کتاب در نبردهای درونی ات پیروز شو
معرفی کتاب در نبردهای درونی ات پیروز شو
کتاب در نبردهای درونی ات پیروز شو نوشتهٔ داریس فوروکس و ترجمهٔ صبا میرزاخانی است و نشر افرا آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتاب دشمن درون را شکست دهید و هدفمند زندگی کنید.
درباره کتاب در نبردهای درونی ات پیروز شو
آیا به خودتان خیلی سخت میگیرید؟ خودتان را سرزنش میکنید و هیچچیز برایتان کافی نیست؟ از تردید داشتن متنفرید؟
با خواندن کتاب در نبردهای درونی ات پیروز شو به جنگ درون بروید و بالاخره بر دشمن درون غلبه کنید و دست از دنبالکردن چیزهایی که نمیخواهید، بردارید.
دشمن درون یعنی ترس و کمبود اعتمادبهنفس. آنها دو مورد از بزرگترین چالشهایی هستند که در برابر مسیر زندگی کردن بر اساس اولویتهایتان قرار میگیرند.
زندگی آسان و پیشبینیپذیر نیست و این مسئله هیچوقت عوض نمیشود. تنها چیزی که میتوانید عوض کنید نحوهٔ مدیریت نبردهای درونی و بیرونیتان است. اما همهچیز از درون شروع میشود. چون اگر در نبردهای درونیتان پیروز نشوید هیچوقت واقعاً زندگی نخواهید کرد.
خواندن کتاب در نبردهای درونی ات پیروز شو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در نبردهای درونی ات پیروز شو
«سنجیدن موقعیتی که موجب استرس یا اضطراب میشود با سؤال پرسیدن از خودتان شروع میشود: «بدترین اتفاقی که میتونه بیفته چیه؟»
کریس یکی از افرادی است که برای شکست دادن ترسش به او آموزش میدهم. بزرگترین ترس او از دست دادن شغلش است. او در یک بیمارستان روانی بهعنوان کمکپرستار کار میکند. او اخیراً متوجه شده است که بیمارستان تعدادی از کارکنان را به دلیل کاهش بودجهٔ دولت اخراج کرده است.
کریس در اولین جلسهٔ آموزشمان گفت: «من واقعاً کارم رو دوست دارم و نمیخوام از دستش بدم.» جدا از خطر از دست دادن شغلش، کریس و همسرش بهتازگی صاحب فرزند دومشان شدهاند. اتفاقات زیادی در زندگیاش در حال افتادن است.
از کریس پرسیدم: «بدترین اتفاقی که میتونه بیفته چیه؟» و او گفت: «اینکه شغلم رو از دست بدم.»
پرسیدم: «و؟»
«باید برم و دنبال کار جدیدی بگردم.»
«این چیز بدیه؟»
«خب، دنیا به آخر نمیرسه. در گذشته شغلهای زیادی پیدا کردم و تو کارم ماهرم. پس حدس میزنم که چیز بدی نیست.»
بعد از مشخص شدن همهٔ حقایق، بدترین اتفاقی که میتوانست بیفتد این بود که شغلش را از دست بدهد، برای کارش حق سنوات دریافت کند و احتمالاً بیمارستان کمکش میکند که شغل جدیدی پیدا کند. علاوه بر این، فکر نمیکرد پیدا کردن کار، پایان دنیا باشد.
درنتیجه از کریس پرسیدم: «چرا اصلاً نگرانی؟»
خندید و گفت: «نمیدونم، شاید پارانویاییه که از طرف همکارانم ایجاد میشه. همهشون کارمندای عالیای نیستن. فکر میکنم از پیدا کردن یه شغل جدید وحشت دارن. اگه یه مدیر بودم حتی بعضی از اونا رو بهعنوان کارمندای خودم نمیخواستم.»
متأسفانه اغلب اینطور است. افراد دیگری که ترس و ناامنیهایی دارند خواسته یا ناخواسته آنها را به ما منتقل میکنند. آنها شک و تردید را در ذهنمان ایجاد میکنند.
دفعهٔ بعد که با موقعیت استرسزایی مواجه شدید همان سؤالی را که از کریس پرسیدم از خودتان بپرسید: «بدترین اتفاقی که میتونه بیفته چیه؟» متوجه میشویم که بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد آنقدرها هم بد نیست. در مرحلهٔ خاصی از زندگی، همه ما باید کار پیدا کنیم. به کسانی که میخواهند به یک رابطه پایان دهند میگویم: «همهٔ ما در گذشته مجرد بودهایم. زنده خواهی ماند.»»
حجم
۱۲۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۲۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبیه،خیلی آموزنده بود، دو بار خوندم.
واقعا تاب عالی بود