دانلود و خرید کتاب کتاب دلواپسی فرناندو پسوآ ترجمه جاهد جهانشاهی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب کتاب دلواپسی اثر فرناندو پسوآ

کتاب کتاب دلواپسی

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کتاب دلواپسی

«کتاب دلواپسی» نوشته فرناندو پسوآ(۱۹۳۵-۱۸۸۸)، نویسنده و شاعر پرتغالی است. پسوآ این کتاب را به تدریج در مدت ۲۰ سال نوشت و مورد بازبینی قرار داد. اما پیش از ویرایش نهایی آن از دنیا رفت. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: او حدود سی سال سن داشت. تکیده و قدبلند بود. وقتی می‌نشست به گونه‌ی اغراق‌آمیزی خم و راست می‌شد اما تا می‌ایستاد، از حرکاتش کاسته می‌شد. تا حدودی بی‌تعارف بود. ولی با بی‌خیالی محض لباس نمی‌پوشید. چهره‌ی رنگ‌پریده و بی‌حالت او، حتا نمی‌توانست دردمندی‌اش را به‌روشنی نشان دهد. خود را فرد دشواری جلوه می‌داد، دقیق‌تر بگویم، این چهره می‌خواست کدام دردها را بیشتر برنماید؟ ـ به نظر می‌آمد به چیزهایی مثل محرومیت، هراس و سرانجام آرامش برخاسته از درد اشاره می‌کرد. حالاتی که کسی می‌تواند از خود بروز دهد که سرد و گرم روزگار را چشیده باشد. همیشه شامی اندک می‌خورد و پشت‌بند آن، سیگاری از توتون ارزان‌قیمت دود می‌کرد. با دقت و بی‌اعتمادی و با حالتی خاص، مهمانان حاضر را می‌نگریست، ولی با این نظاره کردن، نمی‌خواست با کنجکاوی آنها را بررسی کند. بلکه می‌خواست در وجود آن‌ها یکسان سهیم باشد، بی‌آن که بخواهد خطوط چهره یا شخصیت‌شان را جزء به جزء برجسته کند. این ویژگی، بیش از همه، علاقه مرا نسبت به او برانگیخت. دقیق‌تر که نگاهش کردم دریافتم در چهره‌ی او ــبیش و کم ــ نشانی از درایت دیده می‌شود. دردی خاموش در چهره‌اش نهان بود. دردی که در چهره‌ی دیگران به دشواری می‌شد تشخیص داد. برحسب تصادف از یکی از پیشخدمت‌های رستوران شنیدم که کارمند تجارت‌خانه‌ای در همان حوالی است. روزی، در خیابان زیر پنجره‌ی ما حادثه‌ای روی داد. دو جوان همدیگر را می‌زدند. در همان لحظه کسی که در طبقه میانی مهمانخانه بود مثل من به سوی پنجره رفت، به او چیزی گفت و او همان‌گونه پاسخ داد. صدایش طنین خسته و مرددی داشت، همانند انسانی که انتظار هیچ‌چیز را نمی‌کشد، زیرا انتظار کاملا بی‌فایده است.

نظرات کاربران

کاوه
۱۳۹۵/۰۹/۲۱

این کتاب رو سال 87 خوندم.بسیار عالیه.نمیشه گفت که رمانه.بیشتر بیان عقاید فلسفی نویسنده است.

Mahan Mehravard
۱۴۰۰/۰۷/۲۰

لحن بی‌تفاوت کتاب شما رو از وقایع روزانه فاصله میده و کمک می‌کنه ذات بی‌تفاوت طبیعت و زندگی رو دریابی.

somi.91
۱۴۰۱/۰۴/۱۸

یکی از بهترین کتابایی که خوندم

negin bamzad
۱۴۰۲/۱۰/۲۵

قشنگه دوسش دارم هنوز تمومش نکردم گاهی کسل کننده میشه ولی واقعا عالیه بیشتر جاهاش

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۹۰)
زوال یعنی ضایعه‌ی کامل بی‌ادراکی، چرا که بی‌ادراکی اساس زندگی است. اگر قلب توان تفکر می‌داشت از تپیدن باز می‌ماند.
"میترا"
زیستن با همنوعان شکنجه‌ای است. و من همنوعانم را در درون دارم. خود از آن‌ها دورم، ولی مجبور به همزیستی با آنانم. همنوعانم مرا در تنهایی‌ام احاطه می‌کنند. جایی برای فرار ندارم. من از خودم می‌گریزم
lordartan
همه‌ی این‌ها را دوست دارم، چرا که شاید برای دوست‌داشتن، چیزی غیر از این‌ها ندارم ــ
niloufar.dh
آه، هیچ انتظاری آزاردهنده‌تر از انتظار چیزهایی که هرگز وجود نداشته، نیست!
"میترا"
این باور امشب من است. صبح فردا دیگر چنین نخواهد بود، چرا که من صبح فردا کس دیگری خواهم بود. صبح فردا به چه باور خواهم داشت؟ نمی‌دانم، آن را باید صبح فردا تجربه کنم و سر دربیاورم. حتا به خدای همیشگی که امروز باور دارم، فردا پی‌خواهم برد نه امروز، چرا که من امروز منم و فردا او شاید هیچ وقت وجود نداشته باشد.
sadegh akbari
من نفرت جسمانی از انسان‌های عوضی، که البته تنها انسان‌های موجودند، احساس می‌کنم، و گاه از سر حوصله دلم می‌خواهد این نفرت را عمیق‌تر کنم، درست بدان‌سان که انسان برای خلاصی از تحریک تهوع، دست به تهوع می‌زند.
"میترا"
آنچه که ما زندگی کرده‌ایم، سوءتفاهمی شایع است، حد میانه شادمانه‌ی عظمتی که وجود ندارد و خوشبختی، که نمی‌تواند عینیت یابد
niloufar.dh
اگر به دقت تماشا کنم، آن‌گونه که مردم زندگی می‌کنند چیزی در آن نمی‌یابم که از زندگی حیوانات متفاوت باشد. این یکی و دیگران ناخودآگاه با چیزها و دنیا درمی‌غلتند. این یکی چون دیگران به گفت و گو می‌پردازد و هرازگاهی مکث می‌کند. و روزانه همان جریان زندگی نباتی را طی می‌کند و فراتر از آنچه فکر می‌کند، نمی‌اندیشد، و از آنچه زندگی می‌کند، بیشتر نمی‌آموزد. گربه جلو آفتاب پهن می‌شود و می‌خوابد. انسان درون زندگی با تمام پیچیدگی هایش پهن می‌شود و می‌خوابد
niloufar.dh
تنهایی تباهم می‌کند، بودن در جمع آزارم می‌دهد. حضور دیگری افکارم را می‌گسلد، من با دقت خاصی در رؤیای حضور شما به‌سر می‌برم، رؤیایی که نمی‌تواند دقت تحلیل‌گرانه مرا وصف کند
lordartan
هیچ‌چیز مرا ارضا نمی‌کند، هیچ‌چیز مرا تسکین نمی‌دهد. من به کل از همه‌چیز ــ حال وجود داشته باشند یا نه ــ اشباع شده‌ام. نه می‌خواهم روانی داشته باشم، و نه می‌خواهم از آن دوری گزینم، من آنچه را که آرزو نمی‌کنم، آرزو می‌کنم. و از آن چیزی دوری می‌گزینم که ندارم. من نه می‌توانم هیچ باشم و نه همه چیز: من پل گذر میان آنی که ندارم و آنی که نمی‌خواهم، هستم.
sadegh akbari

حجم

۴۲۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۵ صفحه

حجم

۴۲۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۵ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
تومان