کتاب کریسمس در گم و گورآباد

کتاب الکترونیکی «کریسمس در گم و گورآباد» نوشتهٔ جی. کی. رولینگ با ترجمهٔ آرزو مقدس در انتشارات پرتقال چاپ شده است. یک پسر کوچک و اسباب‌بازی‌اش، امشب همه‌چیز را عوض می‌کنند.

جی‌.کی. رولینگ نویسندهٔ کتاب‌های هری پاتر از سال ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۱۷ جوایز و افتخارات متعددی کسب کرده است. او بیش از ۴ بار موفق شده جایزه کتاب کودک سال بریتانیا را کسب کند. او در سال ۲۰۱۰ جایزه هانس کریستن آندرسن و در سال ۲۰۱۷ جایزه افتخاری خانواده سلطنتی بریتانیا را کسب کرد.

در سال ۲۰۱۴ جایزهٔ ادبیات داستانی زنان، اقدام به انتخاب بیست نویسنده زنی کرد. که بیشترین تأثیر را بر روی خوانندگان خود گذاشته‌اند. در این فهرست، رولینگ پس از هارپر لی، مارگارت اتوود و شارلوت برونته در جایگاه چهارم قرار گرفت.

درباره کتاب کریسمس در گم و گورآباد

آکو، عروسک بچگی جک، همیشه و همه‌جا کنارش بوده. تا اینکه یک روز مانده به کریسمس اتفاق هولناکی رخ می‌دهد... آکو گم می‌شود.

اما شب قبل از کریسمس، شبی است که همه‌چیز جان می‌گیرد؛ حتی اسباب‌بازی‌ها. و حالا جدیدترین اسباب‌بازی جک، خوک کریسمس که جایگزین آکو شده، نقشه‌ٔ دلیرانه‌ای در سر دارد: آن‌دو باهم، در سفری جادویی به دنبال گم‌شده‌شان می‌روند تا بهترین دوستی را که جک در تمام عمرش داشته نجات بدهند.

کتاب کریسمس در گم و گورآباد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب مناسب گروه سنی کودک و نوجوان است.

بخشی از کتاب کریسمس در گم و گورآباد

مامان و بابا

کمی قبل از اینکه جک برود مدرسه، نامه‌ای آمد که به پدر و مادرها اطلاع می‌داد همهٔ بچه‌ها باید عروسکِ بغلیِ محبوبشان را روز اول مدرسه با خودشان ببرند. همهٔ بچه‌های کلاس جک با خودشان خرس پشمالو آوردند. اما جک آکو را برد. تک‌تک بچه‌ها به‌نوبت می‌رفتند جلوی کلاس، اسم عروسک بغلی‌شان را می‌گفتند و توضیح می‌دادند چرا دوستش دارند. نوبت جک که شد، گفت چرا اسم عروسکش آکو است و ماجرای عمل جراحی چشم‌هایش را تعریف کرد و قصهٔ روزی را گفت که زیر شن‌ها چالَش کرد و چیزی نمانده بود برای همیشه گم‌وگور شود. قصه‌های آکو و ماجراجویی‌هایش بچه‌های کلاس را خنداند و وقتی حرف جک تمام شد، همه برایش دست زدند. گرچه آکو یکی از کهنه‌ترین عروسک‌ها بود، از همهٔ عروسک‌های دیگر بانمک‌تر و جالب‌تر بود و اصلاً بینشان رقیب نداشت. زنگ تفریح که شد، جک و پسری به اسم فِرِدی آکو را برای هم پرت کردند. درست قبل از پایان زنگ تفریح بود که جک آکو را انداخت توی چالهٔ آب. آن شب، آکو مجبور شد دوباره برود توی ماشین لباس‌شویی.

اگر جک نمرهٔ بدی می‌گرفت یا با فردی دعوایش می‌شد یا کسی گلدان سفالی کج‌وکوله‌اش را مسخره می‌کرد و توی مدرسه روز بدی را می‌گذراند، آکو در خانه منتظرش بود که اشک‌هایش را با دست‌های نرم و کوچولویش پاک کند. هر اتفاقی برای جک می‌افتاد، آکو در کنارش بود؛ او را درک می‌کرد و می‌بخشید و بوی آرامش‌بخش خانه را با خودش می‌آورد؛ بویی که هرقدر هم مامان می‌شستش، باز دوباره برمی‌گشت.

مدتی بعد از اینکه جک رفت مدرسه، شبی از سروصدا بیدار شد. با دستش دنبال آکو گشت و در تاریکی بغلش کرد.