دانلود و خرید کتاب آتش بدون دود (جلد هفتم از مجموعه هفت جلدی) نادر ابراهیمی
تصویر جلد کتاب آتش بدون دود (جلد هفتم از مجموعه هفت جلدی)

کتاب آتش بدون دود (جلد هفتم از مجموعه هفت جلدی)

معرفی کتاب آتش بدون دود (جلد هفتم از مجموعه هفت جلدی)

کتاب الکترونیکی «آتش بدون دود (جلد هفتم از مجموعه هفت جلدی)» از نادر ابراهیمی - انتشارات روزبهان. این کتاب را می‌توانید از طاقچه دریافت کنید.

معرفی نویسنده
عکس نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی
ایرانی | تولد ۱۳۱۵

نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمد. او یک داستان‌نویس معاصر ایرانی است که علاوه‌بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینهٔ فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده ‌است. او همراه با بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان از هنرمندانی به حساب می‌آید که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده است. نادر ابراهیمی که نویسندگی را از نوجوانی شروع کرده بود، در ۲۷سالگی اولین کتابش را در نشر روزبهان منتشر کرد. تا سال ۱۳۸۰ علاوه‌بر صدها مقالهٔ تحقیقی و نقد، بیش از ۱۰۰ کتاب از او چاپ و منتشر شد. در سال ۱۳۴۲ اولین کتاب خود را با نام «خانه‌ای برای شب» به چاپ رساند، اما سال ۱۳۴۲ آغاز تازه‌ای برای او در زمینهٔ فعالیت‌های سیاسی بود. هم‌زمان با تبعید روح‌الله خمینی، فعالیت‌های سیاسی علیه نظام پهلوی شدت گرفت و وجود یک رهبر سیاسی برای این اعتراضات شور و اشتیاق تازه‌ای به جریانات سیاسی در ایران داده بود؛ نادر ابراهیمی نیز در نوشتن بیانیه و اعلامیه‌هایی علیه نظام وقت دست داشت و بسیار از اعلامیه‌ها به قلم او منتشر شد. دو اثر از او به نام‌های «دشنام» و «آسمان در تسخیر کلاغ‌ها» حاوی دو داستان مشهور است که درون‌مایهٔ آن‌ها سیاسی و مبارزه با نظام پهلوی است. به‌گفتهٔ او این دو داستان پایهٔ ادبیاتی ضد سلطنتی با بیانی نمادین شد. ابراهیمی پس از موفقیت در آثار قبل، کتاب «مصابا و رؤیای گاجرات» را به چاپ رساند که در آن به‌نوعی مخالفتش را با به‌ظاهرْ روشنفکران بیان کرد. ابراهیمی در آن سال‌ها کتاب‌های متعددی از جمله «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم»، «افسانه‌های باران»، «مکان‌های عمومی»، «آرش در قلمرو تردید» و... را منتشر کرد.

آتش بدون دود (جلد ششم از مجموعه هفت جلدی)
نادر ابراهیمی
آتش بدون دود (جلد چهارم از مجموعه هفت جلدی)
نادر ابراهیمی
آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی)
نادر ابراهیمی
آتش بدون دود (جلد سوم از مجموعه هفت جلدی)
نادر ابراهیمی
آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه هفت جلدی)
نادر ابراهیمی
آتش بدون دود (جلد اول از مجموعه هفت جلدی)
نادر ابراهیمی
صور
حسینعلی جعفری
اسلام و مسلمانان در زیمبابوه
رضا عسگری
دیدار دو دریا
مسلم عباسپور
در جستجوی زمان از دست رفته (جلد هفتم)
مارسل پروست
غرور و تعصب
جین آستین
باغ های بصره
منصوره عزالدین
در جستجوی زمان از دست رفته (جلد پنجم)
مارسل پروست
در جستجوی زمان از دست رفته (جلد ششم)
مارسل پروست
تفنن و سرگرمی های مهاجران آلمانی
یوهان ولفگانگ فون گوته
جایی پشت واژه ها
مهدی مظفری ساوجی
در جستجوی زمان از دست رفته (جلد سوم)
مارسل پروست
مدیریت ابداع و نوآوری در سازمان ها
ونسا رتن
در جستجوی زمان از دست رفته (جلد چهارم)
مارسل پروست
سفرهای سندباد
عبداللطیف طسوجی
محمد حسن
۱۴۰۱/۰۸/۲۵

بهترین کتابی که تو زندگیم خوندم. بارها اشک ریختم و بارها با غرور صحنه های حماسی کتاب را مرور کردم. نادر جان، خدایت بیامرزد... چه اثری بجا گذاشتی. چه روح بزرگی داشتی مرد. قلمت بینظیر و داستانی که روایت می‌کنی همتا

- بیشتر
reyhaneh
۱۴۰۲/۰۸/۱۳

وای اگه بخواهیم تمام ۷ جلد این مجموعه رو بخونیم که ورشکست میشیم واقعا قیمت بعضی جلدهاش نجومی هست اخه۳۵۰ کتاب الکترونیکی؟ دیگه چاپیش رو نگم که حدود یه تومنه اونم کتاب تخصصی یا مرجع باشه یه چیزی سرانه مطالعه کم بود با این

- بیشتر
کافه کتاب
۱۴۰۲/۰۳/۰۱

شاهکار ادبیات ایران 💝💝 چقدر خواندنت لذت بخش بود 👍 روحت بزرگ استاد ابراهیمی عزیز 🌿

جزر و مد
۱۴۰۳/۰۴/۳۰

یکی از بهترین رمان های ایرانی. متن روان و جذاب و گیرا پر از هیجان و جاذبه.

mohamad sad
۱۴۰۳/۰۶/۲۷

یک رمان بلند دوست داشتنی ، با قهرمانانی در یاد ماندنی، آلنی مارال، قهرمان، شجاع، چیریک، تند و تیز ، تیر انداز، وطن پرست، مردم دوست و... چقد خوب بود این داستان، چه لذت و حظی بردم، زندگی کردم با

- بیشتر
اگر این سرریزِ حوض بلورین اندوه نبود، انسان، هرگز انسان نمی‌شد، شاعر نمی‌شد، نقّاش نمی‌شد، نمی‌رقصید، نمی‌خندید، نمی‌پرید، نمی‌دید…
•Pinaar•
از عشق سخن باید گفت همیشه از عشق سخن باید گفت حتّی اگر عاشق نیستی هم از عشق سخن بگو تا دهانت به شیرین‌ترین شربت‌های معطّر جهان شیرین شود تا خانهٔ تاریکِ قلبت، به چراغی که به مهمانی آورده‌یی، روشن شود تا کدورت از روحت - همچو ابلیس از نام خدا- بگریزد…
عطا ملکی
تا تن طاهر نباشد، روح به طهارت نخواهدرسید. تا جسم انسان آلوده است، جهانی منزّه نخواهیم‌داشت.
•° زهــــرا °•
کاری کثیف‌تر از فریاد آزادی‌خواهی کشیدن زیر سایهٔ نظام‌هایی که آزادی ما را نابود کرده‌اند وجود ندارد.
•° زهــــرا °•
عزیز من! عشق را قبله نکردی تا پرواز را یاد بگیری
•Pinaar•
فحشا، مسألهٔ زمان ما و جهان ماست. تا تن طاهر نباشد، روح به طهارت نخواهدرسید. تا جسم انسان آلوده است، جهانی منزّه نخواهیم‌داشت. به خوشبختی راستین ژرف، تنها در پناه طهارت می‌توان رسید.
سحر
جوان! ناامیدی، علی‌الاصول، یک مرض فردی و شخصی‌ست، نه یک بیماری گروهی و اجتماعی. من این را بارهاوبارها گفته‌ام، شکافته‌ام و اثبات کرده‌ام: ما، در تمام طول تاریخ حیات بشر، حتّی برای نمونه هم، ملّتی را سراغ نداریم که گرفتار ناامیدی و سرخوردگی شده‌باشد. هیچ. هیچ. افراد؟ چرا… ناامید می‌شوند و در ناامیدی می‌میرند. برخی طبقات و اَقشار فاسدِ روبه‌فنایِ آفت‌زده هم همین‌طور؛ امّا ملّت‌ها؟ اُمّت‌ها؟ مردم و جوامع تاریخی؟ هرگز. هرگز.
سحر
اسب‌های خسته را هرگز به تاختن وادار مکن چراکه آن‌ها فقط به سوی مرگ خواهندتاخت. از سخنان یک مربّی اسب در صحرا
Narjes
مارالی! کمر غمت را بشکن! مارال لبخند زد: دیگر چیزی برایم نمی‌ماند، آلنی‌اوجا! - مرا هیچ به‌حساب نمی‌آوری، مارالی؟ - تو عصارهٔ غمی، عزیز من آلنی!
درّین
انسان، فقط در رؤیاست که به جمیع آرزوهایش، به همان شکلی که می‌خواهد، می‌رسد - بی‌دغدغهٔ شکست و حذف و ناکامی‌های متّصل به کام. این، نقش رؤیاست و تعریفِ رؤیا.
درّین
"او تو را از کنار گلّهٔ لجبازی‌های شیرینت دزدید و بر اسب صبوری و استقامت خود نشاند و به سپیدْچادرِ عشق و ایمانش بُرد و بالای چادر را به تو پیشکش کرد تا برای همیشه فرمانروای روح سرکش او باشی.
درّین
دلم نمی‌خواهد بمیرم… دروغ که فایده‌یی ندارد. من هنوز یک‌خرده هم زندگی نکرده‌ام. در کتابی خواندم که تاکنون بیش از بیست‌هزار نوع عِطر گل را تشخیص داده‌اند. راست است مادر؟ من فقط گل اسفند را بوییده‌ام و گل‌سرخ را. شاید هم نرگس، مریم، شب‌بو، و محبوبهٔ شب را… خب کم است دیگر. نه؟
درّین
تا جایی را، به‌واقع، نبینی، لمس نکنی، نشناسی، به‌درستی، با روح و مغز و احساست نشناسی، نمی‌توانی عاشقش باشی، نمی‌توانی غمش را بخوری، و نمی‌توانی قدمی در راه نجاتش برداری.
ص‍‍‍ــاد
عاطفه، عدم تسلّط بر اعصابْ نیست، هدایت اعصاب است به جانبی که عقل را خوش نمی‌آید
•Pinaar•
چندی پیش، شنیدم که در یک سخنرانی سیاسی در اروپا گفته‌یید: "ما به‌خاطر بچّه‌ها می‌جنگیم امّا نه‌فقط به‌خاطر بچّه‌های طبقهٔ کارگر و دهقان یا فقط بچّه‌های ستمدیدگان؛ بلکه همهٔ بچّه‌ها؛ همه بدون استثنا؛ چراکه موقعیت‌های طبقاتی، موقعیت‌های ارثی_خونی نیست تا از پدران و مادران، به فرزندان منتقل شود؛ و بچّه‌ها تا زمانی که نرم و شکل‌پذیرند، و وضعیت طبقاتی ثابتی را در جامعه اشغال نکرده‌اند، متعلّق به هیچ طبقه‌یی نیستند." این کلام آزادمنشانهٔ شما برای ما مذهبی‌ها که دلمان نمی‌خواهد دکتر آلنی‌اوجا آق‌اویلر یک مارکسی جامداندیش متحجّر باشد، واقعاً دلنشین بود.
saqqa
- از آن بزرگواری که به دلیل داشتن مقام ممتاز ملّی، مذهبی و سیاسی، موقّتاً مایل نیستم نامش را ببرم امّا کتاب را به ایشان پیشکش کرده‌ام، به دلیل محبّتی که بارها و بارها در حقّ من و این کتاب ابراز داشته‌اند، بی‌نهایت سپاسگزارم.
saqqa
از این گذشته، جوان! یادت باشد که ناامیدی، مرضی‌ست خاصّ دوران نوجوانی و ابتدای جوانی؛ چراکه نوجوان، طبیعتاً، فرصت کافی برای بازگشت به امید را دارد؛ فرصت بازگشت به زندگی، به نوسازی خویش، به نوسازی جامعه و به نوسازی جهان را دارد؛ امّا انسان، در سنّ بالا، در سنّ رسیدگی و پختگی، در روزگار میانسالی و پیری، دیگر فرصتی برای ناامیدشدن ندارد. ناامید بشود که چه؟ ناامید بمیرد؟ چنین کسی ناامید نیست، دیوانه است درواقع.
سحر
به مردم کوچه‌وبازار، به روستاییان، به کارگران و کارمندان بیاموز که بپرسند: چرا ملّتی که این‌همه ثروت دارد، باید از فقیرترین، درمانده‌ترین و سرافکنده‌ترین ملّت‌های جهان باشد؟ چرا ملّتی که چندهزار سال پیشینهٔ فرهنگی دارد، باید در بی‌فرهنگی و بی‌دانشی دست‌وپا بزند؟ چرا ملّتی که در طول تاریخ، همیشه مظهر هوشمندی، طهارت، مبارزه و ایمان بوده امروز به ملّتی جاهل، ناپاک، ترسان از مبارزه و بی‌ایمان مبدّل شده‌است؟ چرا مردم شهری ما باید راه‌حلّ مشکلاتشان را در باج‌گرفتن و دادن، نادرست و دروغگوبودن، در ریاکاری و رشوه‌خواری ببینند؟ چرا، چرا، چرا، چرا؟ آن‌وقت، هم‌وطنان تو برمی‌خیزند تا ببینند چگونه می‌توانند پاسخی برای این چراها پیدا کنند، و این یعنی ورود به میدان سیاست و حذف بی‌طرفی.
سحر
دموکراسی غربی یعنی همین: حمایت آزادانهٔ بدها از بدها. جنایتکاران با جنایتکاران دست می‌دهند و لبخند می‌زنند. دزدان، دزدان را به مجلس شورا، مجلس عوام و مجلسِ لُردها می‌فرستند و به ریاست‌جمهوری انتخاب می‌کنند. نه حکومت‌ها از مردم سَرَند، نه مردم از حکومت‌ها؛ اما در شرقِ ما، ابداً این‌طور نیست. در شرق، مردم غالباً خوب‌اند، حکومت‌ها غالباً بد؛ به همین دلیل هم، وقتی دیده می‌شود که مردم، ساکت و سربه‌زیرند، معنی‌اش، نهایتاً این است که تظاهر می‌کنند به این‌که تسلیم شده‌اند و دست از جنگیدن برداشته‌اند؛ حال آن‌که نشده‌اند و برنداشته‌اند، و همه هم این را می‌دانند. مردم ما هرگز از جنگیدن با حکومت‌های فاسد خسته نمی‌شوند.
Narjes
از عشق سخن باید گفت همیشه از عشق سخن باید گفت حتّی اگر عاشق نیستی هم از عشق سخن بگو تا دهانت به شیرین‌ترین شربت‌های معطّر جهان شیرین شود تا خانهٔ تاریکِ قلبت، به چراغی که به مهمانی آورده‌یی، روشن شود تا کدورت از روحت - همچو ابلیس از نام خدا- بگریزد…
درّین

حجم

۳۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۲۰ صفحه

حجم

۳۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۲۰ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان