
بریدههایی از کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی
۲٫۷
(۹)
آنچه کرمانی به اعراب نسبت میدهد در واقع کم از نابود کردن کل آنچه او شیوهٔ زندگی پیشین ایرانیان میپندارد نیست. ولی خوب است بدانیم که تاریخنگاری جدیدِ این دوران حاکی از پیوستگی فراوان زبانی و فرهنگی و حتی مذهبی بین ایران اسلامی و ایران پیشااسلامی است؛ هرچند که البته ارزیابی ما از کار کرمانی نباید از این دانسته اثر بپذیرد، زیرا داوری با معیارهای امروزی دربارهٔ نویسندهای دیروزی بدترین خطایی است که تاریخنگار هوشمندی ممکن است مرتکب شود.
Sepideh Abadpour
این دغدغهٔ بقای فرهنگی و روایی در میان همهٔ نخبگان باسواد، هنگامی که کشور فتح میشود و نگرانی از نابودی فرهنگ باستانی ایل و تبار آنها و جایگزینیاش با فرهنگ فاتحان به جانشان میافتد، وجود دارد. همانندش را در جاهای دیگر نیز میبینیم: کمابیش در همان عصر، جفری آو مانموث در پی غلبهٔ نورمانها تاریخ شاهان بریتانیا (ح ۱۱۳۶) را نوشت
Sepideh Abadpour
امروزه مخالفت با جمهوری اسلامی مجال تازهای برای این گونه سرکوب فکری فراهم آورده است. کوچکترین داوری دربارهٔ اندیشمندانی که از اسلام بد گفتهاند مساوی با حمایت از افراطگرایی اسلامی یا حکومت اسلامی تهران شده است. اُپوزیسیون سکولار غالباً اسلامستیزی ایدئولوژیک را سپر خوبی در برابر افراطگرایی مذهبی میبیند. این اپوزیسیون «ملیگرا» ادعا میکند که درستی هشدارهای آخوندزاده و کرمانی دربارهٔ روحانیان، هنگامی که اینان در ۱۹۷۹/ ۱۳۵۷ به قدرت رسیدند، ثابت شد
Sepideh Abadpour
پژوهشگری که بیش از هر کس دیگری رویکرد غیرانتقادی به نویسندگان ناسیونالیست را ترویج کرد فریدون آدمیت (۱۹۲۰ ـ ۲۰۰۸/ ۱۲۹۹ ـ ۱۳۸۷) بود. در اثر حاضر برای بررسی چگونگی اقبال به آخوندزاده و کرمانی، تمرکز ما بر نوشتههای فریدون آدمیت خواهد بود؛ به چند علت. نخست این که کار او از اعتبار تقریباً مطلق و بیقیدوشرطی در ایران برخوردار است. دوم این که او در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۰ یگانه زندگینامههای فارسی این دو نویسندهٔ ناسیونالیست را نوشت (که البته در جمهوری اسلامی اجازهٔ انتشار پیدا نکردند). سوم این که کمابیش همهٔ نوشتههای بعدی تا حدود زیادی مأخذشان کتابهای آدمیت است بدون نگاه انتقادی به آنها. این نفوذ آمرانه بعضاً ناشی از عدم دسترسی به خود آثار آخوندزاده و کرمانی در زمانی بود که آدمیت زندگینامههای آنان را مینوشت، و نتیجتاً امکان بازسنجی از بین میرفت. ولی مهمترین علت احتمالاً شهرت آدمیت در مقام «پدر علم تاریخ ایران» و موشکافترین تاریخنگار روشمند ایرانی است
Sepideh Abadpour
آنچه در پی خواهد آمد بازسنجی کار آدمیت در مقام تاریخنگار نخواهد بود، چه در دامنهٔ مطالعهٔ اثر حاضر نمیگنجد. ولی سهم او را در تثبیت تصویر آخوندزاده و کرمانی در حکم روشنفکران تجددخواه مهمی که بیداری ایران از خواب سنت، و حرکتاش به سوی ترقی و تجدد، را بدیشان مدیونیم بررسی خواهیم کرد. به سخن دیگر، آنچه من بدان علاقهمندم این است که نشان دهم چگونه همدلی سیاسی آدمیت با آخوندزاده و کرمانی ارزیابی وی از آنها را به کجراهه برده است.
Sepideh Abadpour
ناسیونالیسم پدیدهای نبود که مانند دانش و فن جدید یکسره از مغربزمین به ایران راه یافته باشد. پیش از پیدایش فلسفة ناسیونالیسم در اروپا همة عناصر سازندة آن در ایران وجود داشتند و شناخته گردیده بودند: تصور ایرانزمین و ملت آریایی و غرور نژادی و زبان و کیش مشترک، و از همه مهمتر هوشیاری تاریخی و دید فکری مشترک ایرانی چیزهایی نبودند که از خارج به ایران صادر شده باشند. این عناصر زاده و پروردة تاریخ و فرهنگ کهن ما هستند
Sepideh Abadpour
دیگری نگاه خودپسندانهٔ او به ناسیونالیسمهای غیرایرانی است که در کنار آسانگیری او بر یاوهترین سخنان پایهگذاران ناسیونالیسم بیجاساز جلب توجه میکند. او با اندکی تمسخر دربارهٔ مصریان میگوید از دوران باستان زیر سلطهٔ بیگانگان بودهاند. سپس «تکوین» ناسیونالیسم عربی را به اندیشهٔ جمالالدین اسدآبادی نسبت میدهد. معنی این گزاره روشن است، هرچند نادرست: آدمیت نتیجه میگیرد که اعراب به یک اندیشمند ایرانی نیاز داشتند تا ناسیونالیسم را برایشان به ارمغان ببرد. او نامِق کمال، اندیشمند جوان عثمانی، را سرزنش میکند که در مورد خدمات ترکان به تمدن جهانی گزاف گفته است. این سخن کمال که «ترکان معلم بشریت بودهاند» نمونهای از خودبزرگبینی ناسیونالیستی است. گرچه این سخن به گرد ادعاهای بیپروای آخوندزاده و کرمانی هم نمیرسد، آدمیت بدان میخندد در حالی که حتی کسری از این رویکرد انتقادی را شامل حال نویسندگانی که مشغول بررسی کار آنهاست نمیکند.
Sepideh Abadpour
آخوندزاده مینویسد «باعتقاد من این پادشاهان لیاقت هم ندارند که چهرة ایشان در تألیف شما نگاشته شود» زیرا «در مدّت تاریخ هجری فرمانروایان این مملکت کلاً دیسپوت و شبیه حرامیباشیان بودهاند.» به سخن دیگر، بخشهایی از تاریخ ایران یکجا باید حذف شوند زیرا با آرمانهای آخوندزاده نمیخوانند. حال با هر معیاری، این رویکرد به تاریخنگاری عالماً و عامداً گزینشی و فریبکارانه است، چه آشکارا میکوشد فراموشی پدید آورد. آدمیت این نامهنگاری را نقل میکند، اما به جای این که از آن نتایج منطقی بگیرد از آن استفاده میکند تا نشان دهد آخوندزاده مقصر نابودی عظمت پیش از اسلام ایران را نهتنها اعراب بلکه همچنین ترکان و مغولان میداند. بهزعم او از این نکته میتوان پختگی و توازن اندیشهٔ آخوندزاده را نتیجه گرفت.
Sepideh Abadpour
از این جا به علل پرهیز آدمیت از بررسی بیطرفانهٔ نگاه نژادی آخوندزاده به جهان میرسیم. بعید است مورخی، دانشآموختهٔ مدرسهٔ اقتصاد لندن، زادگاه مطالعات ناسیونالیسم، تا سال ۱۹۷۰ که کتابش را نوشته با آثار انتقادی دربارهٔ نژاد و قومیت روبهرو نشده باشد. تقریباً به طور قطع روبهرو شده؛ ولی جای تردید دارد که نویسندهای مشهور به یهودستیزی و بهاییستیزی ــ کینهاش از اعراب را در نوشتههایش خواهیم دید ــ ارزیابی ارزشمندی از تعصبات نژادی نویسندگان ناسیونالیست عرضه کند
Sepideh Abadpour
در دیدگاه آدمیت «نفرت از اجنبی پدیدة اجتماعی پرپیچوتابی است که در شناخت آن باید همة عوامل تاریخی و سیاسی و روانی را در نظر گرفت.» اما خوانندهٔ کتاب آدمیت حتی مقدمهٔ تحلیلی برای نیل بدین شناخت را نمیبیند و ارزیابی کاملاً سرسری است: بیزاری از بیگانه سودمند است زیرا «عامل تحکیم مبانی ملیت است.»
Sepideh Abadpour
او تأیید میکند که «روی کار آمدن دولتهای ترکنژاد که غرق نادانی و تعصب دینی بودند ــ از مهمترین عوامل انحطاط فکری ایران گردید.» و به سرزنش ادامه میدهد: «همچنانکه استیلای ترکان بیدانش خونخوار بر آناطولی از بلاهای عظیم تاریخ مغرب، و عامل عمدة بیخبری ایران و مشرق از ترقی دانش و مدنیت جدید بشمار میرود.»
Sepideh Abadpour
به عبارت دیگر، ترقی فقط از غرب میآید، خود ایران هیچکاره است، و تنها تماس مستقیم با غرب میتوانسته ایران را متمدن نگاه دارد. ترفند سادهسازی تاریخ تا ابتداییترین عناصرش ــ این جا یککاسه کردن تقریباً هزار سال تاریخ ــ و انداختن تقصیر عقبماندگی ایران به گردن بیگانگان عین ترفندی است که آخوندزاده نیز به کار میبندد، هرچند این جا ترکها جانشین عربها میشوند. فرض این که ایران از بعد از ورود اسلام همواره سیر نزولی داشته خلاف واقعیتهای تاریخی و بهویژه اطلاعات ما از دستاوردهای علمی و ادبی ایرانیان در سدههای میانه است که آخوندزاده و آدمیت هر دو باید میدانستهاند.
Sepideh Abadpour
به عبارت دیگر، ترقی فقط از غرب میآید، خود ایران هیچکاره است، و تنها تماس مستقیم با غرب میتوانسته ایران را متمدن نگاه دارد. ترفند سادهسازی تاریخ تا ابتداییترین عناصرش ــ این جا یککاسه کردن تقریباً هزار سال تاریخ ــ و انداختن تقصیر عقبماندگی ایران به گردن بیگانگان عین ترفندی است که آخوندزاده نیز به کار میبندد، هرچند این جا ترکها جانشین عربها میشوند. فرض این که ایران از بعد از ورود اسلام همواره سیر نزولی داشته خلاف واقعیتهای تاریخی و بهویژه اطلاعات ما از دستاوردهای علمی و ادبی ایرانیان در سدههای میانه است که آخوندزاده و آدمیت هر دو باید میدانستهاند.
Sepideh Abadpour
جنبهای از زندگی آخوندزاده که آدمیت پاک آن را زیر فرش پنهان میکند اشتغال ننگین او در خدمت روسیهٔ تزاری است که دولتی استبدادی و دشمن ایران بود. آخوندزاده برای نایبالسلطنهای کار میکرد که رئیس هیئت امضاکنندهٔ عهدنامهٔ ترکمانچای بود، قراردادی که شاید بتوان گفت تحقیرآمیزترین شرایط صلح را به ایران تحمیل کرد. آخوندزاده از زورگیریهای روسها در جنگهای قفقاز نیز غیرمستقیم حمایت میکرد. آدمیت فعالانه میکوشد کارها و باورهای آخوندزاده را پنهان کند. در فصل ۵ بیشتر به این نکات خواهیم پرداخت.
Sepideh Abadpour
او شاهان ایران باستان را بیچونوچرا میستود و از دادگری و خردمندیشان میگفت، در حالی که از مزدک نیز ستایش میکرد که شورش مردم بر آنها را رهبری کرده بود. مزدک مصلحی مذهبی بود که خود را پیامبر خواند و خواستار بازتوزیع ثروت و آمیزش طبقات در شاهنشاهی ساسانی شد.
Sepideh Abadpour
حجم
۴۴۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۴۴۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
قیمت:
۸۲,۰۰۰
تومان