کتاب تریستسا
معرفی کتاب تریستسا
کتاب تریستسا نوشتهٔ جک کرواک و ترجمهٔ محمد رزازیان است. نشر چشمه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان یکی از کتابهای مجموعهٔ «جهان نو» و روایتی است از سالها جادهگردی نویسنده در آمریکای پس از جنگ.
درباره کتاب تریستسا
آلن گینزبرگ گفته است که کتاب تریستسا حاوی روایت مدیتیشنی از سرگذشت یک مرغ است و البته یک خروس، یک کبوتر، یک گربه، گوشتهای آشپزخانه و بانوی معتاد افسونگر و افسونشده! بهگفتهٔ محمد رزازیان، مترجم کتاب حاضر، رمان تریستسا سه سال پس از اوج شهرت جک کرواک منتشر میشود؛ اثری که برای بسیاری یک مبدأ است که عمر بیستوپنجسالهٔ نویسندگیِ یکی از مهمترین چهرههای نسل بیت (Beat Generation) و از تأثیرگذارترین پستمدرنیستهای پس از جنگ را به پیش و پس از خود تقسیم میکند. جک کرواک از پیشروان نسلی بودند که بیزار از تنگناهای مککارتیسمِ ضدچپ رئیسجمهور ترومن، در آثارشان به کافهگردی و علفکشی و بیانگریهای جنسی و بازی با اصول نقد مدرن پناه میبرند. رمان حاضر روایتی است از سالها جادهگردی کرواکِ جوان در آمریکای پس از جنگ که مترجم آن را بداههای پر از تفصیل به تأثیر از بداههنوازیهای عصر طلایی ساکسوفونیستهای جَز و باپ اواسط قرن بیستم دانسته است.
رمان تریستسا دو بخش دارد. بخش اول شرح دورانی است که جک کرواک در ۱۹۵۵ برای دیدار با «باروز» که از بیم درگیری با پلیس بر سر اعتیادش به هروئین به مکزیک گریخته، راهیِ آنجا میشود. بخش دوم این رمان، شرح دیدار دوبارهٔ جک کرواک و «اسپرانزا» در سفری در سپتامبر ۱۹۵۶ است که با فروپاشی اسپرانزا همراه است. مترجم این رمان را شرح مرگِ تدریجیِ تنفروشی توصیف کرده است که تا پایان عمر کوتاه کرواک، در ۱۹۶۷، برایش یادآوری است از شکوه و پریشانی ستارهٔ جزی همچون بیلی هالیدی و عاشقانهای بهمثابهٔ نیایشی قبل از مرگ با مورفین.
خواندن کتاب تریستسا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تریستسا
«چون تریستسا قبلش زده بود به سیم آخر و هر چی را که تو اتاق بول بود داشت با خاک یکسان میکرد و کتکش زده بود و آخر هم خودش با کله آمد زمین. همهاش به خاطر قرصهایی بود که از داروخانه خریده بود و بول چیزی ازشان بهاش نمیداد. زنهای صاحبخانه پشت در اتاقمان جمع شده بودند و فکر میکردند ماییم که داریم دختره را میزنیم، ولی او بود که داشت ما را میزد.
چیزهایی که تریستسا بهام گفت، همان چیزهایی بود که همیشه دربارهام تصور میکرد، حالا از دهانش میپریدند بیرون، یک سال بعدش؛ یک سالی که خیلی دیر بود و تنها کاری که باید میکردم این بود که بهاش بگویم دوستش دارم. متهمم میکند به اینکه من فقط یک سیگاریِ کثافتم، امر میکند از اتاق بول بزنم بهچاک، سعی میکند با یک بطری بزندم، سعی میکند کیسهٔ تنباکویم را بگیرد و صاحب شود، مجبور میشوم باهاش دربیفتم. من و بول چاقوی نانبری را زیر قالیچه پنهان میکنیم. او همیشه عین یک نیموجبی ابله مینشیند کف زمین و با آتوآشغالهایش ورمیرود. متهمم میکند که سوای بستهٔ تنباکویم ماریجوآنا هم میزنم، اما این فقط تنباکوی بولدورهام است، آن هم برای هرازگاهی کام گرفتن، چون سیگارهای تجاری مواد شیمیایی زیادی دارند که دوامشان را بیشتر میکند و اتفاقاً رگهای واریسی زهواردررفتهام را هم به زقزق میاندازند.
بول میترسد دختره نصفهشبی بکُشدش، نمیتوانیم بندازیمش بیرون، قبلاً (یعنی یک هفته قبل) بول زنگ زده بوده به پلیس و اورژانس و هیچکدام نتوانسته بودند بکشندش بیرون، امان از مکزیک. این است که بول میآید تو تخت اتاق جدیدم میخوابد، با ملافههای تمیزش، یادش هم میرود که قبلش دوتا قرص انداخته بالا و دوتا دیگر میاندازد بالا و به این ترتیب چشمهایش سیاهی میروند، نمیتواند سیگارش را پیدا کند، کورمالکورمال همهچیز را میریزد زمین، میشاشد به تخت، قهوهای را که برایش آورده بودم برمیگرداند، مجبور میشوم بین جانورها و سوسکهای کف سنگی زمین بخوابم، کل شب را با لبولوچهٔ آویزان بهاش فحش میدادم، «ببین با تخت ناز و تمیزم چیکار کردی.»»
حجم
۱۹۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۱۹۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه