
کتاب غول کوچولو سفینه فضایی می سازد
معرفی کتاب غول کوچولو سفینه فضایی می سازد
کتاب غول کوچولو سفینه فضایی می سازد (و داستانهای دیگر) با عنوان اصلی L'hiver du petit géant, La fusée du petit géant, L´orage du petit géant نوشتهٔ ژیل تیبو و ترجمهٔ مهناز عسگری توسط گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. این داستان برای کودکان نوشته شده و جلد اول از مجموعهٔ «خوابهای غول کوچولو» است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب غول کوچولو سفینه فضایی می سازد
کتاب غول کوچولو سفینه فضایی می سازد که با تصویرسازیهای «ژان برنش» منتشر شده، دربردارندهٔ داستانی برای کودکان است. غول کوچولو سفینه فضایی می سازد اثری دلنشین از ژیل تیبو، نویسندهٔ کانادایی است. تیبو در این داستان، با لحنی گرم، شوخطبع و خیالپرداز، بار دیگر ما را به دنیای غول کوچولو میبرد. این کتاب بر نیروی بیمرز تخیل تمرکز دارد: غول کوچولو با الهام از کتابها و ستارهها، رویای سفر به فضا را در سر میپروراند و تصمیم میگیرد موشکی از مقوا و چسب بسازد. او در سفر ذهنی خود، سیارات شکلاتی، ستارههای لالاییخوان و موجودات فضایی دوستداشتنی را تصور میکند. گرچه موشک او هرگز زمین را ترک نمیکند، اما سفر ذهنیاش عمیقتر است و او با تردیدهایی درباره تواناییهایش روبرو میشود. با این حال، با دلگرمی، تخیل و جسارت، درمییابد که دورترین کهکشانها نیز میتوانند درون انسان باشند. کتاب غول کوچولو سفینه فضایی می سازد داستانی خیالانگیز و شیرین است که خواننده را به ماجراجویی میبرد و یادآوری میکند که هیچ رویایی کوچک نیست. تیبو دنیای کودکی را با رنگهای احساس و طنز بازآفرینی میکند، جایی که اشیای معمولی به موشک تبدیل میشوند و هر روز نوید سفری تازه را میدهد. این داستان، با درونمایه لطیف و انسانی خود، یادآور میشود که مهمترین سفرها با یک رویا آغاز میشوند
خواندن کتاب غول کوچولو سفینه فضایی می سازد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب را به کودکان گروههای سنی «ب» و «ج» پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غول کوچولو سفینه فضایی می سازد
«بعد پرچم کوچولویی وسط برفها میکارم و میگویم: «بفرمایید، من اولین بچهای هستم که، بدون اینکه پاهام یخ بزند، قطب شمال را فتح میکنم.»
بابام میگوید: «تبریک میگویم پسرم!»
مامانم میگوید: «به تو افتخار میکنم پسرم!»
حالا دیگر هر روز به قطب شمال میروم.
وقتی خیلی برف میبارد، خودم را با کرهٔ جغرافیایی در اتاقم زندانی میکنم. به قطب جنوب هم سر میزنم. قطب جنوب پایین کرهٔ جغرافیایی است و معلوم نیست. هوای آنجا هم مثل هوای قطب شمال خیلی سرد است. تازه، آنجا باید سروته راه بروم!
شب وقتی صورت و دست و پام از سرما یخ میزند... آرام و بیسروصدا خودم را جا میدهم... روی تختخواب گرم و نرم مامان و بابام. آن وقت چشمهایم را میبندم و بین مامان و بابام میخوابم و خواب میبینم که در سرزمینی هستم که هواش همیشه گرم است.»
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه