دانلود و خرید کتاب شطرنج اشتفان تسو ایگ ترجمه علی منصوری

معرفی کتاب شطرنج

«شطرنج» اشتفان تسوایگ(۱۹۴۲-۱۸۸۱)، نویسنده اتریشی است که در زمان قدرت گرفتن نازی‌ها به لندن مهاجرت کرد. داستان شطرنج درباره مسافران یک کشتی است که با یک قهرمان شطرنج مسابقه می‌دهند. این رمان پس از مرگ توایگ منتشر و تبدیل به اثری کلاسیک و ماندگار شد. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «هیاهوی همیشگی بر عرشه‌ی عظیم کشتی بخار مسافربری که نیمه‌شب نیویورک را به مقصد بونئوس آیرس ترک می‌کرد، در جریان بود. کسانی که از راه‌های دور و نزدیک برای بدرقه‌ی دوستان‌شان آمده بودند، به هل دادن و تنه زدن مشغول بودند؛ تلگراف‌رسان‌های کلاه به سر کناره‌ها را به اشغال خود در آورده بودند و سرهای‌شان را توی تالار‌ها می‌کردند و نام‌هایی را صدا می‌زدند؛ چمدان‌ها و گل‌ها به روی عرشه می‌آمدند؛ بچه‌های فضول از پله‌ها بالا و پایین می‌رفتند و در این اثنی هم گروه موسیقیِ جُنگ کشتی بی‌وقفه به نواختن ادامه می‌داد. من کمی دورتر از این غوغا، روی عرشه‌ی مسافران ایستاده و مشغول حرف زدن با آشنایی بودم که ناگهان چند فلاش شدید دوربین در نزدیکی‌مان زده شد. به نظر می‌رسید که خبرنگاران در آخرین لحظات پیش از عزیمت کشتی، مشغول مصاحبه و عکاسی از شخصی مشهور هستند. دوستم به آن سمت نگاهی انداخت و لبخندی زد. «آه، گویا یک همسفر نادر در کشتی‌تان دارید. او چِتویک است.» و از آنجا که مشخص بود این اطلاعات برای من ناکافی‌ست، بیشتر توضیح داد. «میرکو چِتویک. قهرمان شطرنج جهان. او در سری مسابقات ساحل شرقی تا ساحل غربی آمریکا شرکت داشته و حالا دارد به آرژانتین می‌رود تا در آنجا به فتوحاتی تازه دست پیدا کند.» در واقع من نام آن قهرمان جهانی کم سن و سال را به یاد داشتم و حتی برخی از جزئیات کارنامه‌ی درخشانش را نیز می‌دانستم. دوستم، که نسبت به من بیشتر اهل خواندن روزنامه‌ بود، توانست سیر تا پیاز ماجرا را برایم تعریف کند. حدود یک سال پیش، چِتویک به طور ناگهانی در رده‌ی بالاترین اساتید مجرب هنر شطرنج قرار گرفته بود.»
vahid
۱۳۹۹/۰۱/۱۶

آقای استفان در این کتاب با بهره گرفتن از بازی شطرنج به کنکاش جدال ابعاد و اجزای دورترین و نزدیکترین نقاط ذهنی مردی میپردازد که پس از تحمل سالها سلول انفرادی و تنش روحی پابه دنیای واقعی گذاشته است .

- بیشتر
pockethead
۱۳۹۸/۰۸/۱۰

قبلا از اشتفان تسوایگ مجموعه نامرئی رو خونده بودم و تا مدت ها ذهنم درگیر اون داستان بود. امروز که شطرنج رو می خوندم ناخودآگاه تصاویر زیبای مجموعه نامرئی هم تو ذهنم می آمد‌. چیزی که به نظرم در آثار

- بیشتر
Artin li
۱۳۹۹/۰۸/۲۳

کتاب خیلی جالبی بود، وقتی که شروع کردم دیگه نتونستم وسطش ولش کنم. به خوبی یک داستان جذاب وسط داستان کلی(و باز هم جذاب) خودش مطرح میکنه و بهم وصلشون میکنه. اینطور هم فکر نکنین که فقط در مورد شطرنج

- بیشتر
ماراتن
۱۳۹۸/۰۲/۲۲

یک شاهکار بی‌نظیر، کتابی که یک نفس می‌خوانیدش، و تصور می‌کنیدش آنچنان که گویی به فیلمی نگاه می‌کنید، سوژهٔ مهمی دارد اینکه آیا ما آدمها بدون سرگرم کردن ذهنمان می‌توانیم زنده بمانیم؟ مغز ما چه اندازه شگفت ‌انگیز و ناشناخته

- بیشتر
Mohammad
۱۴۰۱/۰۷/۲۹

(۷-۳۳-[۱۷۶]) معنا دادن به زندگی در پرتو رنج ها و مشکلات از موضوعاتیه که نویسنده های زیادی در موردش نوشتن؛ استفان تسو ایگ در این کتاب تصویر واضحی ازین موضوع و شکنجه های روحی به نمایش گذاشته و مسائل روانشناختی زیادی

- بیشتر
pejmannavi
۱۳۹۸/۰۵/۱۳

اولین کتابی بود که از اشتفان تسوایگ خوندم و باعث شد که اسم نویسنده رو فراموش نکنم. داستانی که با وجود کوتاهی و اسمی که داستان رو تا حدی لو میده, یکنفس میخونیش. کتاب نشون میده که اگه نویسنده باشی

- بیشتر
پوریا
۱۳۹۸/۱۲/۱۶

جذاب،پرکشش و خواندنی که موهای تن من رو سیخ کرد و متوجه شدم آخر کتاب دارم عرق میریزم.قشنگ این جنون به من هم منتقل شده بود.حتما بخونید

ریحانه ملایری
۱۳۹۸/۰۸/۲۰

واقعا کتاب خوبی بود. از حس غرور چتویک خیلی بدم میاد چون نباید به خاطر یه تواناییش، انقدر احساس بالا بودن کنه. شخصیتش گنگه بخاطر حرف نزدنش، کشف استعداد از یک پسر روستایی که واقعا انقدر کند ذهن بود واقعا

- بیشتر
مجتبی
۱۳۹۹/۰۹/۰۴

داستانی جذاب، پرکشش، شخصیت هایی که خوب ساخته و پرداخته شده‌اند. داستانی کوتاه که ظاهراً درباره شطرنج است اما از رنج سخن می‌گوید و شاید زندگی خیلی از ماها باشد که برای رهایی از رنج به چیزی پناه می‌بریم تا

- بیشتر
shayestehbanoo
۱۳۹۸/۰۸/۰۵

داستان روون و زیبا ترجمه ی عالی ، چقدر داستان دکتر ب و شخصیت چتویک جالب توصیف شده بود چقدر پرکشش بود داستان

حرکات اجباری افتتاحیه‌ی بازی به سرعت سپری شدند.
ک.ت.ا.ب
هیچ چیز به اندازه‌ی قرار گرفتن در یک خلا بر روح آدمیزاد فشار وارد نمی‌آورد.
Mohammad
هرچه انسان خود را بیشتر محدود سازد، به کمال مطلوبش نزدیک‌تر می‌شود و بلعکس.
دیدی
اگر سیاه و سفید یکی باشند، با موقعیت مضحکی رو به رو می‌شوی که در آن یک مغز به طور همزمان چیزی را می‌داند و نمی‌داند، و وقتی در جایگاه سفید بازی می‌کند باید تماما آنچه را که لحظه‌ای پیش در جایگاه سیاه به آن فکر می‌کرده فراموش کند. چنین تفکر دوگانه حقیقتا یک شکاف خودآگاهی را در بردارد، یک توانایی اختیاری برای روشن و خاموش کردن عملکرد مغز، چنان که گویی یک دستگاه مکانیکی باشد. تمایل به بازی کردن شطرنج در مقابل خود یک تناقض است و درست مثل پریدن از روی سایه‌ی خودتان می‌ماند.
Johnny
حرکات اجباری افتتاحیه‌ی بازی به سرعت سپری شدند
ک.ت.ا.ب
به محض آن که من اقدام به بازی در مقابل خود کردم، ناخودآگاه خودم را با یک چالش مواجه کردم. هر یک از خودهایم، یعنی خودِ سفید و خودِ سیاهم، باید به مصاف دیگری می‌رفت، و هر یک به تنهایی برای کسب پیروزی و برد بی‌تاب بود؛ در جایگاه خودِ سیاهم، با هر حرکتی از تشویشی تب‌آلود مملو می‌شدم تا ببینم خودِ سفیدم بعد از آن چه می‌کند. هر کدام از خودهایم، وقتی دیگری اشتباهی می‌کرد احساس پیروزی می‌کردند و در عین حال به خاطر بی‌احتیاطی‌شان از خود خشمگین می‌شدند.
...
«شما که می‌دانید من که هستم، من هم اهمیتی نمی‌دهم که شما که هستید»
❤ محمد حسین ❤
«حتما خیال می‌کنی که فورا کتاب را در آورده‌ام و آن را نگاه کرده‌ و خوانده‌ام. اصلا و ابدا! اول می‌خواستم به از مالکیت کتاب لذت ببرم، و خوشی و لذتِ گمانه‌زنی و خیال‌بافی در مورد این که کتابی که دزدیده‌ام چه می‌تواند باشد را برای خودم طولانی‌تر کنم: اول از همه دلم می‌خواست که حروف چاپی آن خیلی به هم چسبیده و ریز باشند و صفحات زیاد و نازکی داشته باشد، تا خواندنش مدتی طولانی زمان ببرد. بعد امیدوار بودم که اثری باشد که ذهنم را پرورش دهد و چیز بی‌مایه و سبکی نباشد، بلکه کتابی باشد که چیزی به من بیاموزد، کتابی که بتوانم آن را از بر کنم، مثلا شعر و ترجیحا- چه خواب و خیالی! - گوته یا هومر. اما سرانجام دیگر نتوانستم جلوی کنجکاوی‌ام را بگیرم.
ماراتن
من همیشه علاقه‌ی زیادی به موضوع افرادِ تک‌جهته از هر نوع آن داشتم؛ کسانی که به طرزی وسواس‌گونه خود را به یک ایده‌ی واحد مشغول می‌کنند، زیرا هرچه انسان خود را بیشتر محدود سازد، به کمال مطلوبش نزدیک‌تر می‌شود و بلعکس. اشخاصی از این دست که به ظاهر از واقعیت زندگی جدا هستند، همچون موریانه‌هایی هستند که از مصالح خود برای نسخه‌ای قابل توجه و کوچک شده از جهان استفاده می‌کنند. بنابراین من قصد خود را برای زیر ذره‌بین گذاشتن این نمونه‌ی نادر، در مدت سفر بیست روزه‌مان به ریو مخفی نکردم.
golab
هیچ چیز به اندازه‌ی قرار گرفتن در یک خلا بر روح آدمیزاد فشار وارد نمی‌آورد. هدف از انداختن ما در یک خلاء تمام عیار و در اتاقی که به طور کل از دنیای بیرون جدا شده، این بود که فشار را نه از بیرون، و از طریق خشونت و سرما، بلکه از درون بر ما تحمیل کرده و در نهایت لب‌های‌مان را به گفتن باز دارند.
sadaf
به طور ناخودآگاه پای صفحه‌ی شطرنج، قدرت دفاعم را در برابر تهدیدات جعلی و حقه‌های پنهانی بهبود بخشیده‌ بودم. حالا دیگر زیر سوال ضعف‌هایم را آشکار نمی‌کردم و حتی احساس می‌کردم افراد گشتاپو به دیده‌ی احترام به من می‌نگرند. شاید از آنجا که دیده بودند دیگران در هم شکسته‌اند، انگشت به دهن مانده بودند که من از چه منبع پنهانی قوتم را برای چنین مقاومت استواری کسب می‌کنم.
ماراتن
هیچ چیز به اندازه‌ی قرار گرفتن در یک خلا بر روح آدمیزاد فشار وارد نمی‌آورد.
❤ محمد حسین ❤
فقرا باید به اندازه‌ی قواره‌ی پارچه‌شان برای خود کت بدوزند.
❤ محمد حسین ❤
در شطرنج، مانند عشق‌ورزی، شما باید یک شریک داشته باشید
❤ محمد حسین ❤
آیا ما با توهین‌مان به خاطر بازی برشمردن شطرنج گناهکار نیستیم؟
adel alizadeh
چرا که مزیت فوق‌العاده‌ی بازی شطرنج در این است که با محدود کردن انرژی‌های ذهنی‌تان به یک فضای شدیدا محدود، ذهن شما را حتی با شدیدترین میزان تفکر هم خسته نمی‌کند، بلکه در عوض بر چالاکی و توانش می‌افزاید.
ماراتن
زیر آن‌ها نمادهایی بود که در ابتدا از آن‌ها سر در نمی‌آوردم: a۲-a۳، Nf۱-g۳ و علاماتی از این دست. همه و همه در نظرم نوعی معما می‌آمدند که کلیدی برای حل‌شان نداشتم. به تدریج متوجه شدم حروف a و b و c نشان دهنده‌ی ردیف‌های افقی، جایگاه‌ مهره‌ها، و اعداد ۱ تا ۸ برای ستون‌های عمودی هستند و هر کدام موقعیت کنونی یک مهره‌ی شطرنج را نمایش می‌دهند؛ این دست کم زبانی برای بررسی آن الگوهای تماما تصویری به من داد. با خودم فکر کردم شاید بتوانم در سلولم برای خود یک جور صفحه‌ی شطرنج درست کنم و بعد این بازی‌ها را امتحان کنم. ناگهان همچون سروشی آسمانی، به یادم آمد که رو تختی طرحی چهارخانه دارد و می‌توانم آن را جوری تا کنم که شصت و چهار خانه داشته باشم. بنابراین برای شروع چند صفحه‌ی اول کتاب را کندم و باقی آن را زیر تشکم پنهان کردم. بعد شروع به ساختن مهره‌های شطرنج کردم.
ماراتن
انسان خردمندی که به‌طور دایم تمام نیروی ذهن‌اش را صرف کار مسخره‌ی راندن یک شاهِ ‌چوبی به لبه‌ی یک صفحه‌ی چوبی‌ می‌کند، و تازه این کار را بدون آن‌که دیوانه شود، انجام می‌دهد. اشتفان تسوایگ
Johnny
خبره‌های حقیقی در هر زمینه و رشته‌، عقلِ معاش خوبی هم دارند.
❤ محمد حسین ❤
من همیشه علاقه‌ی زیادی به موضوع افرادِ تک‌جهته از هر نوع آن داشتم؛ کسانی که به طرزی وسواس‌گونه خود را به یک ایده‌ی واحد مشغول می‌کنند، زیرا هرچه انسان خود را بیشتر محدود سازد، به کمال مطلوبش نزدیک‌تر می‌شود و بلعکس.
مهران

حجم

۷۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۷۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان