کتاب آخرین قصه گوی زمین
معرفی کتاب آخرین قصه گوی زمین
کتاب الکترونیکی «آخرین قصه گوی زمین» نوشتهٔ دانا باربا هیگرا با ترجمهٔ آزاده کامیار در انتشارات پرتقال چاپ شده است. این کتاب نخستین بار در سال ۲۰۲۱ چاپ شده است.
درباره کتاب آخرین قصه گوی زمین
در سال ۲۰۶۱، تشعشعات خورشیدی زمین و ساکنینش را درست در مسیر دنبالهدار هالی قرار داده است. «پترا پنیا» دختری ۱۲ساله است که دوست دارد جا پای مادربزرگ قصهگویش بگذارد و به یک داستانسرا تبدیل شود. او خود را به یکی از آخرین سفینههایی میرساند که در حال ترک زمین هستند. در این سفینه اعضای گروهی خطرناک به نام انجمن حضور دارند. وقتی «پترا» قرنها بعد و در مقصد از خواب برمیخیزد، بهسرعت درمییابد که «انجمن»، خاطرات مسافران را از بین برده است. او اکنون آخرین قصهگوی زمین است و باید از هوش خود و داستانهای فولکلور مکزیکی استفاده کند تا انسانهای باقیمانده را نجات دهد و اجازه ندهد خودش به همین سرنوشت دچار شود.
کتاب آخرین قصه گوی زمین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای فانتزی و علمی - تخیلی پیشنهاد میشود.
کتابهای مشابه
اگر این رمان را دوست داشتید یا به رمانهای فانتزی علاقه دارید، پیشنهاد میکنیم این عناوین را هم بخوانید: سایههای میان ما، اخگری در خاکستر، دختری که ماه را نوشید و بچههای خاص خانه خانم پریگرین.
بخشی از کتاب آخرین قصه گوی زمین
«شرکت پلایِدیز این فضاکشتیهای مجلل را طراحی کرده بود تا ثروتمندان را در نهایت راحتی از کهکشان بگذرانند. نمایشگرهای بزرگ تبلیغاتیشان را در امتداد هواراهها دیده بودم که فضای داخلی هتل پنجستارهٔ فضاکشتی را نشان میدادند. چلچراغهای ارغوانی، رنگ نشان شرکت پلایدیز، نور میتاباندند بر چهرهٔ هنرپیشههایی که لباسهای پرزرقوبرق به تن، لیوان نوشیدنی در دست و لبخندبرلب به یک سحابی ساختگی زل زده بودند. در پسزمینه صدای پیانو طنینانداز بود و مردی با صدایی چنان بیخش که انگار هر روز صبح روغن آووکادو قرقره میکند، میگفت: «شرکت پلایدیز. ما تصور شما از سفر در کهکشان را دگرگون میکنیم. زندگی مجلل در میان ستارگان، ویژهٔ سرآمدان ماجراجو.»
با خودم فکر میکنم حالا آن فضاکشتیها چه شکلیاند. آن آدمهای لبخندبرلب روی نمایشگرهای بزرگ با آن دندانهای سفیدشان هیچ شباهتی به ما نداشتند: دانشمندان، زمینسازهایی که میآمدند تا سیارهای دیگر را همچون زمین سکونتپذیر کنند و رهبرانی که دولت معتقد بود بیش از دیگران شایستهٔ زندگیاند. خانوادهٔ من چطور در میان این گروه سر درآوردند؟ آن سیاستمدارهای دولتی چطور این آدمها را انتخاب کردند؟ اگر سن مامان و بابا بیشتر بود چه میشد؟ چندتا از آن سیاستمدارها بیهیچ گزینشی راهی این سفر شدهاند؟
حس میکنم درست نیست با عجله و دزدکی از زمین فرار کنیم و اینهمه آدم را پشت سر خود جا بگذاریم. آنها حتی تا همین دیروز مقصدمان را از پدر و مادرم مخفی کرده بودند. بابا میگوید پلایدیز فضاکشتیهایش را در مرکز زیرزمینی بسیار بزرگی در فرودگاه قدیمی دِنوِر نگه میداشته، چون قرار بوده دو سال دیگر در اولین سفر رسمی خود، زمین را ترک کنند نه حالا. همین چند ماه پیش، نخستین پرواز آزمایشی آنها به فضایی نزدیک زمین با موفقیت انجام شد، اما چون حالا داریم اینطور ناغافل از زمین میرویم، این سفر میشود اولین سفر میانستارهای آنها.
اگر همین هفتهٔ پیش شرارهای خورشیدی آن ستارهٔ دنبالهدار را از مسیرش خارج نمیکرد، چند روز دیگر همه باهم ستارهٔ دنبالهدار آتشمار را تماشا میکردیم که از کنار زمین میگذرد بیآنکه کاری به کار ما داشته باشد، یعنی همان اتفاقی که از آغاز زمین تا به امروز بارها رخ داده است.»
حجم
۲۸۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۸۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
نظرات کاربران
یعنی میشه بیای بی نهایت ؟ 💔
یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم🌍🧡 آخرش خیلی غم انگیز بود و خوب تموم شد💜🥺
حتی از خوندن نمونه هم لذت میبرید به نظر من که عالییه😍😍🍒💜
عالی بود قلم نویسنده و شخصیت پردازی ها هم خوب بود و داستانش به خوبی تموم شد پیشنهاد می کنم
عالی بود.
خیلی قشنگ بود🙃🤍✨
مجذوب قصه های پترا شدم 💫
عالیه و برای هر سنی مناسبه😘
واقعا پیشنهاد می کنم کتاب رو بخونید.در فصل های آخر کتاب داستان خیلی خیلی جذاب می شود به طوری که نمی تونستم از خوندن کتاب دست بکشم و حتی شب رو برای خوندن بیدار بمونم.ظرفیت تبدیل شدن به فیلم سینمایی
بسیار عااااااالی