کتاب آدم های سمی
معرفی کتاب آدم های سمی
کتاب آدم های سمی نوشتهٔ لیلیان گلاس و ترجمهٔ فریبا جعفری نمینی است. انتشارات نسل نواندیش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی ۱۰ روش برای مقابله با آدمهایی که زندگیتان را نابود میکنند، است.
درباره کتاب آدم های سمی
کتاب آدم های سمی اینگونه از انسانها را آدمهای سمی و زهرآگینی میداند که ممکن است ما در طول زندگی شناخته باشیم؛ تمام کسانی که در قبال ما بسیار بیادب و ناسپاس بودهاند؛ آنان که به تواناییهای ما باور نداشته و تلاش کردهاند تا ما را از رسیدن به هدفهایمان بازدارند. آدم سمی کسی است که میتواند در برابر ما و آرزوهایمان قرار بگیرد؛ کسی که میتواند زندگی ما را مسموم کند، کسی که حمایتکننده نیست، کسی که نمیتواند پیشرفت ما را ببیند، کسی که آرزوهای ما را دستکم میگیرد و نمیخواهد ما زندگی شاد و پرباری داشته باشیم.
کتاب حاضر در ۱۲ فصل به این دسته از انسانها پرداخته و به ما یاد میدهد که چگونه میتوان در برابر اینجور آدمها ایستاد و از آنها ضربه نخورد.
خواندن کتاب آدم های سمی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب آدم های سمی
«فصل دهم: علائم ظاهری افراد سمی
- خلقوخوی شما و تأثیر سمی آن بر دیگران
- اولین تأثیرات سمی
- علائم ظاهری آدمهای سمی
- بهکارگیری فهرست تصویر سمی
خلقوخوی شما و تأثیر سمی آن در دیگران
همانگونهکه روحیه و خلقوخوی دیگران در شما تأثیر میگذارد، روحیه و خلقوخوی شما نیز در دیگران تأثیر میگذارد. بسیار آسان است که دیگران را مسبب خلقوخوی بد خود بدانید، اما بد نیست به خودتان هم نگاهی بیندازید و رفتارتان را زیر ذرهبین قرار دهید.
به خاطر داشته باشید زمانی که انگشت اشارهٔ شما دیگران را هدف گرفته است، انگشتان دیگرتان خودِ شما را نشان میدهد.
اگر شما اینطرف و آنطرف راه بیفتید و برای همه شاخ و شانه بکشید، نمیتوانید از دیگران انتظار داشته باشید که واکنشی صمیمانه و محبتآمیز داشته باشند. اگر همیشه اخمو باشید و با تمام دنیا رفتاری خصومتآمیز در پیش بگیرید، شک نکنید که مردم از شما فاصله میگیرند و شما را به جمع خود راه نمیدهند.
این ضربالمثل قدیمی واقعیت دارد که «بخند تا دنیا به رویت بخندد.» این کاملاً طبیعی است که هر کسی بعضی روزها حالوهوای بهتری دارد و بعضی روزها هم کمی بیحوصله است. اما بدانید اگر زمانی دوروبر مردم بپلکید که حالوهوای خوبی ندارید، باید برای واکنشهای بد و منفی آنان هم آماده باشید.
مارلین حال خوشی نداشت. پس از هفت سال کار در شرکتی اخراج شده بود. همچنین در شرف طلاق از همسرش بود و در همین حین متوجه شده بود که پسر کوچکش مبتلا به اختلال در یادگیری است. این اتفاقات در روحیهٔ او تأثیر بسیار بدی گذاشته بود و نمیدانست چگونه باید با آنها کنار بیاید و روحیهٔ خود را حفظ کند او بهشدت افسرده شده بود. مدتها به همین منوال گذشت و ناراحتی و افسردگی او بهتدریج خودش را در ظاهر و چهرهٔ او نشان میداد. پس از گذشت سه سال هنوز هیچ تغییر بزرگ و خوبی در زندگی او به وجود نیامده بود. او در تمام طول این مدت نتوانسته بود کار مناسبی پیدا کند. از همسرش طلاق گرفته بود و هنوز هیچ مردی وارد زندگیاش نشده بود. ناچار شده بود پسرش را در مدرسهٔ استثناییها ثبتنام کند و به خانهٔ پدرش نقلمکان کرده بود تا پول پسانداز کند. یک روز برادرش که از کالج برای تعطیلات به خانه برگشته بود، تصمیم گرفت صمیمانه با او حرف بزند، و گفت: «هر سال که برای تعطیلات به خانه میآیم، تو را میبینم که از سال پیش پیرتر و شکستهتر شدهای. مثل روح سرگردان در خانه میچرخی و نمیدانی باید چه کار کنی. راستش حال و روز تو حال من را به هم میزند. ببین، مارلین، مردم که به تو بدهکار نیستند. بله، درست است که پسرت مشکلاتی دارد اما دستکم به یک مدرسهٔ خوب میرود که میتوانند کمکش کنند. پدر و مادرمان آنقدر مهربان هستند که نگذارند تو آواره و بیخانمان شوی. اگر تاحالا شغل مناسبی پیدا نکردهای باید بدانی که مقصر اصلی خودت هستی چون مصرانه دنبال شغل مورد علاقهات نمیگردی. علاوه بر این، آنقدر افسرده و مغموم هستی که کسی نخواهد تو را استخدام کند. معلوم است که حق داری شوهر سابقت را سرزنش کنی که ترکت کرد. اما دیگر فکرش را نکن، از جا بلند شو، دستی به سر و رویت بکش، یک لباس درست و حسابی بپوش و با دوستانت برو بیرون بگرد، و محض رضای خدا یک لبخند روی آن چهرهٔ عبوست بنشان. تو خودت متوجه نیستی، اما با این ریخت و قیافهٔ همیشه اخمو، مثل کسانی بهنظر میرسی که انگار کشتیهایشان غرق شده.»»
حجم
۳۰۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۰۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
نظرات کاربران
من حتی قبل از خوندن کتاب سعی می کردم آدم هایی رو که روی من اثر بد میذارن رو از زندگیم حذف کنم و ارتباطم رو قطع کنم. بعد خوندن کتاب فهمیدم این انسان های سمی چه کسانی هستند. این
بسیار مفید بود ،مخصوصا در فصل پایانی کتاب توضیح می دهد چگونه روحیه خودمان را که ارتباط با آدم های سمی آسیب دیده بازسازی کنبم.بسیتر عالی بود.