کتاب همه چیز به فنا رفته!
معرفی کتاب همه چیز به فنا رفته!
کتاب همه چیز به فنا رفته! نوشتهٔ مارک منسون و ترجمهٔ الهام شریف است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است. هنر ظریف امیدواری در این کتاب رونمایی میشود.
درباره کتاب همه چیز به فنا رفته!
مارک منسون در کتاب همه چیز به فنا رفته! یا اوضاع خیلی خراب است به گونهای هنرمندانه و ظریف به شما نشان میدهد که همه چیز به فنا رفته است. سپس دربارهٔ امیدواری توضیح میدهد و درنهایت، خواننده را با شکل صحیحی از امیدواری حقیقی آشنا میکند. منسون در این کتاب از فیلسوفان بزرگی چون کانت بهره میگیرد تا مفاهیمش را توضیح دهد. یکی از مهمترین مسائلی که منسون توضیح میدهد مفهوم آزادی است. زیرا آزادی و امیدواری حقیقی پهلو به پهلوی هم میزنند. از نظر او، تنها شکل واقعی آزادی، تنها شکل اخلاقی آزادی، ازطریق محدودسازی خویشتن حاصل میشود. آزادی به معنی بهرهمندی از مزیت انتخاب هرچه در زندگی میخواهید نیست، بلکه به معنی انتخاب چیزی است که در زندگی حاضرید از آن چشمپوشی کنید. این نهفقط آزادی واقعی، بلکه تنها شکل آزادی است. سرگرمیها میآیند و میروند. لذتجویی هیچ پایانی ندارد. تنوع معنای خود را میبازد. اما همیشه خواهید توانست چیزی را برای قربانی کردن انتخاب کنید. چیزی که میتوانید از آن بگذرید.
این نوع انکار خویشتن به طرز تناقضبرانگیزی تنها چیزی است که آزادی واقعی را در جهان میگستراند. دردِ تمرین بدنی منظم درنهایت آزادی جسمی شما؛ قدرت، انعطاف، استقامت و توان بدنیتان را افزایش میدهد. قربانی کردن یک فرصت کاری قابلتوجه به شما آزادی میدهد تا فرصتهای شغلی بیشتری را جستوجو کنید، مسیر کاری خود را داشته باشید، پول بیشتری به دست آورید و از مزایایی بهرهمند شوید که در پی آن میآیند. تمایل به اختلاط با دیگران شما را آزاد میگذارد تا با هر کسی سخن بگویید و دریابید که آیا ارزشها و اعتقادات مشترکی با شما دارند یا اینکه چه چیزی میتوانید به زندگیهای یکدیگر بیفزایید.
بخشها و فصلهای این کتاب از این قرار هستند:
بخش نخست: امید
فصل نخست: حقیقت ناخوشایند
فصل دوم: آیا خویشتنداری توهمی بیش نیست؟
فصل سوم: قانون احساسات نیوتن
فصل چهارم: چگونه همهٔ رؤیاهایتان را تحقق ببخشید
فصل پنجم: امید
بخش دوم: همهچیز به فنا رفته
فصل ششم: فرمول انسانیت
فصل هفتم: رنج مقدار ثابت همگانی
فصل هشتم: اقتصاد احساسات
فصل نهم: آخرین مکتب
خواندن کتاب همه چیز به فنا رفته! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند با دید جدیدی به امیدواری و زندگی نگاه کنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب همه چیز به فنا رفته!
«در اواخر قرن نوزدهم، در یک تابستان ملایم و دلانگیز کوههای آلپ سوئیس، فیلسوفی هرمسی، ترکیب بههمآمیختهای از ذهن و روح، ظاهراً یکباره از قلهٔ کوهش پایین آمد و با پول خودش کتابی چاپ کرد. این کتاب هدیهای به بشر بود و کلماتی را بیان کرد که نویسندهاش را سالها پس از مرگش به شهرت رساند.
فیلسوف این کلمات را بهمنزلهٔ یک هشدار بیان کرده بود. او میخواست حافظ ما باشد. او با همهٔ ما سخن میگفت.
باوجوداین، بیش از چهل نسخه هم از کتاب فروش نرفت.
متا وون سالیس قبل از سپیدهدم، پیش از آنکه آفتاب بزند، بیدار شد تا برای دم کردن چای فیلسوفانهاش آب جوش بیاورد. مقداری یخ آورد و در پارچهای پیچید تا روی مفاصل دردناک او بگذارد. استخوانهای غذای دیروز را جمع کرده بود تا برای معدهدردش سوپ درست کند. لباسهای خاکیاش را با دست شست و یکدفعه یادش آمد وقت کوتاه کردن مو و مرتب کردن سبیل او هم رسیده است و یادش رفته یک قیچی جدید بخرد.
این سومین تابستانی بود که متا از فردریک نیچه مراقبت میکرد و فکر کرد شاید هم آخرین باشد. او عاشق نیچه بود؛ البته مثل یک برادر، اما دیگر حس نوعدوستی و خیرخواهی متا داشت به پایان میرسید.
او نیچه را در یک مهمانی شام ملاقات کرده بود. به پیانو نواختن و به مزهپرانیها و ماجراهای بیسروته او با دوست قدیمیاش، ریچارد واگنر آهنگساز، گوش سپرده بود. نیچه برخلاف چیزی که نوشتههایش نشان میداد، شخصی مؤدب و ملایم به نظر میرسید. او شنوندهٔ مشتاقی بود. عاشق شعر بود و اشعار بسیاری را از بر میخواند. ساعتها مینشست و با کلمات بازی میکرد و آواز میخواند.
نیچه به شکل آرامبخشی باهوش بود. ذکاوتی داشت که فقط با چند کلمه میتوانست بر همهٔ جمعیت یک اتاق چیره شود. جملات قصاری که به کار میبرد و شاید بعدها در بین جهانیان مشهور میشدند، مانند بخار نفس در هوای سرد از دهانش بیرون میآمدند و بلافاصله میگفت: «بیش از حد صحبت کردن دربارهٔ خود همچنین میتواند ابزاری برای پنهان کردن خویشتن باشد» و ناگهان اتاق را در سکوت فرو میبرد. متا اغلب در حضور او حرفی برای گفتن نداشت، نه به دلیل احساسات گیجکننده، بلکه فقط به این دلیل که حس میکرد ذهنش مدام چند گام از او عقبتر است و برای رسیدن به وی به قدری زمان نیاز دارد.
اما متا یکی از آن خردمندان بیحسوحال نبود. در واقع، او یکی از اشخاص برجستهٔ دوران خود محسوب میشد. متا نخستین فردی بود که در سوئد موفق به کسب مدرک دکترا شد. همچنین یکی از نویسندگان و فعالان برجستهٔ فمینیست در جهان بود. وی بر چهار زبان تسلط کامل داشت و مقالاتی در سرتاسر اروپا دربارهٔ حقوق زنان منتشر کرده بود که در آن زمان ایدهای افراطی محسوب میشد. زیاد سفر کرده بود و باهوش و خودرأی بود. وقتی با آثار نیچه مواجه شد، حس کرد سرانجام کسی را یافته است که ایدههایش میتوانند ایدهٔ آزادی زنان را در سرتاسر جهان بگسترانند.
اینجا مردی بود که دربارهٔ توانمندسازی افراد و مسئولیت اساسی فردی ایدهپردازی میکرد. مردی که معتقد بود نگرش فردی مهمتر از هر چیز دیگر است و هر شخصی علاوهبر اینکه مستحق تحقق کامل توانمندیهای خود است، وظیفه دارد در مسیر گسترش آن تلاش کند. به اعتقاد متا، ایدههای اصلی و چهارچوبهای مفهومیای که نیچه ارائه کرده بود، میتوانستند درنهایت به توانمندسازی زنان و پایان بردگی همیشگی آنها بینجامند.»
حجم
۲۶۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
حجم
۲۶۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
نظرات کاربران
واسه کسایی که می خوان اثر های مارک منسون رو بخونن باید کتابو از جایی بگیرید که سانسور نشده باشه چون حداقل نصف لذت خوندن کتابو از دست میدین!
یه جایی تو پاورقی AI رو نرم افزار ایلاستریتور ترجمه کردن درحالی که منظور هوش مصنوعی و مخفف Artificial intelligence هست. کاری به اصل کار ندارم اما برای کسی که به این حوزه آشناست خیلی ذهنش درگیر میشه که چرا باید