کتاب اسطوره
معرفی کتاب اسطوره
کتاب اسطوره نوشتهٔ ک. ک. روتون و ترجمهٔ ابوالقاسم اسماعیل پور است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب اسطوره
در بخش نخست کتاب اسطوره، برخـی از مهـمترین نظریههای مربـوط به سرشـت و خاستگاه اسطوره از دیـد تاریخی بررسی و بـا اشاره به متـنهای ادبـی گوناگون، ربط این نظـریههـا با ادبیـات نشـان داده میشـود. دیدگاههای گذشته که اسطوره را از مقـولهٔ تاریخ، علـم، فلسفهٔ اخلاقی، یا بـازی زبـانی میشمـردند و نیـز نظریـههای جدیدتـر که آن را گونهای فرافکنی روانی، یا شاخهای از آیینها و مناسک دانستهاند مطرح و تحلیل شدهاند. در بخـش دوم نـویسنـده نشـان مـیدهـد اگـر اسـطـوره مردهریگی برای هنرهـا و ادبیـات تلقی نشود و همچون عصـر روشنگـری بـا پیشـرفـت علـوم طبیعـی، بـدان بیاعتنایی شود، چه پدیدهای رخ میدهـد و از این رو به ارزیـابی بهـرهبرداریهـای نویسندگـان گـونـاگـون از اسطوره و نیز مسئلهٔ احیای اسطورههای کهن یا خلق اسطـورههـای نو پرداخته است. در بخش سـوم برخورد منتقدان با کاربرد اسطوره در ادبیات بررسی میشود.
خواندن کتاب اسطوره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به اسطوره پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اسطوره
«حدود سده چهارم پ. م.، شخصی سیسیلی به نام اوهِمِروس کتابی به نام تاریخ مقدس نوشت و در آن ماجرای بازدید از جزیرهای خیالی به نام پانچایا، واقع در اقیانوس هند، را وصف کرد. در آنجا، او از سنگ نبشتهای درون معبد زئوس درمییابد که زئوس در کرت زاده شده و به مشرق زمین سفر کرد و در آنجا پیش از آنکه به وطنش بازگردد و در کرت درگذرد، پایگاهی ایزدی یافت. کل داستان اوهمروس به زبان اصلی یا به زبان لاتین که اِنیوس آن را ترجمه کرده باز نمانده است، و روایت آن را سیسیلی دیگری به نام دیودوروس سیسیلی در سده نخست پ. م. نقل کرده که آن نیز از میان رفته است. آگاهی ما از اوهمروس اساساً از کتاب تاریخ کلیسا است که اوسبیوس آن را در آغاز سده چهارم م. تکمیل کرده است. بنابراین بازسازی نیات اصلی اوهمروس در دو مرحله از آن چیزی که او عملاً نوشته دور شده است (اوسبیوس از دیودوروس، و او نیز از اوهمروس نقل کرده است) و منطقاً و حدس و گمانهای متناقض در این باره اجتنابناپذیراند. آیا اوهمروس علیه تلاشهای اسکندر کبیربذلهگویی میکرده و با زبانی تلخ ادعای الوهیت را به عنوان وسیلهای برای اهداف و مقاصد سیاسی توصیه میکرده است؟ آیا او وُلترزمان خود بوده؛ مردی که بهزعم پلوتارک، مسئول «پراکندن تخم بیدینی در سراسر جهان» بوده است؟ به هر جهت، چنین میپندارند که سخن اوهمروس طعنهآمیز است زیرا این احتمال که اوهمروس قصد داشته امپراتورپرستی را از طریق ایجاد پیشینهای برجسته برای آن اشاعه دهد در میان خوانندگانی که تاریخِ مقدسِ بتشکنانه را بر گونه هوادار امپراتوری هرچه بوده، برای او دستاوردهای بارزی قایل شدهاند که دامنهاش از براندازی کیشهای بتپرست تا پایهریزی انسانشناسی نوین در نوسان است.
مسیحیتِ نوظهور با کمال میل از امکانات جدلی این افشاگری اوهمروس که برترین خدای بتپرستان انسان ــ آری تنها انسان ــ بوده آن را تحریف اوهمری مینامد و تفاوت آن با نگرش اولیه در این است که کاملاً تحقیرآمیز است. از نظر یک مسیحی سده دوم مانند کلمنس اسکندرانی اظهار نظر اوهمروس نظری نابودکننده و نهایی بود در کتاب نصیحت به کافران میگوید «ایزدانی که شما میپرستید، زمانی در زمره آدمیان بودند»، گویی چنین اخبار ناخوشایندی موجب روآوردن انبوهی از کافران به مسیحیت میشد. به هرحال، کافران بیشتر از آنچه مسیحیان تصور میکردند به روابط اتفاقی میان انسان و خدا خو کرده بودند. از نظر آنان، عروج به آسمان کفرآمیز نبود، بلکه احتمالی بسیار دور و دست نیافتنی بود؛ با وجود این، یک احتمال و در نتیجه انگیزهای بود برای تلاشی بشردوستانه. این باور که ایزدان بخشایشگر بودند و هدایای ایشان (سده پنجم پ.م.) بود، که رابطه نان با دمتر و مِی با دیونیزس را یادآور شد؛ دو هزار سال بعد، هنگامی که پولیدور ویرژیل کتاب De Rerum Inventoribus (۱۴۹۹) را نوشت ــ که باعث سرگرمی بسیارِ جان دان شد، در کتابش، دومین جشن (۱۶۱۲) کافران را سرزنش کرد که بیچارهها بین به وجود آوردن ایزدان از «تب... و جنگ». و اشیائی معمولی همچون «شراب، ذرت و پیاز» تمایزی قائل نبودند. ــ فهرست برکات ایزدی هنوز در دست تألیف بود. هرکول، اسکولاپیوس، کاستور و پولوکس؛ آنگونه که سیسروس به راحتی پذیرفت همگی ایزدانی بودند که زندگیشان را همچون انسانهای میرا آغاز کرده بودند؛ جولیوس سزار نیز پس از کشته شدن در ۴۴ پ. م، به مقام ایزدی رومی نائل آمد.
کلمنس بیشتر بر این باور بود که همه ایزدانِ بتپرستان بدینگونه به میدان آمدهاند. البته مسیحیانِ نخستین از سرشتِ چند خداپرستی و بتپرستانه ادیانِ کافرکیش وحشت داشتهاند. خداوند بزرگ ایشان ایزدی حسود و مخالف سندیکاهای ایزدان بود. او فرمان داد: «مباد که ایزدان دیگری برابرِ من نهی!»؛ و به مؤمنان فرمان داد که هرکس از خانواده خود را که در پی ایزدانِ بیگانه رَوَد و آنان را بپرستد، هلاک نمایند (سفر تثنیه،: ۱۳ ۶-۱۰)؛ و در بخشی از کتاب حکمت (جزو اناجیل جعلی) هشدار میدهد که ارتکاب زنای روحی با بهترین نیات کاری بس آسان است. پس شاید مباحثهگران نهضت اصلاح دین در جست وجوی تبلیغ بر ضد تزویر و مکر پاپهای برجسته کاتولیک، ناگزیر بودند که به استدلالهای اوهمِروسی دست یابند تا کاتولیکهای رومی را به دلیل اعمال بتپرستانهشان به احیای بیدینی متهم کنند. در اواخر سده هجدهم، نیکولاس فرِره دقیقاً به باقی بودن اتحادی پنهان بین مکتب اوهمِروس و ضدیت با کیش کاتولیک در میان اسطورهنگارانِ پروتستان جلبتوجه میکند. با وجود این، بعدها نیز مکتب اوهمروس به گونهای مناقشهآمیز، انگیزهای برای پیدایش نظریه هربرت اسپنسر گردید که بنابر آن، «نیاکان پرستی ریشه همه دینها است».»
حجم
۲۹۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۲۹۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه