کتاب قلب مدفون
معرفی کتاب قلب مدفون
کتاب قلب مدفون نوشته فرانسیس هاردینگ و ترجمه آرزو مقدس است. کتاب قلب مدفون را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب قلب مدفون
از جهانی میگوییم که چندین جزیره در آن بود و تا قرنها ایزدان با استفاده از حیرت و وحشت بر میریاد حکمرانی میکردند و هرکدامشان خوشهای از جزیرهها را بهعنوان قلمرو خود برداشته بودند. جزیرهنشینها انسانهای قربانی را برای جلب رضایت ایزدان به دریا میریختند و چشمهایی خواهشگر را بر تن تکتک قایقها نقش میکردند تا دلشان را به رحم آورد. بندگیشان را میکردند، از آنها حساب میبردند و آنها را ستایش میکردند.
تا اینکه ایزدان بیهوا با هم دشمن شدند.
فقط یک هفته طول کشید تا یکدیگر را تکهوپاره کنند؛ هفتهای پر از موجهای طوفانی و ویرانی. صدها نفر از جزیرهنشینان جان خود را از دست دادند. آخر کار، هیچ ایزد زندهای باقی نماند، فقط جنازههایی عظیم در اعماق دریا غوطهور بودند. حتی سی سال بعد از این نبرد سهمگین هم کسی نمیداند چه شد. ایزدان هنوز مرموزند، اما دلها آرامآرام از ترسشان خالی میشوند.
میگویند تکهای بهاندازهٔ یک سکه از تن ایزدی مرده میتواند بخت آدم را زیرورو کند؛ البته اگر نیروهایی که دارد بهاندازهٔ کافی عجیب و نایاب باشند و خودت هم آنقدر شجاع باشی که بهدنبالش به آب بزنی. هارک و جلت هم به همین هدف دل به دریا میزنند اما دریا چیز دیگری هم با خود دارد. چیزی که میتواند اخلاقیات را تغییر دهد. این کتاب داستانی هیجانانگیز از تلاش برای بهدست آوردن شانس بدون دانستن خطرات حقیقی آن است.
خواندن کتاب قلب مدفون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قلب مدفون
تا اینجای روز هوا صاف بود، اما جزیرههای دوردست افق کمکم داشتند در مِهی که وعدهٔ باران میداد مات و پنهان میشدند. بوی خرچنگهای کبابی از آتشدانهای کنار دریا به مشام هارک رسید و یکباره احساس کرد دارد از عشق به جزیرهاش مدهوش میشود. همهٔ چهارده سال عمرش را در ساحلهای ناهموار اشتیاق بانو گذرانده بود، اما جز درسهایی که از آن گرفته بود، به چیز دیگری نیاز نداشت. هرچه باشد، همهکس و همهچیز دیر یا زود به جزیرهٔ او میآمدند که البته بیشتر وقتها یا گم شده و یا در هم شکسته بودند، اما مهم نبود. او به لهجههای جورواجور این جزیره، به رفتوآمد کشتیهای بزرگ و به فروش یواشکی تقریباً همهچیز در آن عشق میورزید. او عاشق ذات دغلکار و طمعکارش بود.
جِلت هم باید اینجا بود و میدید. اصلاً جلت کدوم گوری غیبش زده؟ این فکر بیهوا به ذهنش افتاد و لشکری از نگرانیها هم پشت سرش شتابان حمله کردند.
جلت از هارک خواسته بود آن روز صبح کنار تلمبهخانه به دیدنش برود تا دربارهٔ «کاری» حرف بزنند که یک نفر میخواست برایش بکنند. هارک دو ساعت آنجا منتظرش مانده بود تا اینکه دیگر ناامید شده بود. جلت همیشه همینطوری بود. وقتهایی که مهم بود همیشه در کنارت بود، اما بقیهٔ وقتها بدون اینکه توضیحی بدهد یا عذرخواهی کند، مثل گربهها برای خودش میآمد و میرفت.
هارک میدانست که احتمالاً جلت سرش به جایی گرم شده. با وجود این، با هر ساعتی که میگذشت و از بهترین دوست هارک خبری نمیشد کرم انگل تهوعآور اضطراب مثل خوره به جان دلورودهاش میافتاد. جلت دشمن زیاد داشت و گذشتهاش هم پر از اتفاقهایی بود که گاهی دامنگیرش میشدند.
مرد تاجر چشمهایش را هم کشیده بود و از دریچهٔ دوربینِ تکچشمی به اسکله نگاه میکرد. «حالا چهجوری باید فرزند اعماق رو تشخیص بدیم؟»
«ایبابا، حتماً اون رو میشناسی! طولش اندازهٔ یه قایق دودَکلهست؛ یه کاوندهٔ درستوحسابیِ زیردریاست. سیتا پارو داره، بدنهش از فولاد خشکه۸ سیاهه، دهتا چنگک و سهتا پرهٔ عقبی داره. بهترین و بزرگترین زیردریایی بازیابیه. چشم جمعیت که بهش بیفته، دیوونه میشن.» هارک هم مثل بقیهٔ ساکنان اشتیاق بانو، حسابی به فرزند اعماق افتخار میکرد.
حجم
۴۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه
حجم
۴۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه
نظرات کاربران
بوی دریا می اید. ایزدان. پریان .اینها که هستند که بوی خوش دریای خروشان اسمان صاف جزیره ی رویاییمان را با خون کثیف خود در عرض یک هفته میدان نبرد و خون و خون ریزی کرده اند .بر هر ماسه
قشنگ میتونستم رشد شخصیتی هارک رو تو داستان احساس کنم و واقعا کتاب خوبی بود ممنون از نویسنده و مترجم و پرتقال
کتاب زیبایی بود
کتاب جالبی بود هم ایده ی کلی داستان و هم ایده ی شخصیت ها که یک فرد ناشنوا هم بینشون بود توصیف ها خوب انجام شده بود و به طور کلی خوب بود.
واقعا بی نظیر بود، از خوندنش حس ناب و خوبی داشتم. اگه میخوایید کتابی متفاوت و پر از هیجان رو تجربه کنید بهتون پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید 🥰🐚
خوشم اومد
چه باحال
انتشارات پرتقال نشر شناخته شده ای هست و همه تینیجر ها یکی دو تا کتاب ازش دارن. اما به نظرم کتاب های این نشر مختص به یک سن خاص هستن و اگر دیر یا زود تر از بازه زمانی تعیین
دوسش داشتم ... قشنگ بود
مطالعه نسخه چاپی خب این کتاب شخصیت پردازی واقعا خوبی داشت سلفین و خیلی دوست داشتم اما داستان جذابی توش نبود ولی کتابی بود که خوندنش خالی از لطف نبود