کتاب گفتگوهایی با بکت و درباره او
معرفی کتاب گفتگوهایی با بکت و درباره او
کتاب گفتگوهایی با بکت و درباره او اثر مِل گاسو با ترجمه علی حاتم در نشر نیماژ به چاپ رسیده است.
نشر نیماژ با مجموعهکتابهای خود در حوزهٔ تئاتر برآن است تا دسترسی به سویههای مهجور و یا کمتر شناختهشده را آسان کند. ترجمهٔ نمایشنامههای ارزشمند، جامانده و یا تاکنون به فارسی درنیامده، تمرکز بر شناسایی و شناساندن نظریات مهم اجرایی در قالب کتابهای تئوریک و مکث بر آثار نظریهپردازان و بزرگان تئاتر امروز جهان و، سرآخر، حمایت از نمایشنامهنویسان پیشرو و پُرمایهٔ وطنی از این جمله است. پُر کردن خالیها و ارائهٔ خوراکِ روزآمد و علمی، همپایه با تحولات نظری در تئاتر امروز دنیا، وظیفهایست که نشر نیماژ در مواجهه با طیف گستردهٔ مخاطبان خود، از هنرمندان و دانشجویان گرفته تا منتقدان تئاتر و فعالان حوزهٔ اجرا، بر خود فرض کرده است.
تأثیر بکت بر سایر نمایشنامهنویسان بیحد و حصر است. هارولد پینتر، تام استاپرد، ادوارد آلبی، سام شپارد، دیوید ممت، فرناندو آرابال، اَتول فوگارد و خیلیهای دیگر به درجات مختلف، فرزندان بکت محسوب میشوند. وی ماهیت نمایشنامهنویسی را بازتعریف و آن را از قید و بندهای سنتی مثل طول زمان، پیرنگ، تحول شخصیت و بهویژه فضا و تحرک صحنه رهانید. در دستان او، سکون بدل به هنری دراماتیک میشود.
درباره کتاب گفتگوهایی با بکت و درباره او
مِل گاسو پیش از ان که با بکت ملاقات کند به نوشتن زندگینامه او فکر کرده بود، بنابراین هدفش را با بکت درمیان گذاشت اما بکت گفت که کمکی برای نوشتن زندگی نامه به او نخواهد کرد. بنابراین تصمیم گرفت بکت را بیشتر بشناسد و تلاش کند به درک وسعتری از این هنرمند و هنرش برسد. کتابی که می خوانید حاصل تمام تلاشهای گاسو برای شناخت ساموئل بکت و هنر او است. تلاشی که خود بکت نیز بعد از باخبر شدن از آن، درست یکسال پیش از مرگش، ان را ستود.
خواندن کتاب گفتگوهایی با بکت و درباره او را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوست داران تئاتر و علاقهمندان به شناخت ساموئل بکت و هنر او مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب گفتگوهایی با بکت و درباره او
آنطور که بعداً فهمیدم، بکت در مورد وقتنشناسی سختگیر بود. بههرحال، من تقریباً یکساعت زود رسیدم. ماشین خود را کنار خیابان پارک کردم و پیاده به طرف بولوار سن ژاک رفتم. PLM یک هتل مدرن بود، شکل هتلهای خطوط هوایی، مملو از مسافران در حال گذر. کافه فرانس هماهنگ با هتل، کافهای شیک و مدرن بود، از آن جاهایی که کسی انتظار ندارد ساموئل بکت را آنجا پیدا کند، و برای همین دقیقاً همان جایی بود که کسی باید انتظار داشته باشد او را پیدا کند. آدم گرمی به نظر آمد، نه سردمزاج و بیاحساس.
درست سر ساعت یازده صبح، من وارد کافه شدم. او از قبل آنجا بود. با قدی بلند و قیافهای اخمو گوشهای در انتها نشسته بود. کت فاستونی و پیراهن یقه اسکی شلی برتن داشت و عینکی با شیشههای گردِ سیاه برچشم، مثل هام. یک قهوهٔ اسپرسو داشت و در حال کشیدن سیگار سیاهِ باریک و کوچکی بود. بعد از رد و بدل شدن سلام و تعارف و سفارش قهوه، شروع کردم به صحبت دربارهٔ اجرای تازهٔ در انتظار گودو کار فرانک دانلوپ در آکادمی موسیقی بروکلین. هزینههای آن مثل هزینههای اجرای بکت بود که قبلاً در سالن BAM در آلمان روی صحنه رفته بود. در واقع نسخهٔ آمریکایی دانلوپ با بازیگران تازه، در سطحی پایینتر از نسخهٔ اصلی در آلمان بود. واضح بود بکت از اینکه دانلوپ روی نام او سرمایهگذاری کرده، خرسند نیست. حدود پانزده دقیقه از گفتوگوی ما گذشته بود که من پرسیدم آیا میتوانم یادداشت بردارم. او قاطعانه گفت: «ولی این مصاحبه نیست.» و همان شد. دیگر هرگز در تمام دیدارهایمان درخواستی برای یادداشت برداشتن نکردم.
در گفتوگوی اولیه به حوزههای بسیاری پرداخته شد، ولی تمرکز تا حد زیادی بر در انتظار گودو بود. وی تأیید کرد که نگارش آن را سال ۱۹۴۹ به پایان رسانده و تا چهار سال بعد در تلاش برای اجرای آن و نمایشنامهٔ اولش، الوتریا بوده است. از او پرسیدم آیا خودش در انتظار گودو را نزد تهیهکنندهها میبرده، گفت: «همسرم این کار را انجام میداد. همه آن را رد میکردند. مثل این بود که نمایشنامه را به دست دربان میدادی.» بعد کسی روژه بلین را به بکت معرفی میکند، کارگردان و بازیگر پاریسی که به آثار آوانگارد علاقه داشت. بکت اجرای بلین از نمایشنامهٔ سونات اشباحِ استریندبرگ را میبیند و دوچیز وی را تحت تأثیر قرار میدهد: وفاداری به نویسنده و اینکه تئاتر تقریباً خالی بود، نکاتی بودند که بلین را نزد بکت دوستداشتنی کرد. سوزان، همسر بکت هر دو نمایشنامهٔ در انتظار گودو و الوتریا را به بلین میدهد. الوتریا به گفتهٔ بکت «با تعداد بازیگران بیشتر، نمایشنامهٔ بهمراتب دشواریتری از گودو بود. هزینههایش خیلی بیشتر میشد.» به نظر او علت اینکه بلین گودو را انتخاب کرد، این بود که با توجه به شرایط مالی نمیخواست الوتریا را به صحنه ببرد. بعدها بکت دست آخر را به بلین تقدیم کرد، چون هیچکس جز او حاضر نشده بود گودو را کار کند.
بکت به افتتاحیهٔ نمایش گودو نرفت، ولی وقتی آن را دید به نظرش «تجربهای کاملاً ناامیدکننده» آمد. او از دیدن نمایشنامهٔ خود متنفر بود؛ این کار او را به شدت عصبی و خجالتزده میکرد. گفت: «تمام اشتباهاتم را میدیدم.» از سوی دیگر، تمرینهای نمایش را دوست داشت. در تمرینها میتوانست اشتباهات خود را اصلاح کند.
چرا گودو را به جای انگلیسی به زبان فرانسه نوشت؟ «چون انگلیسی بسیار آسان است. من نظم و انضباط میخواستم.» بعد درخصوص قیاس نمایشنامه با داستان گفت: «محدودیتهای تئاتر را در مقایسه با عدم محدودیتهای نثر دوست دارم. پرداختن به تئاتر برایم مثل یک مُسکن بود. مرا از شر تاریکی نثر خلاص کرد. بعد از داستاننویسی، «تئاتر روشنایی بود.» او با لحنی غمگین افزود: «بعد در تاریکی خود فرورفت.»
حجم
۲۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه