کتاب شاهد گوشی
معرفی کتاب شاهد گوشی
کتاب شاهد گوشی نوشتهٔ الیاس کانه تی و ترجمهٔ علی عبداللهی است. نشر مرکز این مجموعه داستان کوتاه و ویژه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب شاهد گوشی
کتاب شاهد گوشی یکی از کوتاهترین و بدیعترین آثار الیاس کانه تی است که به ۲ دلیل در ادبیات آلمان و حتی در ادبیات اروپا کمنظیر است؛ نخست ایدهٔ نوشتن و دوم سبکوسیاق نگارش آن. نام فرعی کتاب «پنجاه شخصیت» است و عنوان آن را نویسنده از روی الگوی ساختاری مأنوس اصطلاح حقوقی «شاهد عینی» در زبان آلمانی برساخته است. این بدعت کلامی ـ مفهومی فقط به عنوان کتاب محدود نشده است، بلکه کموبیش درمورد همهٔ شخصیتهای کتاب مصداق دارد. همه از نظر زبانی نامهایی تازه و برساختهٔ ذهن نویسنده دارند و از نظر منش نیز هر کدام بهنحوی خاص و غیرمعمول توصیف شدهاند. کتاب حاضر یک مجموعه داستان کوتاه را در بر گرفته است.
الیاس کانتی در توصیف شخصیتهای کتاب حاضر چنان عمل میکند که انگار کلمهای از روانشناسی و جامعهشناسی به گوشش نخورده است. شخصیتهایی چون «بزرگپژوه»، «دیوانهٔ رومیزی» و... که در تشخصی فشرده و تصاویری گاه سوررئالیستی بیواسطه میدرخشند و فراموشنشدنی هستند. بصیرت، تیزبینی و تجربههایی که نویسنده در تدوین آثار موفق پیشین به دست آورده بود، در این اثر او را بهسمت اختیار بیانی کوتاه، غیرمعمول و شاعرانه سوق داده است.
خواندن کتاب شاهد گوشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره الیاس کانه تی
الیاس کانه تی در ۲۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۵ به دنیا آمد و در ۱۴ اوت ۱۹۹۴ درگذشت. او رماننویس بلغاری - بریتانیایی بود که در سال ۱۹۸۱ برندهٔ جایزهٔ ادبی نوبل شد. خانوادهاش از یهودیان اسپانیا بودند و به زبان اسپانیایی قرن پانزدهم سخن می گفتند. زمانی که ۶ساله بود، همراه با خانواده به منچستر انگلستان مهاجرت کرد و آنجا پدر به کمک کتابهای سفرهای گالیور و رابینسون کروزوئه، او را با زبان انگلیسی آشنا کرد. در سال ۱۹۱۳ پدر درگذشت و الیاس همراه با مادرش مجبور به ترک انگلستان و رفتن به اتریش و اقامت در این کشور شد. دوران جنگ جهانی اول را در وین و زوریخ سپری کرد. الیاس کانهتی در سال ۱۹۲۸ در رشتهٔ شیمی از دانشگاه وین دکترا گرفت، اما زندگیش را یکسره صرف نوشتن کرد و هرگز به کار علمی نپرداخت. در ۱۹۳۸ پس از الحاق اتریش به آلمان نازی، راهی انگلستان شد و تا زمان مرگش در ۱۹۹۴ آنجا زندگی کرد.
کانهتی به تمهیدات معمولی که نویسندگان پیش از او و همعصرش، مثل فرانتس کافکا، روبرت موزیل، روبرت والزر در متون کوتاه اتخاذ میکردند، بسنده نکرد و تا حد ممکن از پایانبندیهای آشنای متون موسوم به داستانک، داستان کوتاهکوتاه، داستان مینیمال یا افسانهٔ نو دوری گزید. او، در عین در پیشگرفتن شیوهای بدیع در بیان، شیوهای مبتنی بر توصیف دقیق و گاه سرد و مهآلود، از تمهیدات دیگری چون طنز تلخ و پنهان، عناصر گروتسک، اغراقهای خاص و همانندسازیهای غیرمعمول نیز استفاده کرد. کتاب «شاهد گوشی» که یکی از آثار الیاس کانتی است، هم در رویهٔ زبان (یعنی در عناوین شخصیتها) و هم در طرز بیان، ایدههای نویی پیش روی خواننده گذاشته است که نشان میدهد بدون توجه به داستانپردازی معمول و با گریز از وسوسهٔ گفتنِ چیزی به مفهوم سنتی کلمه، میتوان در عرصهای سراسر تازه قلم زد و شیوهٔ تازهای از نگریستن به خواننده پیشنهاد داد.
گفته شده است که تا پیش از کتاب «شاهد گوشی»، هنوز بهدرستی در ذهن خوانندگان آلمانی جا نیفتاده بود که الیاس کانهتی، در کنار خصلتهای ویژهٔ دیگری که در سایر آثارش دارد، طنزنویس و گزینهگویهپرداز قهاری هم هست؛ نویسندهای خندهپرداز و بازیگوش. او در «شاهد گوشی» همان روش توصیفی را اتخاذ میکند که فیلسوف یونانی عهد عتیق، تئوفراست، آن را بنیان گذاشت. هرچند کانهتی از کافکا با عنوان «بزرگترین درونکاوِ قدرت» و از کارل کرواس با عنوان «طنزپرداز بزرگ روزگار خود» نام میبرد و بهطور ضمنی این ۲ را استادان خود میداند، منتقدان آلمانی در کتاب یادشده، در جستوجوی سرچشمهٔ الهام او به هیچکدام از این ۲ اشاره نکرده و در عوض، فقط به ذکر نام «تئوفراست» بسنده کردهاند.
بخشی از کتاب شاهد گوشی
«مرد آبنهانکن در هراس دائمی از این که روزی ناگزیر از تشنگی خواهد مرد، زندگی میکند و برای همین مدام آب جمع میکند. مَیانبارش در ظاهر امر، زیرزمین باده است، ولی در اصل چنین نیست، بلکه همهٔ بطریهای داخل آن با آب پر شدهاند، خودش آنها را مهر و موم زده و به ترتیب سال و ماه مرتب کرده است.
آبنهانکن از اسراف آب رنج میبرد. به باور او، کمبود آب از کرهٔ ماه شروع شده و کماکان هم ادامه دارد. ساکنان آنجا در گیرودار قحط آب، به هم میگفتند: «چی؟ آب؟ دلت خوشه! کی میخواد آب صرفهجویی کنه؟ تا بخوای ازش داریم و تا ابد هم ازش خواهیم داشت!» برای همین، ماهنشینها شیرها را نیمهباز میگذاشتند، شیرها مدام چکه میکرد و خود آدمها هم هرروز دوش میگرفتند. آن بالا در کرهٔ ماه، نژادی سطحی و بیمبالات زندگی میکردند. راستی آب را به کجا بردند؟ آبنهانکن به محض شنیدن نخستین گزارشهایی که از کرهٔ ماه منتشر کردند، غرق شور و هیجانی وصفناپذیر شد. همیشه میدانست که ماجرای انقراض زندگی در آنجا به نحوی به آب مربوط میشده، و ماهنشینها از فرط آب هدردادن نابود شدهاند. این را خودش پیشتر همه جا و به همه گفته بود، ولی مردم به ریشش خندیده، و او را دیوانه فرض کرده بودند. ولی حالا، زمینیان پا برآن گذاشته بودند و توانستند به چشم خودشان، ماجرا را از نزدیک، سیاهسفید و حتی رنگی ببینند. آنجا نه یک چکه آب بوده و نه هیچ رد و نشانی از آدمیزاد! و همقافیهکردنِ آب حیات و آدمیزاد، کار چندان سختی نبود!»
حجم
۱۴۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۴۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه