دانلود و خرید کتاب آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی) نادر ابراهیمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی)

کتاب آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی)

معرفی کتاب آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی)

کتاب آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی) نوشتهٔ نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان چاپ شده است. نادر ابراهیمی برای نوشتن رمان آتش بدون دود، جایزهٔ لوح زرین و دیپلم افتخار ۲۰‌سال ادبیات داستانی ایران و جوایز دیگری چون براتیسلاوا، تعلیم‌ و تربیت یونسکو و کتاب‌ سال ایران را از آن خودش کرد.

درباره کتاب آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی)

جلد پنجم کتاب آتش بدون دود، حرکت از نو نام دارد. در جلد قبل دیدیم که آلنی با ملایی به نام قلیچ دوست شده بود. ملا آلنی را به خداشناسی دعوت کرد، پس از چندین سال آلنی با شناخت خدا و عرفان توانست بر سردرگمی‌ها و نگرانی‌های خود غلبه کند. در آن وقت حکومت دست به اقداماتی زده بود که آلنی و مردم صحرا را به‌شدت خشمگین کرده بود. از این اقدامات می‌توان به نابود‌کردن جنگل گلستان برای تأسیس جاده و اعدام شخصیت‌های غیور ترکمن اشاره کرد. آلنی به کمک مقبولیت و قدرتی که نزد مردم داشت، سخنرانی اثر‌گذاری در نقد این بی‌عدالتی‌ها ترتیب داد که احساسات مردم را بر انگیخت. 

آتش بدون دود رمان بلندی از نادر ابراهیمی است که در ۷ جلد نوشته شده است. این رمان روایت‌گر زندگی ۳ نسل از مردم صحرانشین ترکمن از عهد قاجار و پادشاهی ناصرالدین‌شاه تا پهلوی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی است. آتش بدون دود داستانی عاشقانه ولی سرشار از غرور و خشونت است. او در این کتاب از رویارویی علم و جهل و اختلاف نظر نسل‌ها صحبت می‌کند. عشق و افسانهٔ ترکمن را به‌تصویر می‌کشد و از پایبندی به اعتقادات و وطن‌دوستی می‌گوید. ابراهیمی در این رمان پس از اشاره به زیبایی‌های ترکمن‌صحرا در ۳ جلد اول، در ۴ جلد بعد به شیوه‌ای داستانی - تاریخی به بیان مبارزات انقلابی معاصر پرداخته است.

کتاب آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به رمان‌های طولانی ایرانی و سیر در اندیشه‌ها و آداب و فرهنگ مردم ایران در نقاط مختلف و زمان‌های مختلف علاقه دارید، از مطالعهٔ آتش بدون دود لذت خواهید برد.

درباره‌ نادر ابراهیمی

نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران به‌دنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش یعنی شهر تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکدهٔ حقوق وارد شد. اما این دانشکده را پس از دو سال رها کرد و سپس در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به درجهٔ کارشناسی رسید. پیوستن او به یک سازمان سیاسی باعث شد تا بارها دستگیر و زندانی شود. ابراهیمی در زندگی خود به کارهای بسیار زیادی پرداخته است که شرح مفصل آن را در کتاب ابوالمشاغل نوشته است. نادر ابراهیمی علاوه‌بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینه‌های فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده‌است. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از اندک‌‌ سخنوران ایرانی به‌شمار می‌رود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده است. وی همچنین در زمینهٔ ادبیات کودک و بازسازی افسانه‌های قدیمی هم دستی بر آتش داشت و بسیاری از کارهای او، جوایز مختلف جهانی را برنده شده‌اند. نادر ابراهیمی در ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، در تهران دار فانی را وداع گفت.

بخشی از کتاب آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی)

«حرف‌های تند سیاسی؟ زبانت را گاز بگیر مارال‌بانو! آن‌ها حرف‌های سیاسی نیست، غُر است، غُر. ما ملّت، اساساً، ملّتِ غُریم. اصلاً ملّت نیستیم، غُریم؛ غُرِ مُجسّم. ما برای بدی نان غُر می‌زنیم، برای کرایه‌خانه غُر می‌زنیم، برای آب آلوده غُر می‌زنیم، برای گرانی پارچه، ناصافیِ آسفالت، شلوغی خیابان، بدی هوا، نبودِ بهداشت، وعده‌های دروغ دولت، رشوه‌خواری مأموران دولتی… همین‌طور غُر می‌زنیم _صبح تا شب. علّتش هم شاید این باشد که یک ملّت بی‌کاریم. آدم اگر مشغولِ تولید باشد، غُر نمی‌تواند بزند؛ امّا عجیب این است که ما ملّت، خیلی از موفّقیت‌هایمان را هم با غُرزدن به دست می‌آوریم. آن‌قدر غُر می‌زنیم تا نظام بد، خون‌به‌جگر می‌شود، دِق می‌کند و رو به قبله می‌شود. جانِ تو به خدا! ما هیچ کاری به دولت و نظام شاهنشاهی نداریم. ما فقط برای خودمان غُر می‌زنیم؛ امّا یک وقت می‌بینیم که حکومت، پس‌افتاد. ما متعجّب نگاه می‌کنیم که آ… چی شد؟ کی بود؟ کی زد؟ کی دررفت؟ اصلاً چه‌خبر شد؟ آ… آن‌وقت، فاتحهٔ نظام بد خوانده‌است. آخر، نظام بد، خیال می‌کند ما نمی‌فهمیم بد است. چرا؟ چون شعارهای خوب می‌دهد. بعد هم خیال می‌کند مردم خَرَند؛ شعار خوب و عملِ خوب را یکی می‌دانند. آ… همین شاه خودمان را نگاه کن! ماشاالله! ماشاالله! چه حرف‌ها بلد است بزند! به فرانسه هم بلد است بگوید. انگلیسی هم بلد است. حالا می‌گویند دارد روسی می‌خواند که همین حرف‌ها را به روسی بگوید؛ امّا… آی خدا جان! منْ مرده تو زنده، ببین چه‌جور زیر لحاف حرف‌های قشنگ خودش خفه‌اش می‌کنند _فقط هم با غُرزدن.»

معرفی نویسنده
عکس نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی
ایرانی | تولد ۱۳۱۵

نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمد. او یک داستان‌نویس معاصر ایرانی است که علاوه‌بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینهٔ فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده ‌است. او همراه با بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان از هنرمندانی به حساب می‌آید که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده است. نادر ابراهیمی که نویسندگی را از نوجوانی شروع کرده بود، در ۲۷سالگی اولین کتابش را در نشر روزبهان منتشر کرد. تا سال ۱۳۸۰ علاوه‌بر صدها مقالهٔ تحقیقی و نقد، بیش از ۱۰۰ کتاب از او چاپ و منتشر شد. در سال ۱۳۴۲ اولین کتاب خود را با نام «خانه‌ای برای شب» به چاپ رساند، اما سال ۱۳۴۲ آغاز تازه‌ای برای او در زمینهٔ فعالیت‌های سیاسی بود. هم‌زمان با تبعید روح‌الله خمینی، فعالیت‌های سیاسی علیه نظام پهلوی شدت گرفت و وجود یک رهبر سیاسی برای این اعتراضات شور و اشتیاق تازه‌ای به جریانات سیاسی در ایران داده بود؛ نادر ابراهیمی نیز در نوشتن بیانیه و اعلامیه‌هایی علیه نظام وقت دست داشت و بسیار از اعلامیه‌ها به قلم او منتشر شد. دو اثر از او به نام‌های «دشنام» و «آسمان در تسخیر کلاغ‌ها» حاوی دو داستان مشهور است که درون‌مایهٔ آن‌ها سیاسی و مبارزه با نظام پهلوی است. به‌گفتهٔ او این دو داستان پایهٔ ادبیاتی ضد سلطنتی با بیانی نمادین شد. ابراهیمی پس از موفقیت در آثار قبل، کتاب «مصابا و رؤیای گاجرات» را به چاپ رساند که در آن به‌نوعی مخالفتش را با به‌ظاهرْ روشنفکران بیان کرد. ابراهیمی در آن سال‌ها کتاب‌های متعددی از جمله «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم»، «افسانه‌های باران»، «مکان‌های عمومی»، «آرش در قلمرو تردید» و... را منتشر کرد.

محمد حسن
۱۴۰۱/۰۸/۲۵

طاقچه جان ... لطفاً برای کسانی که نسخه پی دی اف رو دارن ، این نسخه رو جایگزین کن . و اما کتاب : نادر ابراهیمی کلامش نادر است، نگاهش نادر است و رمان اش نادر ابن نادر. بدون هیچ گونه تعارفی

- بیشتر
کافه کتاب
۱۴۰۲/۰۲/۳۰

هر جلداز جلد قبلی قشنگتر . شاهکار واقعی 😍👍

عطا ملکی
۱۴۰۳/۰۲/۰۱

همین الان مغموم بعد از تمام کردن جلد چهارم به خاطر شاهی در تک جیبم نداشتن و مقدور نبودن خرید کتاب آمدم فقط شکل و شمایل جلد را ببینم و کمی از غصه نداشتن این کتاب بچشم که دیدم میشود

- بیشتر
«پالاز! جهان جهان بزدل‌ها نیست. یا بمیر یا بجنگ یا به بزدلیِ خود اعتراف کن تا شاید معالجه‌ات کنیم و نجاتت بدهیم!»
•° زهــــرا °•
فرهنگ، سواد، تحصیلات، کتاب‌خواندن، سیاست، مشاغل جدّی و موقعیت‌های اجتماعیِ وقت‌گیر نباید زن را از زن‌بودن و مرد را از مردبودن بیندازد، همان‌طور که زن و مرد را از انسان‌بودن؛
•° زهــــرا °•
ما هر لحظه در معرض خطریم چراکه طهارت تَن _که ما را از همهٔ حیوانات جدا می‌کند_ برخلاف تصوّر ساده‌دلانهٔ تو، امری ارادی‌ست، نه طبیعی و غریزی و فطری. طاهرنگه‌داشتن جسم امری‌ست که به شجاعت، قدرت تفکّر، تسلّط دایمی بر نفس، و ایمان غول‌آسا احتیاج دارد. به علّت اساسی و فلسفه احتیاج دارد.
•° زهــــرا °•
سوارِ نامرد از پیادهٔ مرد می‌ترسد.
•° زهــــرا °•
ارزش هر چیزی، در جهان ما، کمتر از ارزش آن‌چیزی‌ست که از پیِ هر التماس، فرومی‌ریزد و ویران می‌شود.
•° زهــــرا °•
چرا غالباً این‌طور به نظر می‌رسد که سادگانِ صمیمی، مردمی دیرانتقال‌اند؟ _ چون به نظر می‌رسد که این گروه‌ِ کمیاب، جهان خالی از صفای زمان خویش را ادراک و منتقل نکرده‌اند، که اگر کرده‌بودند این را هم درک می‌کردند که با صداقت و سادگی، قابلیت تطبیق خود را با جهان زمان خود از دست می‌دهند و ذلیل می‌شوند.
•° زهــــرا °•
من امّا تنها آوارهٔ روزگار خویش نیستم. آوارگی، سرنوشت انسان اندیشمند عصر ماست؛ و تا رسیدن به سرپناهی آرام‌بخش، چه چاره از جست‌وجو در تمامی جهات؟
•° زهــــرا °•
آلّا! غم چیزی نیست که خودش با پای خودش خانهٔ روحت را ترک کند. به قول آن یاشای ازیادنرفتنی: بِتارانش آلّا، بِتارانش! آلّا! به تفکّر، حقّ حضور بده، به عقل دوراندیش حقّ اقدام! ما متعلّق به خودمان نیستیم تا بتوانیم خودمان را هر طور که دلمان می‌خواهد مصرف کنیم. سهم همسایه را نمی‌شود بخشید. سهم دوست را هم.
درّین
مرگ _مرگ هرکس که باشد_ آن‌قدر اعتبار ندارد که یک زندگی را فدای آن کنیم.
درّین
کسی می‌تواند وطن روح مرا عاشق باشد که روی خاکش راه رفته‌باشد _پای پیاده، سال‌ها؛ و چنین موجودی، در سراسر جهان، تویی، برای اَبد _تو
درّین
شبهِ‌سیاسی‌ها، برای مبارزه از سرطان هم بدترند. چرا این‌طور مرا نگاه می‌کنی و لبخند می‌زنی؟ ها؟ آنها که به‌خاطر عقده‌هایشان، بیماری‌هایشان، کمبودهای فردی‌شان، توسری‌خوردگی‌هایشان، و به‌خاطر شهرت‌پرستی و جنونِ مقام و تمایلات جنسی‌شان، به میدان سیاست می‌آیند، تمام راه‌های یک مبارزهٔ شرافتمندانه را می‌بندند؛
•° زهــــرا °•
عرفانی که من از آن سخن گفتم، و تو را به مددِ منصور به سوی آن راندم، این خاصیت را دارد که حذف سوآل می‌کند، و تو محتاج آنی که جواب باشی، نه سوآل. سوآل، تو را خمیر خواهدکرد؛ چراکه بسیاری از پرسش‌ها، به‌حقیقت، به پاسخ نمی‌رسند؛ و نرسیدن، تو را خُردوخمیر می‌کند: ذهنِ تو را، روحِ تو را، و حتّی جسمِ تو را.
•° زهــــرا °•
تا رسیدن به سرپناهی آرام‌بخش، چه چاره از جست‌وجو در تمامی جهات؟
Shaker
اغتشاش در مسئولیت‌ها، اغتشاش در عملکردها را باعث می‌شود.
کاربر ۷۴۶۰۲۷۳
زن و مرد، از یک سو باید طبیعی باشند و تَن‌خواه و معتقد به این‌که یک وجهِ عشق، وجه جسمانی آن است، و از سوی دیگر باید بدانند و باور کنند و بپذیرند که تنهاوتنها طهارت تن است که به آنها حقّ حضور سعادتمندانه در جامعهٔ بشری را می‌دهد. اگر معتقد به طهارتِ تن و محدودنگه‌داشتن ارادی خود و متعهّد نسبت به قراردادها و تعهّدات اخلاقی نباشند، درواقع، بحث در باب همهٔ مسائل فرهنگی و اقتصادی و سیاسی دیگر، زاید است و باطل.
سحر
اینها چیزهایی در باب آزادی‌های جنسی شنیده‌اند و خوانده‌اند و گمان کرده‌اند که منحرف‌کردن زنان، آزادی‌بخشیدن به زنان است، و عیّاشی و هرزگی با زنان مختلف، حتّی زنان شوهردار، بهره‌گیری منطقی از آزادی‌های بشری‌ست.
سحر
راستش، من اصلاً نمی‌دانستم که توی این مملکت بی‌صاحب، این‌قدر مریض وجود دارد. انگار که همهٔ آدم‌های این مملکت مریض و دردمندند. درواقع، شما حق دارید آن شعارهای تندوتیز و خطرناک را بدهید. من، می‌دانید که ابداً سیاسی نیستم؛ امّا وقتی می‌بینم که مردم یک مملکتِ شش‌هزارساله، با آن تمدّن و فرهنگ و پیشینهٔ علمی، همه‌شان علیل و مریض‌اند، باور می‌کنم که این مسأله، به‌تنهایی، می‌تواند حدّ خیانت‌پیشگی و عدم‌لیاقت حکومت را اثبات کند. من، این روزها، همه‌جا، حتّی سر کلاس‌هایم صراحتاً می‌گویم که تعداد بیماران یک مملکت، دقیقاً نشان‌دهندهٔ حدّ سلامت و فساد نظام حاکم است. نظام حاکم مریض، یک مملکت مریض را می‌گرداند، نظام حاکم سلامت، یک مملکت سلامت را.
سحر
زن و مرد، از یک سو باید طبیعی باشند و تَن‌خواه و معتقد به این‌که یک وجهِ عشق، وجه جسمانی آن است، و از سوی دیگر باید بدانند و باور کنند و بپذیرند که تنهاوتنها طهارت تن است که به آنها حقّ حضور سعادتمندانه در جامعهٔ بشری را می‌دهد. اگر معتقد به طهارتِ تن و محدودنگه‌داشتن ارادی خود و متعهّد نسبت به قراردادها و تعهّدات اخلاقی نباشند، درواقع، بحث در باب همهٔ مسائل فرهنگی و اقتصادی و سیاسی دیگر، زاید است و باطل.
سحر
فرهنگ، سواد، تحصیلات، کتاب‌خواندن، سیاست، مشاغل جدّی و موقعیت‌های اجتماعیِ وقت‌گیر نباید زن را از زن‌بودن و مرد را از مردبودن بیندازد، همان‌طور که زن و مرد را از انسان‌بودن؛ و فرق انسان و حیوان، در جسم، همین محدود و پاک‌نگه‌داشتن تَن است _که خاصّ انسان است نه هیچ جانور دیگر، و خاصیتی است ارادی و آگاهانه نه غریزی و طبیعی.
سحر
اینها چیزهایی در باب آزادی‌های جنسی شنیده‌اند و خوانده‌اند و گمان کرده‌اند که منحرف‌کردن زنان، آزادی‌بخشیدن به زنان است، و عیّاشی و هرزگی با زنان مختلف، حتّی زنان شوهردار، بهره‌گیری منطقی از آزادی‌های بشری‌ست.
سحر

حجم

۲۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان