دانلود و خرید کتاب شنیدن آوازهای مغولی مصطفی جمشیدی
تصویر جلد کتاب شنیدن آوازهای مغولی

کتاب شنیدن آوازهای مغولی

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب شنیدن آوازهای مغولی

«شنیدن آوازهای مغولی» نوشته مصطفی جمشیدی(-۱۳۴۱) شاعر و داستان‌نویس ایرانی است. این کتاب شامل دو داستان است. داستان نخست روایت رزمنده‌ای است که در پادگانی نیمه‌متروک پنهان است. این رزمنده در روایت‌هایش به گوشه و کنار تاریخ سرزمین ایران سرک می‌کشد و در روایتی سیال و مدرن و گاه شعرگونه به ابعاد آن‌ها می‌پردازد. روایت دوم داستان زنی است که در غربت با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: در جلسه‌هایی که در خیابان «اُومفسیتا» برگزار شد تا تو را دیدند، با همان لباس‌های پت‌وپهن، با لباس‌های خاکی سربازی، با اندامی که بیش از اندازه بزرگ بود، ظاهر می‌شدی، می‌خندیدی. برای هر بهانه‌ای، خنده‌ای در نهان داشتی. با یک دندانِ مسی (که در برق نور می‌درخشید) و دهانی بزرگ، چشم‌هایی مهربان به همه صمیمیت می‌فروختی، آسان می‌خندیدی، و آسان می‌گذشتی. اصالت در نگاه تو بود. چشم فرومی‌گذاشتی و آسانی انسان بودن را یاد می‌دادی. آه. چگونه انسانی ـ می‌تواند چنین بگذرد. بی‌هیچ واسطه‌ای از زندگی، و چقدر می‌تواند زندگی را تفسیرپذیر کند. در عین بی‌تفسیری و بی‌هیچی! چقدر می‌تواند زندگی را قابل شناخت و عجیب بنماید. گذشتن و صافی‌پذیری یک انسان. آن نویسنده تو را به همه جا بُرد. در هر نشستی تو وجود داشتی، نمودار می‌شدی، جلوه‌پذیر می‌شدی. در لابی هتلی در مکزیکوسیتی. در هایئتی. در کنگره‌های شعر ایران. در همین تهرانِ خودمان. در همه‌جا تو حضور داشتی. راه می‌کشیدی و مطرح می‌شدی. در همه نوشته‌ها می‌آمدی. سلامی می‌دادی، با نام و یاد خودت حتّی، و می‌رفتی. هنگامی که "سرگرد" به دنبال پوتین نمره بزرگ فرستاد با پاهای لخت به صبحگاه آمدی. فرمانده سان می‌دید. گفت: این سرباز کفش ندارد؟ سرگرد دست‌وپاچه شد، گفت "قربان پایش تاول زده، به زور صبحگاه آمده!" سرهنگ گفت: "سرگرد به این ریش سفید ـ هنوز نمی‌فهمی سربازی مریض بود، صبحگاه نیاید؟"
نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۸۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۸۵ صفحه

حجم

۱۸۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۸۵ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان