کتاب دادا و سوررئالیسم
معرفی کتاب دادا و سوررئالیسم
کتاب دادا و سوررئالیسم نوشتهٔ سی. و. ای. بیگزبی و ترجمهٔ حسن افشار است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب دادا و سوررئالیسم
مجموعهٔ مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری که این کتاب یکی از آنهاست دربرگیرندهٔ حدود سی کتاب مستقل از هم است که از میان کتابهای مجموعهٔ The Critical Idiom برگزیده شدهاند. این کتابها به مقولههای گوناگونی میپردازند: برخی به نهضتها و جنبشها و مکتبهای ادبی، برخی به انواع ادبی و برخی به ویژگیهای سبکی و مانند اینها.
رئالیسم از واژههایی است که در زبان نقد ادبی نیتها و منظورهای گوناگون و گاه ناهمسازی را رسانده است. در این کتاب، برای ارزیابی و تحلیل سرشت آن، ابتدا بحث در بستر فلسفی خود مطرح و سپس دو گونهٔ رئالیسم از یکدیگر تفکیک میشود: رئالیسم باوجدان و رئالیسم آگاه. نمونهٔ مقولهٔ نخست آثار نویسندگانی است چون زولا و تولستوی. که در آنها هنرمند تطابقی کم و بیش ساده بین جهان و واژههای خویش برقرار میکند. در مقولهٔ دوم، این رابطه پیچیدهتر است و مایههای تجربی در آن، پیش از آنکه آگاهی بدانها معنایی دهد، چیزی نیستند. و از این دستهاند آثار جویس و ولف و پروست. کتاب با این نتیجهگیری به پایان میرسد که نظریهٔ ادبی امروز تعریفهای تازهای از رئالیسم به میان کشیده که باید بدانها توجه داشت و با همان برداشت کهنهای که زیرساز نظری آن دیرزمانی است فروپاشیده به رئالیسم نیندیشید.
خواندن کتاب دادا و سوررئالیسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران ادبیات و نقد ادبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دادا و سوررئالیسم
«یک شب در سال ۱۹۱۹ آندره بروتون از شنیدن جملهای که «به پنجره ذهنش زد» تکان خورد. تصویر محو شد، ولی جمله در یادش ماند: «پنجره مردی را دو تکه کرده است». این مکاشفه عجیب با یک تصویر بصری همراه بود و بلافاصله بعد از آن چند جمله بیربط دیگر، بدون اراده آگاهانه او، به ذهنش آمد. از آنجا که بروتون با شیوههای روانکاوی فرویدی آشنایی داشت، سعی کرد این جریان خودسر تصاویر را بدون دخالت عقلانی خود آزادانه مجال جولان بدهد. شرح مکتوب این تجربه را که بعدها «متن خودکار» نام گرفت، دادائیستها بیدرنگ پذیرفتند؛ ولی در حقیقت اولین نفس یک جنبش تجربی مصممتر بود به نام سوررئالیسم.
سوررئالیسم در تعریفی که بروتون از آن میداد، متعهد به تصحیح تعریف ما از واقعیت بود. وسایلی که به کار میبست ــ نگارش خودکار، شرح خواب، روایت در حال خلسه، شعرها و نقاشیهای مولود تأثیرات اتفاقی، تصویرهای متناقضنما و رؤیایی ــ همه در خدمت یک مقصود واحد بودند: تغییر دادن درک ما از دنیا و به این وسیله تغییر دادن خود دنیا. با چنین انگیزه مسیحایی در قلبش، عجیب نبود که در حالی که بنیانگذار و سخنگوی اصلی آن سخت میکوشید خلوص آنچه را که او هدف اصلی آن میدانست حفظ کند، آلوده به تبلیغات سیاسی و دستخوش کشمکشهای جناحی شد. اما در عین حال، مقیاس و وقاحت هدفش تضمینکننده تعهد پرشور نویسندگان و هنرمندانی بود که روز به روز بیشتر احساس میکردند تنها تخیل است که میتواند هنری منحط و جامعهای رو به انحطاط را نجات دهد.
آندره بروتون در سال ۱۸۹۶ در نرماندی به دنیا آمد. سال تولد او، برحسب یکی از آن اتفاقات عزیز برای سوررئالیستها، همان سالی بود که آلفرد ژاری با نمایشنامه دریدهگوی هجوآمیزش شاهْ اُبو تماشاگر پاریسی را تکان داد. در سن خدمت سربازی بود که جنگ شروع شد و او نخست در رسته توپخانه و سپس در بهداری مشغول خدمت شد. جنگ او را از این رو به آن رو کرد. نفرت شدیدی از شووینیسم بورژوازی پیدا کرد و نویسندگانی که اجازه میدادند استعدادشان برای بیان شعارهای خطرناک «ارباب قدرت» ــ به قول رایت میلز ــ به کار برود از چشمش افتادند. کار او با زخمیها و موجیها باعث آشنایی او با نظریههای جدید فروید شد و سبب دیدارش با ژاک واشه، که در سال ۱۹۱۹ خودکشی کرد، و گیوم آپولینر که واشه مسخرهاش میکرد. اولی بروتون را ستایشگر ژاری ساخت و این فکر را در سرش انداخت که خود را یک شاعر به شمار آورد؛ دومی او را با جنبشهای ادبی و هنری تازه روزگارشان آشنا کرد و برای جنبشی که زود دستاوردهای دادا را از سکه انداخت اسم فراهم کرد.»
حجم
۱۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه