بریدههایی از کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه هفت جلدی)
۴٫۱
(۱۴)
میوهٔ بسیار، شاخهٔ درخت را میشکند، شادی بسیار، قلب را. ترکمن میگوید: با نصف خندهات بخند تا مجبور نشوی گریه کنی. با جامهٔ نو، چاروق نو نپوش. کمال، غصّه میآورد!
چوغوروک
زندگی در غمانگیزترین شکل خود، هرگز از لحظههای منفردِ شیرین و دلنشین، تهی نبودهاست و نخواهدبود
چوغوروک
گاهی اوقات، انسان مجبور میشود محبوببودن را فدای خوببودن بکند. محبوبمردمشدن، آسانتر از کارکردن برای مردم است.
sajjadquote
سیهبختی انسان از روزی شروع نشد که اشتباه کرد؛ از روزی شروع شد که پی به اشتباه خود برد و به آن اعتراف نکرد…
مژده
این ریاکاران و دروغگویان هستند که انسان را به حرفزدن، ناچار میکنند. در برابر آنها، اگر سکوت کنی، بُزدلی، و اگر سخن بگویی، همتراز ایشانی. این موقعیت بدیست که همیشه اراذل برای انسان پیش میآورند. وقتی یکی آنها میگویند و یکی تو میگویی، از خودت بیزار میشوی که چرا با چنین کسانی همدهان شدهیی؛ و وقتی میگویند و تو بزرگوارانه به راه خود میروی، فریاد میزنند که چرا جواب نمیدهد؟ اگر دروغ میگوییم، چرا جواب نمیدهد؟! بهراستی روزگاریست که هم گفتن مشکل است هم نگفتن…
sajjadquote
با دلتنگیات، مرا بیتاب نکن؛ و با بیتابیات، مرا دلتنگ نکن!
تو تکیهگاه منی مارال. تکیهگاه اگر محکم نباشد، تکیه بیمعنیست.
با قلبت احساس کن؛ امّا با قلبت فکر نکن!
بگذار کمی دیگر هم تحمّل کنیم؛ همانطور که صدها سال تحمّل کردهییم.
غذای نیمپخته از خام بدتر است؛ زیرا خام، فریب نمیدهد امّا نیمپخته میفریبد.
پس کمکم کن تا پخته بازگردم _مارال.
درّین
سولماز، یک باغ گل بود؛ امّا مگر میتوانستی یک غنچه از این باغ بچینی؟ چنان تیغبارانت میکرد که تا عمر داشتی از یادت نمیرفت. اگر جوانی به او خیره میشد، سولماز میایستاد و فرصت میداد. بعد میگفت: پسر! خوب نگاه کردی؟ حلالت باشد! گناهت پای من! دلت میخواست سولمازاوچی را ببینی، و دیدی؛ امّا اگر دفعهٔ دیگر که از مقابلت رد میشوم، سرت را پایین نیندازی، به گالان میگویم چشمهایت را از کاسه دربیاورد و برای مادرت بفرستد.
sajjadquote
جهالت میکردم، و انسان صادق کسیست که مدافع دوران جهالت خود نباشد. مارال! ما حق نداریم از همهٔ آنچه در گذشته کردهییم دفاع کنیم؛ چراکه در این صورت، هیچچیز تغییر نخواهدکرد و درست نخواهدشد.
درّین
مرگ که مسألهیی نیست. خوبمردن مسألهٔ ماست.
صــاد
از بینهایتْ راه به یک قلّه میتوان رسید. قلّه، محتوم است و مسلّم. میتوان دیر کرد و معطّل. سقوط و فروماندن تنی چند، ناممکن نیست. فانوس به دست یکی، تبر به دست دیگری. میتوان یاری کرد و یاوری، میتوان پشت کرد و دشمنی. امّا قلّه را که فرو نمیتوان کشید. و سکون را جانشین حرکت نمیتوان کرد.
صــاد
دیوار، برادریها را از بین نمیبرد؛ زمان هم همینطور.
صــاد
ترس از قدّارهکشهای یاشولی آیدین، ترس از تکفیر، ترس از گرسنهماندن و لگدمالشدن و بهروزسیاهافتادن، ما را وادار به تعظیمکردن در برابر چیزی کردهاست که در اعماق قلب خود، به آن چیز ایمانی نداریم.
Farshid0032
«من نه یموتم نه گوکلان. ترکمنم، و ایرانیام. ایران، سرزمین من است، و ترکمن، خلق من…»
درّین
تو موج دریایی، گالاناوجا
صدای صحرایی، گالاناوجا
دشمنِ دشمن، رفیق دوست
با همهیی، تنهایی، گالاناوجا!
Pouria Pourakbari
چای دیشلمه خوردند، پیش از شام، و چای شیرین با پنیر تازه و نانِ مانده خوردند، به اسم شام.
Pouria Pourakbari
«هیچچیز دنیا را به فساد و تباهی نکشاندهاست مگر زورگفتنِ معدودی و زورشنیدن بسیاری.»
مژده
امّا کشتن معترض، راه ازمیانبردن اعتراض نیست.
مژده
مارال! ما حق نداریم از همهٔ آنچه در گذشته کردهییم دفاع کنیم؛ چراکه در این صورت، هیچچیز تغییر نخواهدکرد و درست نخواهدشد.
روزگاری غریبهیی را دیدم که در صحرا گم شدهبود. دانستم و از او پرسیدم که کجا میخواهدبرود. گفت که میداند به کجا میخواهدبرود. باور میکنی که غریبه در این صحرا مُرد _حال آنکه در نزدیکی او، چوپانی گلّهاش را میچراند؟
اشتباهکردن، گناه نیست؛ بر سر اشتباه پایفشردن، جرم است.
Hosein Ramezani
این دنیا نیست که زیر پای مغروران شکستخورده میلرزد؛ این پای خود آنهاست که استواری دنیا را تاب نمیآورد.
Hosein Ramezani
سکوتکردن، گاهی اوقات، دروغگفتن است _دروغگفتنی بزدلانه و ریاکارانه…
sajjadquote
مردم، اگر لیاقتِ بزرگتریِ تو را ندارند، بزرگتریشان را قبول نکن؛ اگر مقاصد تو را _که بزرگترِ آنها شدهیی_ نمیفهمند، کاری کن که بفهمند؛ امّا هرگز چیزی را از مردمت، به هیچ دلیل و در هیچ شرایطی، پنهان نکن… چون، با پنهانکردن حقیقت، این تو هستی که به آنها اعتماد نکردهیی و قبولشان نداشتهیی و لایقشان نشناختهیی؛ و در این صورت، آنها چرا باید تو را قبول کنند و به تو اعتماد؟
sajjadquote
«ترکمنها! ترکمنها! دیگر ستمکشیدن کافیست!»
mohammad sem
سیاست، تا آنجا که من فهمیدهام، یعنی «انتخاب حکومت»؛ و این حکومتهایی که شما دارید، دچار یک اسهال تاریخی هستند، و این سرزمین هم مستراح بزرگ آنهاست.
negrary
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان