دانلود و خرید کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه هفت جلدی) نادر ابراهیمی
تصویر جلد کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه هفت جلدی)

کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه هفت جلدی)

معرفی کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه هفت جلدی)

کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعهٔ ۷جلدی) نوشتهٔ نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان چاپ شده است. نادر ابراهیمی برای نوشتن رمان آتش بدون دود، جایزهٔ لوح زرین و دیپلم افتخار ۲۰‌سال ادبیات داستانی ایران و جوایز دیگری چون براتیسلاوا، تعلیم‌ و تربیت یونسکو و کتاب‌ سال ایران را از آن خودش کرد. جلد دوم این اثر درخت مقدس نام دارد.

درباره کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه ۷ جلدی)

کتاب آتش بدون دود دربارهٔ گالان و سولماز است. گالان از قبیله یموت است و سولماز از قبیله گوکلان. یموت و گوکلان به‌سبب جنگ‌های خونین که اکنون هم گالان و برادران سولماز سردمداران چنین جنگی هستند،‌ قسم خورده‌اند که نه یموت از گوکلان دختر بستاند نه گوکلان از یموت. گالان اما عاشق است و رسم نمایشی صحرا، ربودن دختر از خانهٔ پدرش را به شیوه‌ای واقعی و مرگ‌طلبانه برپا می‌کند. پدر سولماز (بیوک اوچی کدخدای گمیشان) در اوج خشم آینده را نیک و روشن می‌بیند: شاید سولماز باعث وحدت صحرا شود... جلد دوم این مجموعهٔ ۷جلدی روایت سال‌ها بعد از ماجرای گولان و سولماز است.

آتش بدون دود رمان بلندی از نادر ابراهیمی است که در ۷ جلد نوشته شده است. این رمان روایت‌گر زندگی ۳ نسل از مردم صحرانشین ترکمن از عهد قاجار و پادشاهی ناصرالدین‌شاه تا پهلوی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی است. آتش بدون دود داستانی عاشقانه ولی سرشار از غرور و خشونت است. او در این کتاب از رویارویی علم و جهل و اختلاف نظر نسل‌ها صحبت می‌کند. عشق و افسانهٔ ترکمن را به‌تصویر می‌کشد و از پایبندی به اعتقادات و وطن‌دوستی می‌گوید. ابراهیمی در این رمان پس از اشاره به زیبایی‌های ترکمن‌صحرا در ۳ جلد اول، در ۴ جلد بعد به شیوه‌ای داستانی - تاریخی به بیان مبارزات انقلابی معاصر پرداخته است.

کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه ۷ جلدی) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به رمان‌های طولانی ایرانی و سیر در اندیشه‌ها و آداب و فرهنگ مردم ایران در نقاط مختلف و زمان‌های مختلف علاقه دارید، از مطالعهٔ آتش بدون دود لذت خواهید برد.

درباره‌ نادر ابراهیمی

نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران به‌دنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش یعنی شهر تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکدهٔ حقوق وارد شد. اما این دانشکده را پس از دو سال رها کرد و سپس در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به درجهٔ کارشناسی رسید. پیوستن او به یک سازمان سیاسی باعث شد تا بارها دستگیر و زندانی شود. ابراهیمی در زندگی خود به کارهای بسیار زیادی پرداخته است که شرح مفصل آن را در کتاب ابوالمشاغل نوشته است. نادر ابراهیمی علاوه‌بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینه‌های فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده‌است. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از اندک‌‌ سخنوران ایرانی به‌شمار می‌رود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده است. وی همچنین در زمینهٔ ادبیات کودک و بازسازی افسانه‌های قدیمی هم دستی بر آتش داشت و بسیاری از کارهای او، جوایز مختلف جهانی را برنده شده‌اند. نادر ابراهیمی در ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، در تهران دار فانی را وداع گفت.

بخشی از کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه ۷ جلدی)

«پیرمردهای ازکارافتاده را به‌تلخی ریشخند می‌کرد و دست می‌انداخت _بی‌هیچ دلیلی. و شاید تنها به این دلیل که اسب نمی‌تاختند و به جنگ نمی‌رفتند.

پیرانی چنین، زمانی که گالان پا به اوبه می‌گذاشت به چادرهای خود می‌رفتند؛ زیرا:

_ آهای اُلدوزِ وامانده! آنجا توی آفتاب نشسته‌یی که چه؟ آفتاب، مال جوان‌هاست! آفتاب مال آنهاست که می‌جنگند و تنشان گرمی می‌خواهد. تو دزد آفتابی الدوز، و حقّ دیگران را می‌خوری…

_ آهای داشلی! چند سال است که همین‌طور مفت می‌خوری و راه می‌روی؟ تو کِی خیال داری بمیری؟ توی چادر تو باید آدم زندگی کند؛ و آدم کسی است که می‌تواند خوب اسب بتازد…

بی‌رحمیِ گالان، نفرت‌انگیز بود.

هیچ‌کس نمی‌دانست که با گالان چگونه باید باشد تا خشم او را برنینگیزد مگر بویان‌میش، تنها رفیق شفیق گالان‌اوجا، تنها مردی که گالان، گهگاه، حرفش را می‌شنید و می‌پذیرفت.

بویان‌میشِ جوان، هم‌سنّ‌وسال گالان بود، کوچک‌اندام و بسیار دلیر؛ امّا به خواست گالان، سال‌ها بود که دیگر پا به سرزمین گوکلان‌ها نمی‌گذاشت و دوشادوش گالان نمی‌جنگید.»

معرفی نویسنده
عکس نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی
ایرانی | تولد ۱۳۱۵

نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمد. او یک داستان‌نویس معاصر ایرانی است که علاوه‌بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینهٔ فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده ‌است. او همراه با بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان از هنرمندانی به حساب می‌آید که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده است. نادر ابراهیمی که نویسندگی را از نوجوانی شروع کرده بود، در ۲۷سالگی اولین کتابش را در نشر روزبهان منتشر کرد. تا سال ۱۳۸۰ علاوه‌بر صدها مقالهٔ تحقیقی و نقد، بیش از ۱۰۰ کتاب از او چاپ و منتشر شد. در سال ۱۳۴۲ اولین کتاب خود را با نام «خانه‌ای برای شب» به چاپ رساند، اما سال ۱۳۴۲ آغاز تازه‌ای برای او در زمینهٔ فعالیت‌های سیاسی بود. هم‌زمان با تبعید روح‌الله خمینی، فعالیت‌های سیاسی علیه نظام پهلوی شدت گرفت و وجود یک رهبر سیاسی برای این اعتراضات شور و اشتیاق تازه‌ای به جریانات سیاسی در ایران داده بود؛ نادر ابراهیمی نیز در نوشتن بیانیه و اعلامیه‌هایی علیه نظام وقت دست داشت و بسیار از اعلامیه‌ها به قلم او منتشر شد. دو اثر از او به نام‌های «دشنام» و «آسمان در تسخیر کلاغ‌ها» حاوی دو داستان مشهور است که درون‌مایهٔ آن‌ها سیاسی و مبارزه با نظام پهلوی است. به‌گفتهٔ او این دو داستان پایهٔ ادبیاتی ضد سلطنتی با بیانی نمادین شد. ابراهیمی پس از موفقیت در آثار قبل، کتاب «مصابا و رؤیای گاجرات» را به چاپ رساند که در آن به‌نوعی مخالفتش را با به‌ظاهرْ روشنفکران بیان کرد. ابراهیمی در آن سال‌ها کتاب‌های متعددی از جمله «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم»، «افسانه‌های باران»، «مکان‌های عمومی»، «آرش در قلمرو تردید» و... را منتشر کرد.

داریوش اعتماد
۱۴۰۲/۰۹/۰۵

هرچه جلوت میریم،جذاب وجذاب تر میشه مگه داریم این همه شکوه واین همه درس مردانگی واین همه روشنایی فکر نویسنده عالی وخواندنی تا ته ته جلد هفتش

محمدجواد کریمی
۱۴۰۳/۰۱/۰۳

در یک کلام، خواندنی و اثر گذار

کاربر ۵۷۳۸۳۸۶
۱۴۰۲/۰۷/۱۹

من هنوز همه کتاب رانخوندم ولی از همون مقدار بریده ها هم خوندم خیلی خوشم اومده.

«Ashkan»
۱۴۰۳/۰۶/۱۴

به عنوان فردی که سه‌جلدِ‌اولِ کتاب رو خونده عرض میکنم که: این کتاب کمی با کتاب اول متفاوت است و کمی مهربان‌تر رفتار میکنه: بی‌رحمی‌ها و خونریزی‌های کمتری نسبت به جلد اول میبینیم. اما ... اما ... اما کیه که بدونه

- بیشتر
محمد حقگو
۱۴۰۳/۰۱/۱۱

عالی مثل همیشه

reyhaneh
۱۴۰۲/۱۱/۲۵

باینکه با فرهنگ و رسم و رسوم ترکمن های عزیز زیاد آشنایی ندارم ولی بعضی مطالب کتاب رو دور از شان ترکمن ها میدونم فکر نمیکنم پدر کشی و پسر کشی تو هیچ یک از اقوام کشورمون کار پسندیده ای باشه من که

- بیشتر
میوهٔ بسیار، شاخهٔ درخت را می‌شکند، شادی بسیار، قلب را. ترکمن می‌گوید: با نصف خنده‌ات بخند تا مجبور نشوی گریه کنی. با جامهٔ نو، چاروق نو نپوش. کمال، غصّه می‌آورد!
چوغوروک
زندگی در غم‌انگیزترین شکل خود، هرگز از لحظه‌های منفردِ شیرین و دلنشین، تهی نبوده‌است و نخواهدبود
چوغوروک
گاهی اوقات، انسان مجبور می‌شود محبوب‌بودن را فدای خوب‌بودن بکند. محبوب‌مردم‌شدن، آسان‌تر از کارکردن برای مردم است.
sajjadquote
سیه‌بختی انسان از روزی شروع نشد که اشتباه کرد؛ از روزی شروع شد که پی به اشتباه خود برد و به آن اعتراف نکرد…
مژده
این ریاکاران و دروغگویان هستند که انسان را به حرف‌زدن، ناچار می‌کنند. در برابر آنها، اگر سکوت کنی، بُزدلی، و اگر سخن بگویی، هم‌تراز ایشانی. این موقعیت بدی‌ست که همیشه اراذل برای انسان پیش می‌آورند. وقتی یکی آن‌ها می‌گویند و یکی تو می‌گویی، از خودت بیزار می‌شوی که چرا با چنین کسانی هم‌دهان شده‌یی؛ و وقتی می‌گویند و تو بزرگوارانه به راه خود می‌روی، فریاد می‌زنند که چرا جواب نمی‌دهد؟ اگر دروغ می‌گوییم، چرا جواب نمی‌دهد؟! به‌راستی روزگاری‌ست که هم گفتن مشکل است هم نگفتن…
sajjadquote
با دلتنگی‌ات، مرا بی‌تاب نکن؛ و با بی‌تابی‌ات، مرا دلتنگ نکن! تو تکیه‌گاه منی مارال. تکیه‌گاه اگر محکم نباشد، تکیه بی‌معنی‌ست. با قلبت احساس کن؛ امّا با قلبت فکر نکن! بگذار کمی دیگر هم تحمّل کنیم؛ همان‌طور که صدها سال تحمّل کرده‌ییم. غذای نیم‌پخته از خام بدتر است؛ زیرا خام، فریب نمی‌دهد امّا نیم‌پخته می‌فریبد. پس کمکم کن تا پخته بازگردم _مارال.
درّین
سولماز، یک باغ گل بود؛ امّا مگر می‌توانستی یک غنچه از این باغ بچینی؟ چنان تیغ‌بارانت می‌کرد که تا عمر داشتی از یادت نمی‌رفت. اگر جوانی به او خیره می‌شد، سولماز می‌ایستاد و فرصت می‌داد. بعد می‌گفت: پسر! خوب نگاه کردی؟ حلالت باشد! گناهت پای من! دلت می‌خواست سولمازاوچی را ببینی، و دیدی؛ امّا اگر دفعهٔ دیگر که از مقابلت رد می‌شوم، سرت را پایین نیندازی، به گالان می‌گویم چشم‌هایت را از کاسه دربیاورد و برای مادرت بفرستد.
sajjadquote
جهالت می‌کردم، و انسان صادق کسی‌ست که مدافع دوران جهالت خود نباشد. مارال! ما حق نداریم از همهٔ آنچه در گذشته کرده‌ییم دفاع کنیم؛ چراکه در این صورت، هیچ‌چیز تغییر نخواهدکرد و درست نخواهدشد.
درّین
مرگ که مسأله‌یی نیست. خوب‌مردن مسألهٔ ماست.
ص‍‍‍ــاد
از بی‌نهایتْ راه به یک قلّه می‌توان رسید. قلّه، محتوم است و مسلّم. می‌توان دیر کرد و معطّل. سقوط و فروماندن تنی چند، ناممکن نیست. فانوس به دست یکی، تبر به دست دیگری. می‌توان یاری کرد و یاوری، می‌توان پشت کرد و دشمنی. امّا قلّه را که فرو نمی‌توان کشید. و سکون را جانشین حرکت نمی‌توان کرد.
ص‍‍‍ــاد

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان