کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر
معرفی کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر
کتاب الکترونیکی «ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر» نوشتهٔ لوییس سکر با ترجمهٔ پروین علی پور در نشر افق چاپ شده است. این اثر ۱۹ جایزهٔ کتابهای کودکونوجوان را به خود اختصاص داده است.
درباره کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر
برادلی چاکرز بزرگترین و خشنترین شاگرد کلاس پنجم یک مدرسه بود که همیشه در ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر مینشست. او هیچگاه دوستی نداشت و همیشه رفتارهای ناشایستی داشت و همه را عصبانی میکرد. داستان اصلی رمان ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر تبدیل برادلی از شخصیتی منفور به فردی دوستداشتنی است.
دانشآموز جدیدی به نام جف فیشکین از واشنگتن دی سی به مدرسهای که برادلی در آن درس میخواند منتقل شد و تلاش کرد تا با او رابطهٔ دوستی برقرار کند؛ اما مانند بقیه در این کار ناکام ماند. همچنین مشاور جدیدی به نام کارلا به این مدرسه آمد که در انتها سیر زندگی برادلی با ورود این دو نفر به مدرسه بهکلی دگرگون میشود و او روزبهروز نمرات بهتری میگیرد و همچنین با دیگران بهخوبی کنار میآید.
رمان ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر به توصیف دقیق و زیبای روحیات و عواطف این کودکان و پیچیدگی رفتار با آنها پرداخته و شیوهٔ برخورد و واکنش صحیح نسبت به کودکان را شرح داده است.
کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این اثر برای دانشآموزان سالهای پایانی دبستان مناسب است. همچنین مطالعهٔ آن برای والدین و معلمها نیز خالی از لطف نیست.
بخشی از کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر
«جِف آهسته گفت: «برای من فرقی نمیکند که کجا بنشینم.»
خانم ایبل گفت: «راستش... هیچ کس دوست ندارد... آنجا بنشیند.»
برادلی با صدای بلند گفت: «آره! هیچ کس دوست ندارد پهلوی من بنشیند!» و به طرز عجیبی لبخند زد. دهانش را طوری تا بناگوش کِش داد که معلوم نبود لبخند میزند یا اخم میکند!
آنگاه با چشمان برآمده به جِف خیره شد که با ناراحتی داشت در صندلی کناریاش مینشست. جِف به او لبخند زد و او بهناچار رویش را برگرداند.
همین که خانم ایبل آمادهٔ درس دادن شد، برادلی یک مداد و یک تکه کاغذ بیرون آورد و شروع کرد به خطخطی کردن. بیشتر ساعتهای صبح کارش همین بود. گاهی روی کاغذ خطخطی میکرد و گاهی روی میز. بعضی وقتها این کار را چنان با شدت انجام میداد که نوکِ مدادش میشکست. هر وقت اینطور میشد میخندید. بعد نوکِ شکسته را با چسب به یکی از گلولههای خرتوپرت داخل جامیزش میچسباند. آنجا پُر بود از گلولههای کاغذپاره، نوک مداد شکسته، پاککُنهای جویده و چیزهای نامشخصِ دیگری که همه با نوارچسب به هم چسبانده شده بودند.
خانم ایبل ورقهٔ امتحان زبان بچهها را به آنها پس داد و گفت: «امتحان بیشترتان عالی بود. خیلی خوشحال شدم. چهارده نفر الف گرفتند و بقیه ب. البته، یکی هم ف گرفت، ولی...» شانهاش را بالا انداخت.
برادلی ورقهاش را بالا گرفت تا همه ببینند و همان لبخند عجیب بر چهرهاش نقش بست.
به محضِ اینکه خانم ایبل آماده شد جواب صحیح سؤالهای امتحانی را بدهد، برادلی قیچیاش را بیرون آورد و با دقت زیاد، تمام ورقهاش را به صورت چهارگوشهای کوچک برید!
زنگ تفریح، کت قرمزش را پوشید و از کلاس بیرون رفت؛ تنهای... تنها! کسی از پشت سرش صدا زد: «هِی! برادلی، صبر کن.»
برادلی شگفتزده برگشت.
جِف، شاگرد جدید، شتابان خود را به او رساند و گفت: «سلام.»
برادلی با تعجب به او زل زد.
جف لبخند زد و گفت: «ببین، برای من مهم نیست که پهلوی تو بنشینم. واقعاً میگویم.»
برادلی نمیدانست چه بگوید.
جف اعتراف کرد: «راستش... من به کاخ سفید رفتهام. اگر بخواهی داستانش را برایت تعریف میکنم.»
برادلی لحظهای فکر کرد و بعد گفت: «یک دلار بهم میدهی یا رویت تُف بیندازم؟» »
حجم
۱۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
نظرات کاربران
سلام لطفاً بی نهایت کنید این کتاب رو.
اگر میخواهید بدونید با بچه های بد چه جور رفتاری داشته باشید حتما کتاب رو بخوانید
من این کتابو چند سال پیش خوندم کشش کتاب تا لحظه اخر حفظ میشه یکی از کتابای فراموش نشدنیه💛
خیلی وقت ها بچه ها نیاز دارن فقط حرفاشون شنیده بشه بدون قضاوت و برچسب زدن، کاری که مشاور برادلی به خوبی انجام داد. داستان جذابی داشت
میدونستین اسم اصلی کتاب “پسری در دستشویی دختران است” بوده؟ ولی بنظرم اسمی که نشر افق براش انتخاب کرده خیلی بیشتر به داستان میاد!🔍 بنظرم کتاب یه جورایی نسخه نوجوانانه (بیشتر کودکانانه) انجمن شاعران مرده بود! نمیدونم چرا ولی بین آقای کیتینگ انجمن
"ته کلاس ردیف آخر صندلی آخر" رمانی است برای نوجوانان به قلم "لوییس سکر"، که بازخورد های مثبت فراوانی را به همراه داشته است. این کتاب در مورد بردلی چاکرز است. بردلی یک قلدر است و مشکل رفتاری دارد. او
حرف زدن با بچهها به چه دردی میخوره؟ احساسات بچهها مگه چقدر مهمه؟ چرا باید سرمون رو از مسائل ظاهراً جدی خودمون بیرون بیاریم و توجه ویژهای به بچهها و احساساتشون داشته باشیم؟ جواب این سوالها رو وقتی میفهمید که شما
با سلام کتاب جذابی بود مخصوصا برای پدر و مادران کنترل گر که مدام نگران آینده بچه ها هستند و با تذکرات زیاد فرزندان و از درس ومدرسه بیزار میکنند .
خیلی قشنگه🍫 اینم از اون کتاباست که آدم دوست داره هیچ وقت تموم نشن:) آخر کتاب من کلی گریه کردم🦋
کتاب طنز و جالبی بود و شخصیت پردازی خیلی قوی داشت. این کتاب رو به همه ی کسانی که دنبال شیطنت هستند و اهل کتابن پیشنهاد میکنم😁💓