کتاب همینگوی
معرفی کتاب همینگوی
کتاب همینگوی نوشتهٔ فرناندا پی وانو و ترجمهٔ رضا قیصریه است. انتشارات کتاب خورشید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر در مجموعهٔ «ادبیات معاصر آمریکایی» منتشر شده است.
درباره کتاب همینگوی
کتاب همینگوی در سال ۱۹۸۵ نوشته یا منتشر شده است. این کتاب از سال ۱۹۶۱ و یک مراسم خاکسپاری آغاز میشود. این کتاب، زندگینامهٔ ارنست همینگوی را در بر دارد.
ارنست میلر همینگوی در ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ به دنیا آمد و در ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ درگذشت. او از نویسندگان برجستهٔ معاصر ایالات متحدهٔ آمریکا، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات و از پایهگذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی موسوم به «وقایعنگاری ادبی» بود. از کتابهای مشهور این نویسنده میتوان به رمان وداع با اسلحه، داستان برفهای کلیمانجارو و داستان بلند و مشهور پیرمرد و دریا نام برد.
کتاب حاضر را خانم فرناندا پی وانو یکی از مترجمان آثار همینگوی نوشته است. از آنجا که این نویسنده شیوۀ نقد ادبی و پژوهشی خود را بر اساس شواهد مستقیم، تاریخ، عادات و رسوم، پژوهشهای تاریخی - اجتماعی، شخصیتها و پدیدههای ادبی قرار میداد، با بعضی از نویسندگان امریکا مثل همینگوی و فالکنر و دیگران شخصاً آشنا شد. او همچنین مسافرتهای زیادی به امریکا و دیگر کشورهای جهان از جمله مشرقزمین، هندوستان، گینۀجدید و دریای جنوب کرد.
امروزه پیوانو با نوشتن چند رمان جایی را در کنار دیگر نویسندگان زن ایتالیا مثل ناتالیاگینز بورک، داچا مارائینی و الزامورانته به خود اختصاص داده است. بااینحال زمینۀ کار او پژوهش و نقد ادبیات امریکاست که طیف وسیعی را، از هرمان ملویل تا شعرا و نویسندگان سالهای اخیر امریکا شامل میشود.
خواندن کتاب همینگوی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران کتابهای زندگینامهای و علاقهمندان به آثار ارنست همینگوی پیشنهاد میکنیم.
درباره رضا قیصریه
رضا قیصریه در سال ۱۳۱۹ در تهران به دنیا آمد. او مترجم، نویسندهٔ ایرانی، دانشآموختهٔ علوم سیاسی در زیرشاخهٔ روزنامهنگاری از دانشگاه رم در ایتالیا و عضو هیئتعلمی بازنشستهٔ گروه زبان ایتالیایی است.
قیصریه استاد نمونهٔ واحد تهران - شمال و از چهرههای پیشکسوت در عرصهٔ معرفی ادبیات و هنر ایتالیا است. او در سال ۲۰۰۱ میلادی بهخاطر ترجمه و نگارش کتابها و مقالاتی دربارهٔ ادبیات، سینما و تئاتر ایتالیا، جایزهٔ بهترین معرف فرهنگ ایتالیا در دنیا را از وزارت میراث و فعالیتهای فرهنگی و از دستان رئیسجمهور وقت ایتالیا «کارلو داتزلیو چامپی» در شهر رم دریافت کرد.
قیصریه چهرههایی همچون آلبرتو موراویا، ایتالو کالوینو، لوییجی پیراندلو و استفانو بنّی را به خوانندگان ایرانی معرفی کرده است و خودش نیز کتابهایی مانند داستان (برندهٔ جایزهٔ قلم زرین مجلهٔ گردون در سال ۱۳۷۲)، کافه نادری و در ستایش ۷۷ سالگی را نوشته و منتشر کرده است.
ترجمه کتاب سه قطره خون نوشتهٔ صادق هدایت به زبان ایتالیایی نیز که در سال ۱۹۷۹ توسط انتشارات فلترینلی به چاپ رسید، در کارنامهٔ ادبی رضا قیصریه قرار دارد.
بخشهایی از کتاب همینگوی
«در پایان اکتبر ۱۹۵۹ همینگوی به امریکا برگشت: در این فاصله به جای آنکه خانۀ جدیدی را بر روی قطعه زمین کوچکی که داشت بسازد، خانهای در کچام خریده بود. در مادرید مری خرید زیادی کرده بود تا خانه را تزئین کند؛ اما حالا مجبور بود با عجله راهی کوبا بشود چون همینگوی آنتونیو اوردونیز و همسرش را به فینکا دعوت کرده بود؛ درواقع مهمانها در ۴ نوامبر ۱۹۵۹ در فرودگاه هاوانا به زمین نشستند، البته مری یکماه قبل از آن به خانه برگشته بود و همهچیز را برای پذیرایی از آنها آماده کرده بود. در فرودگاه جماعتی از کوباییها و عکاسهای همیشگی از نویسنده و اوردونیزها استقبال گرمی کردند؛ حالا دیگر همینگوی یک یادبود زنده بود و تنها معدودی متوجه میشدند که دارد با سرعت به پایانش نزدیک میشد.
چند روز بعد همگی با ماشین به کچام رفتند تا پیش مری بروند که قبل از آنها به آنجا رفته بود تا خانه را منظم کند؛ اما اوردونیز مجبورشد بلافاصله به مکزیک پیش یکی از خواهرهایش برود. همینگوی را تنها گذاشتند تا مشغول کارش بشود اما به جای اینکه The Dangerous Summer را ادامه بدهد کار روی کتابی را ازسر گرفت که «جشن سیار» نام گرفت.
بعدازظهرها با پزشک مخصوصش جورج زاویر به شکار مرغابی میرفت و یکروز آرنج مری شکست. مری تعریف میکند که همینگوی در آن موقعیت رفتار عجیب و غریبی را پیدا کرد. درحالیکه مری از عمل جراحی بهبودی پیدا میکرد به او گفت که مخصوصاً کاری کرده که آرنجش بشکند تا از نوشتن کتابش درباره پاریس و اسپانیا دستبردارد. اصلاً حوصله خرید کردن را نداشت تا کمکی برای مری باشد و از این گله میکرد که مری فقط با یکدست آشپزی میکند. مری تعریف میکند یک شب که از او خواسته بود در کندن لباس کمکش کند همینگوی گفته بود که مجبورش میکند کارهای کلفتها را انجام بدهد.
مری تعریف میکند که چنین رفتاری را در او سراغ نداشته است و در همان حال که مری عمل جراحی دیگری را تحمل میکرد که باز تا مدتی بهبودی او را بهتعویق انداخت، شاهد فرورفتن هرچه ژرفتر همینگوی در جنون تعقیب شدن بود که حالا بازیگر اصلی آن اف.بی. آی شده بود و مری که هرگز ندیده بود شوهرش از چیزی یا کسی این همه ترس داشته باشد، خودش هم دچار ترس شدیدی شد؛ و اگر فهمیده بود که اف.بی. ای واقعاً هم همینگوی را تعقیب میکرد شاید کمتر میترسید. همانطور هم که دیده شد در ۱۹۸۳ در گفتگوهایش با جفری مهیر صحبت از پرونده ای «محرمانه» را کرد.
نویسنده که هر لحظه ناآرام تر میشد میخواست به کوبا برگردد و در ژانویۀ ۱۹۶۰ با مری به فینکا آمد و کار را تا حدودی در آرامش روی دو کتابی که در دست داشت از سرگرفت و خواست که والری دنبی اسمیت پیش او بیاید و جای مری را که هنوز بیحرکت بود در ماشیننویسی بگیرد. دختر جوان ایرلندی بلافاصله از ایرلند آمد و تنها مهمان آن زمستان آرام بود.
هرروز افسردهتر از سابق، از جهتی هم بهخاطر بدتر شدن بینایی کار را ادامه داد. فقط وقتی در آوریل ۱۹۶۰ پزشکش جورج زاویر از کچام برای یک دوره شکار ماهی به دیدنش آمد، آرامش را بازیافت. کمی بعد در ماه مه مسابقۀ سالیانه شکار ارهماهی برگزار شد که همینگوی آن را از سال ۱۹۵۰ با یک جام پیروزی نقرهای که پول آن را از جیب خودش داده بود، ترتیب داده بود: در این مسابقه فیدل کاسترو هم با قایق به جامانده از یک امریکایی بازگشته به وطن بهجا مانده بود شرکت کرد و بهجای این جریان، تبلیغات زیادی توسط رسانهها شد با عکسهایی که فیدلکاسترو را هنگام گرفتن جام پیروزی از دست همینگوی نشان میداد.»
حجم
۹۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه
حجم
۹۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه