان کتابهای فراموششده» است. کارلوس روئیث ثافون در سایه باد از داستانهای صد سال تنهایی، جن زدگی، داستانهای کوتاه بورخس، آنک نام گل، سه گانه نیویورک و گوژپشت نتردام الهام گرفته و به نوعی ترکیبی از داستانهای نامبرده ساخته است.
درباره کتاب صوتی سایه باد
داستان از تابستان سال ۱۹۴۵ آغاز میشود. روزگاری پس از پایان مصیبتهای جنگ داخلی اسپانیا، روزگار پایانی قحطی و بیم از شعلههای جنگ جهانی دوم و روزگار آغازین وحشت و خفقان بزرگ مردم اسپانیا زیر سیطرۀ چکمههای دیکتاتوری نظامی ژنرال فرانکو. شخصیت اصلی و راوی داستان کودکیست ده ساله به نام دانیل سمپره، فرزند یک کتاب فروش که تخصص و شهرتی ویژه در خرید و فروش کتابهای دست دوم دارد. دانیل مادر خود را در چهار سالگی از دست داده و این فقدان، خلائی عظیم در ذهن خردسال او به وجود آورده و از او کودک درونگرایی ساخته که صمیمیترین دوستانش پس از توماس آگوئیلار همکلاسیاش شخصیتهای خیالی کتابهای مغازۀ پدرش هستند. همه چیز از سپیدۀ صبحی آغاز میشود که دانیل با هراس از خواب بیدار میشود و فریاد میزند که چهرۀ مادرش را دیگر به خاطر نمیآورد. پدرش با شتاب خود را به او میرساند و میگوید که اگر آرام باشد رازی عجیب را در دل شهر بارسلون برای او فاش میسازد و سپس در همان روشنایی نیمبند سپیدهدم، دانیل را از کوچهپسکوچههای کهن شهر قدیم بارسلون عبور میدهد و به کاخی عظیم و اسرارآمیز راهنمایی میکند که تنها تعدادی از کتابفروشان قدیمی شهر از وجود آن آگاهند.
فضایی که آن را گورستان کتاب های فراموش شده مینامند. فضایی عظیم با هزارتویی از قفسه های کتاب که درون آن ها از هر مجلدی که در جهان نایاب می شود یا از بین می رود نسخه ای یافت می شود. پدر دانیل میگوید که هیچکس نمیداند این مکان کی و چگونه ساخته شده و خودش هم نخستین بار در ده سالگی همراه با پدرش به آنجا قدم گذاشته اما مطابق رسم معمول هر شخصی که برای نخستین بار قدم به آن مکان میگذارد میتواند کتابی را از دل قفسهها انتخاب کند و از آن زمان به بعد وظیفۀ نگهداری و حفظ آن کتاب بر عهدۀ همان شخص است. به این ترتیب دانیل نیز قدم به درون هزارتوی کتابخانه میگذارد و از دل قفسهها کتابی را انتخاب میکند که داستان آن با سرنوشت زندگی خود او پیوند میخورد. کتابی به نام سایۀ باد نوشتۀ خولین کاراکس. او تمام شب بعد را بیآنکه پلک بر هم بگذارد به خواندن این رمان میپردازد. کتابی که هیچ سنخیتی با سن و سال او ندارد اما فضای عجیب آن چنان تأثیر شگرفی بر روح و روان او دارد که تصمیم میگیرد بلافاصله دیگر کتابهای آن نویسنده را هم بیابد و خواندنشان را آغاز کند.
کتاب سایه باد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمانهای هیجانانگیرز و رازآلود از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب سایه باد
از جایی که ایستاده بودم میتوانستم حدود ده تا دوازده نفر را ببینم. هر یک درون دالانی یا روی سکویی ایستاده و در سکوت مشغول بررسی کتابها بودند. بعضی از آنها به سمت ما نگاهی کردند و با تکان دادن سر به من خوشامد گفتند. تعدادی از آن چهرهها را میشناختم. همکاران پدرم که همگی فروشندگان و متخصصان شناسایی کتابهای قدیمی بهشمار میآمدند. در ذهن دهسالگیام همگی آنها کیمیاگرانی بودند عضو انجمنی سری و آشنا به علوم خفیه. پدر در کنارم زانو زد و به چشمهایم خیره شد. بعد، با صدایی آرام اما با صلابت، مثل کسی که قولی داده و توانسته وعدهاش را عملی کند، گفت: «اینجا خانهٔ اسراره دانیل. هم یک پناهگاه محسوب میشه و هم جایگاهی مقدس. هر کتاب، هر تودهٔ مجلّدی که در اینجا میبینی، دارای روحه. روح کسی که اون را نوشته و روح تمام کسانی که اون را خوندن، با اون کتاب زندگی کردن و به کمکش رؤیاهاشون را خلق کردن. هر زمان که یک کتاب از دستی به دست دیگه میرسه، هر زمان که نگاه یک نفر خطوطش را از ابتدا تا انتها طی میکنه، روح اون کتاب رشد میکنه و بزرگتر و قدرتمندتر میشه. اینجا محلی تاریخی و بسیار قدیمییه. حتی سالها پیش، زمانی که پدرم برای اولین بار من را به اینجا آورد، باز همین نکته را دربارهاش میگفتن. شاید قدمت این محل به اندازهٔ تاریخچهٔ خودِ شهر باشه. هیچکس نمیتونه با اطمینان بگه قدمت اینجا چقدره یا چه کسی اون را ساخته. من فقط همون چیزهایی را به تو منتقل میکنم که وقتی برای اولین بار به اینجا آمدم پدرم به من گفت. این نکته را در نظر بگیر که وقتی یک کتابخانه نابود میشه، وقتی یک کتابفروشی به دلایلی برای همیشه از بین میره یا کتابی به فراموشی سپرده میشه و دیگه نمیتونی پیداش کنی، اینجا حکم یک پشتیبان را پیدا میکنه و میتونی مطمئن باشی که اون کتابها در اینجا حضور دارن. در این مکان، کتابهایی که دیگه هیچکس اونها را به خاطر نمیآره و در دل زمان گم شدن، برای همیشه جاودان باقی میمونن و منتظرن تا روزی دوباره دست یک نفر اونها را از دلِ قفسهها بیرون بیاره و ورق بزنه. ما در مغازهها این کتابها را میخریم و میفروشیم اما حقیقت اینه که کتابها هیچ مالک رسمیای ندارن. هر مکتوب و نوشتهای که اینجا داخل این قفسهها میبینی روزی بهترین دوست و همراه یک انسان فرهیخته بوده و رازهایی در دل خودش داره که تا ابد همونجا باقی میمونن. اما اون یاران و دوستان دیگه وجود ندارن و حالا این کتابها فقط ما را در کنار خودشون دارن دانیِل. فکر میکنی تو هم بتونی این راز را در دلت نگه داری؟»
زمان
۲۹ ساعت و ۲۳ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۶۳۵٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲۹ ساعت و ۲۳ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۶۳۵٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب بی نظیری که باعث میشه از تمام کردنش ناراحت بشید و لذت شگفت انگیز بودن و تشنه دانستن رو هرچه بیشتر حس کنید اگر این کتاب ادامه نداشت و چهار اثر بی نظیر دیگری نبود قطعا از تمام کردنش
این کتاب بی نظیر بود ، اولش فکر نمیکردم خوشم بیاد ولی واقعا عالی بود ، داستان به شدت جذاب اوایل به نظر یک داستان ساده میاد ، اینکه یک پسر بچه میخواد ببینه نویسنده محبوبش چه سرنوشتی داشته ولی
داستانِ کتاب راجع به پسرِ یک کتابفروش در بارسلونا در حوالی سال های جنگ جهانی دوم هست که بصورت کاملا اتفاقی با یک کتاب مواجه میشه. این کتاب برای پسرِ داستانِ ما به قدری جذاب هست که نسبت به نویسنده
یک کتاب فوق العاده با داستانی مرموز و غیرقابل پیش بینی از کتابهای چهارگانه کارلوس روییث ثافون بشدت توصیه میکنم
کتاب خوبی بود درمورد پسری بود که درگیر سرنوشت یکی از نویسنده های مورد علاقه اش میشه ..کتاب پایان خوبی هم داشت راوی هم عالی بود درکل اگه دنبال یه داستان جذاب و متفاوتین پیشنهادش میکنم 😊
واقعا تا الان کتاب جذابی بوده و من نتونستم حتی یک ثانیه از شخصیت های داستان دور بمونم، کتابیه که هیچ لحظه ای نیست که معلق بمونه یا از خوندنش خسته بشی، هر لحظه تورو شگفت زده میکنه، گویش هم
من خیلیییی دوسش داشتم و همش منتظر بودم آخرش چی میشه ... تمام صحنههاشو تجسم میکردم و غرق شدم
کتاب خاصی بود و البته یکم گنگ. خیلی هم طولانی بود . ولی من دوست داشتم . گویندگی فوق العاده بود
بینظیر بود ، واقعا ارزش زمان که میزارید رو داره
چیزی در مورد این کتاب صوتی خیلی خوب بود گوینده وانتخاب موسیقی بود…برخلاف نظر بقیه داستان کتاب به نظرم جذاب و یا پرکشش نبود یه داستان معمولی و بعضی از جاها خیلی اغراق شده و غیر قابل پذیرش بود