دانلود و خرید کتاب انتقام جادو (جلد دوم) جیمز رایلی ترجمه زهرا توفیقی
تصویر جلد کتاب انتقام جادو (جلد دوم)

کتاب انتقام جادو (جلد دوم)

معرفی کتاب انتقام جادو (جلد دوم)

کتاب انتقام جادو (جلد دوم) نوشتۀ جیمز رایلی و ترجمۀ زهرا توفیقی است. این کتاب را انتشارات پرتقال منتشر کرده است. مجموعهٔ «آخرین اژدها» برای نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب انتقام جادو (جلد دوم)

«فورت فیتز جرالد» مصمم است که حقیقت را فاش کند، اما در جلد دوم از مجموعهٔ «آخرین اژدها» که انتقام جادو نام گرفته، حضور دانش‌آموزی جدید با رازهایی که در سینه دارد، اوضاع را پیچیده کرده است. کابوس‌های فورت فیتز جرالد از روزی که در حملهٔ واشینگتن دی. سی پدرش را ربودند، پایان ندارد. در این خواب‌ها، یک پیش‌زاد که شیطانی است ماورایی، می‌خواهد مکان آخرین اژدها را بداند، اما فورت جز همان استخوان‌های اژدهایی که در روز اکتشاف همراه کتاب‌ها پیدا شده، اژدهای دیگری به عمرش ندیده بوده است؛ یعنی ممکن بود که هنوز هم اژدهایی زنده مانده باشد؟ عجیب آنکه فورت تنها کسی نیست که در مدرسهٔ اوپنهایمر از این کابوس‌ها می‌بیند. هم اتاقی جدیدش «گابریل» هم انگار دربارهٔ این اژدها چیزی بیشتر از آنچه وانمود می‌کند، می‌داند. اصلاً چرا انگار همه در مدرسه همان‌طور رفتار می‌کنند که گابریل می‌خواهد؟ این پسر چه رازی را پنهان کرده است؟ فورت تنها با کمک‌گرفتن از دوستانش «سایروس جیا» و «ریچل» می‌تواند جلوی برگشت پیش‌زادها به زمین را بگیرد؛ مگر اینکه پیش‌ز‌ادها پیشنهادی به فورت بدهند که هرگز نتواند ردش کند.

خواندن کتاب انتقام جادو (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

نوجوانان بالای ۱۴ سال مخاطبان این کتاب هستند.

بخشی از کتاب انتقام جادو (جلد دوم)

«پدر فورت به کلمه‌های نوشته‌شده بالای مجسمهٔ غول‌پیکر و نشستهٔ آبراهام لینکلن اشاره کرد و گفت: «رئیس‌جمهور فورسایث فیتزجرالد.»

لحظهٔ دیدار دوبارهٔ پدرش باید شیرین می‌بود، اما فورت که می‌دانست چه بلایی قرار است سرشان بیاید، حسی جز وحشت نداشت. داد زد: «باید از اینجا بریم، بابا. همین‌الان!» سعی کرد شانهٔ پدرش را بگیرد، اما دستش طوری از میان بدن او رد شد که انگار روح است.

پدرش که انگار یک کلمه از حرف‌های فورت را هم نشنیده بود، ادامه داد: «ولی حس می‌کنم مجسمهٔ بزرگ‌تری لازم داریم. سقف‌ها اون‌قدری بلند هستن که کلهٔ گنده‌ت رو جا بدن، اما قطعاً صندلی گنده‌تری نیازه.»

فورت که می‌خواست از سر درماندگی داد بزند، گفت: «این‌ها هیچ‌کدوم مهم نیستن، اگه اینجا بمونی، دوباره می‌بردت. باید از اینجا ببرمت بیرون!»

پدرش او را نادیده گرفت، انگار مجبور بود دوباره همان تجربه‌های روز حادثه را از سر بگذراند. تقلای فورت هم فایده‌ای نداشت. بقیهٔ گردشگرها در بنای یادبود لینکلن هم انگار صدای فورت را نمی‌شنیدند، چون بی‌خبر از آنچه قرار بود اتفاق بیفتد، به بازدیدشان ادامه دادند.

پدرش داد زد: «همه‌شون رو انجام می‌دی، بیشتر از اون رو هم انجام می‌دی!» و این بار بقیه نگاه کردند، درست مثل همان شش ماه پیش. «با این‌همه کارهای معرکه‌ای که قراره بکنی، اصلاً وقت تنبلی نداری! تازه یادت نره که من هنوز ماشین پرنده می‌خوام، پس اون رو هم اختراع کن.»

فورت گفت: «بابا، لطفاً.» دیگر اشک از گونه‌هایش سرازیر بود. «می‌شه باهام بیای؟ نمی‌تونم این‌طوری زندگی کنم، اینکه ندونم زنده‌ای یا... یا آسیب دیدی. لطفاً، برو دیگه، لازم نیست همهٔ چیزهایی رو که اون روز گفتی دوباره تکرار کنی...»

پدرش گفت: «اوممم، مطمئنم چون بزرگ‌سالم، اجازه دارم که هرچقدر دلم می‌خواد، بلند حرف بزنم. ولی بحث رو عوض نکن، فورت. داریم دربارهٔ آینده‌ت حرف می‌زنیم! تو یه روزی مرد بزرگی می‌شی و من لحظه‌شماری می‌کنم با مجسمه‌ت که بچه‌ها با تحسین نگاهش می‌کنن، عکس بگیرم!» برای دو دختری که نخودی می‌خندیدند و نگاهشان می‌کردند، دست تکان داد. «می‌بینی؟ هنوز هیچی نشده دوتا داوطلب داریم!»»

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۷/۳۰

جلد دومممممم بلاخره اومدددد فورت فیتزجرالد مصمم است که حقیقت را فاش کند، اما در جلد دوم این مجموعه ی هیجان انگیز حضور دانش آموزی جدید با رازهایی که در سینه دارد، اوضاع را پیچیده کرده است کابوسهای فورت فیتز جرالد از

- بیشتر
کاربر 7928471
۱۴۰۲/۱۰/۲۸

من جلد یک این کتاب را خواندم واقعا عالی بود کلی منتظر جلد دوم بودم و خوشحالم که بلاخره اومد و خواهش می کنم هرچه سریع تر وارد بی نهایت کنیدش .مجموعه این کتاب خیلی شبیه مجموعه کتاب مجیستریوم

«پس هنوز هم نمی‌فهمم مشکل چیه. سعی داشتی از آدم‌هایی که برات مهمن محافظت کنی، پس ننشین اینجا و نگو کار اشتباهی کردی. هوای رفقات رو داشتی، اون‌ها هم فقط عصبانی‌ان، چون می‌خواستن هوای تو رو داشته باشن. ولی کارت درست بوده. ازشون محافظت کردی، حتی وقتی به بهای عصبانیتشون بوده. این کار جیگر می‌خواد.» فورت اخم کرد. «آره گمونم.
کتاب خور
«رفقا هم همین‌طورن. ما مقابل دنیا هستیم، بچه‌جون. دنیا هم با کسی شوخی نداره. آدم از کسانی که براش مهمن به هر قیمتی که شده محافظت می‌کنه.»
کتاب خور
چشم‌های فورت گرد شدند. بریتانیا؟ نکند... با بلندترین صدایی که می‌توانست فکر کرد سیرا؟ جوابی نشنید.
za za
یه چیزهایی گفتن راجع به نجات دنیا و به تخت نشوندن دوبارهٔ پادشاهان حقیقی. ادعاشون اینه که گنبد رو ساختن که ما توی کارشون دخالتی نکنیم، اما اگه کاری که ازمون می‌خوان رو انجام بدیم، اوپنهایمر و بقیهٔ گروگان‌هاشون رو آزاد می‌کنن.
za za
و در آخر، از شما ممنونم، شما خواننده‌هایم و خیلی‌خیلی بابت اتفاقی که در کتاب بعدی خواهد افتاد متأسفم. امیدوارم به هیچ شخصیتی آن‌قدرها وابسته نشده باشید!
za za

حجم

۲۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان