دانلود و خرید کتاب مدرسه‌ی کنار جاده واقعا وجود دارد لوئیس سکر ترجمه فریبا اقدامی

معرفی کتاب مدرسه‌ی کنار جاده واقعا وجود دارد

«مدرسه کنار جاده واقعا وجود دارد» مجموعه سی داستان کوتاه از لوییس سکر، دربارهٔ بچه‌ها و معلم‌های مدرسهٔ کنار جاده است. مدرسه‌ای که به طور خیلی اتفاقی کج ساخته شده است. البته اول قرار بود یک طبقه باشد با سی‌تا کلاس در یک ردیف اما همین طوری اتفاقی به جای سی‌تا کلاس سی‌تا طبقه شد و در هر طبقه فقط یک کلاس. البته معمار می‌گفت از این موضوع خیلی متاسف است!

بچه‌های مدرسه کنار جاده خیلی خوشحال‌اند که یک مدرسه کجکی دارند چون زمین بازی‌شان خیلی بزرگ است. سی داستانی که در این کتاب می‌خوانید همه مربوط به بچه‌ها و معلم‌های طبقه سی‌ام این مدرسه‌اند.

بعضی‌ها می‌گویند این داستان‌ها عجیب و غریب‌اند. شاید هم درست بگویند اما نویسنده می‌گوید هروقت برای بچه‌های این مدرسه از بچه‌های مدارس عادی داستانی می‌گوید، آنها هم می‌گویند که بچه‌های مدارس دیگر عجیب و غریبند...شاید آنها هم راست بگویند!

مدرسه‌ی کناره جاده سقوط می‌کند
لوئیس سکر
ماروین نارنجی و خانه‌ی خانم معلم ۴
لوئیس سکر
مدرسه‌ کنار جاده عجیب و غریب می‌شود
لوئیس سکر
جزیره دکتر لیبریس
کریس گرابنستاین
هتل پنج بلوط؛ جلد دوم
کلی جرج
تعطیلات عجیب و غریب
جکلین ویلسون
چاچالک، سرزمین توالت های طلا
احمد اکبرپور
ماروین نارنجی و شاهزاده‌ی گمشده ۱
لوئیس سکر
هتل پنج بلوط؛ جلد اول
کلی جرج
سوپ ماهی قرمز
ژان‌فیلیپ ارو وینی‌یو
پنیر پرنده
ژان‌فیلیپ ارو وینی‌یو
خانه‌ی ربات‌ها؛ ربات‌های مدار پریش
جیمز پترسون
پسر عزیزم، تو اخراجی
جوردی سییررا آی فبرا
۳ ماجرای باورنکردنی جیک‌کیک؛ نفرین دزد دریایی
مایکل براد
ماروین نارنجی و تپه‌ی مرگ ۵
لوئیس سکر
راهنمای خل بازی های مکس و مالی؛ چگونه جلوی حمله وایکینگ ها را بگیریم؟
دومینیک بارکر
خاگینه شیرین
ژان‌فیلیپ ارو وینی‌یو
۳ ماجرای باورنکردنی جیک‌کیک؛ آموزگار گرگ‌نما
مایکل براد
عمراً اگر این کتاب را بخوانم!
ژائومه کوپونس
ماروین نارنجی و سؤال عجیب ۲
لوئیس سکر
𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۳۹۹/۱۰/۱۲

با حال و خنده دار😂😂😍❤️

بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۷/۰۷/۲۲

خانم اقدامی معلم محبوب من خرد بهشت روی زمین

Book worm
۱۳۹۹/۰۴/۱۵

عالی بود قسمت سی ام خیلی باحال بود اگه کتاب رو نخوندین اخرش رو بخونین

samin
۱۳۹۹/۰۱/۲۲

کتابش عالی و پر از هیجان بود اصلا آدم نمی تونست بفهمه آخرش چی میشه ممنونم از طاقچه⁦♥️⁩

maryam
۱۳۹۹/۰۳/۱۹

خوب بود من دوسش دارم

Zahra
۱۳۹۹/۰۸/۰۴

خیلی خوبه واقعا بی نظیره ممنون از طاقچه

Reyhane
۱۳۹۹/۰۷/۰۸

جالب بود...پیشنهاد میکنم😊😊

پریزاد~
۱۳۹۷/۰۷/۲۱

بسیار جذاب برای کودکان و نوجوانان

ghazaleh1388
۱۴۰۰/۰۲/۲۳

عالیییییییهه

Zahra Darvishi
۱۴۰۰/۰۱/۲۸

خوب بود 😊🌺🌼 خیلی عجیب و درهم برهم بود ولی قصه آخر یعنی داستان شماره ۳۰ جالب بود خیلی .

لوئیز، مسئول حیاط، داشت از یک طرف حیاط به طرف دیگر آن می‌رفت که اتفاقی سرش را بالا برد و شری را دید که داشت سقوط می‌کرد. لوئیز با سرعت از زمین فوتبال گذشت، شیرجه زد زیر تور والیبال، بعد از روی زمین بازی پرید و دوید توی زمین چمن و شری را درست قبل از این که به زمین برسد، گرفت.
Book worm
وئیز پرسید: " چی شده دی‌جی؟" دی‌جی فقط می‌خندید. ــ زود باش. می‌تونی به من بگی. چرا این همه خوش‌حالی؟" دی‌جی سرش را بالا برد و نگاهش کرد. گفت: " برای غمگین بودن باید یه دلیلی داشته باشی، اما شاد بودن که دلیل نمی‌خواد."
Neda^^
خانم گورف بچه‌ها را دوست نداشت اما عاشق سیب بود. جو جمع زدن بلد نبود. حتی شمردن هم بلد نبود. اما خوب می‌دانست که اگر به مسئله‌ای جواب غلط بدهد، تبدیل به سیب می‌شود. برای همین از برگهٔ دوستش، جان، رونویسی می‌کرد. جو دوست نداشت تقلب کند اما خوب، خانم گورف هیچ‌وقت جمع زدن به او یاد نداده بود. یک روز وقتی جو داشت از برگهٔ جان رونویسی می‌کرد، خانم گورف گیرش انداخت. خانم گورف گوش‌هایش را تکان داد ــ اول گوش راست، بعد گوش چپ ــ زبانش را بیرون آورد و جو را تبدیل به سیب کرد. بعد هم جان را تبدیل به سیب کرد؛ چون اجازه داده بود جو تقلب کند.
☀️J.S.Kinglee🍂
خانم جولز پرسید: " یعنی تو میمون نیستی؟" جیسون گفت: " نه!" خانم جولز پرسید: " بقیهٔ کلاس چی؟ اون‌ها هم میمون نیستند؟" الیسون گفت: " نه! ما می‌خوایم همین رو به شما بگیم." خانم جولز پرسید: " شما مطمئنین؟" کالوین پرسید: " اگه میمون بودیم خودمون می‌فهمیدم که میمونیم. درسته؟" خانم جولز گفت: " نمی‌دونم. یعنی میمون‌ها می‌دونن که میمونن؟"
امیر
وقتی معمار، مدرسهٔ کنار جاده را می‌ساخت، اتفاقی آن را کجکی ساخت. بعد هم یادش رفت که طبقهٔ نوزدهم را بسازد. طبقهٔ هجدهم و بیستم را ساخت، اما نوزدهم را نه! البته معمار گفته بود که از این موضوع خیلی متأسف است.
امیر
سه روز بود که معلم نداشتند و نگران بودند که نکند معلم تازه هم آدم خوبی نباشد. شنیده بودند که خانم جولز معلم خیلی‌خیلی خوبی‌ست. اما آن‌ها خیلی‌خیلی از معلم‌های خوب می‌ترسیدند.
امیر
خانم جولز گفت: " خوب، بچه‌ها، برای این که دیگه از این‌جور اشتباه‌ها پیش نیاد، می‌خوام هرکس اسم خودش رو روی مدادش بنویسه." دمین باقی روز سعی کرد اسم خودش را روی مدادش بنویسد اما مداد روی خودش نمی‌نوشت.
امیر
میرون گوش‌های بزرگی دارد و این هفته به عنوان نمایندهٔ کلاس انتخاب شده. بچه‌های کلاس انتظار دارند که او نمایندهٔ خوبی باشد. بقیهٔ نماینده‌ها خوب حرف می‌زدند، اما یک چیز میرون بهتر از آن‌ها بود؛ این‌که او خوب به حرف‌هایشان گوش می‌داد.
امیر
لوئیز ادامه داد: " حالا فکر کنین که بچه‌های این مدرسه، عجیب و غریب، شاید هم طبیعی باشن. چون وقتی من قصه‌هایی دربارهٔ شما برای اون‌ها تعریف می‌کردم، اون‌ها هم فکر می‌کردن که شما عجیب و غریب هستین."
𝒩𝒶ℊ𝒽𝓂ℯ𝒽

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان