کتاب جایی که کوه بوسه می زند بر ماه
معرفی کتاب جایی که کوه بوسه می زند بر ماه
کتاب جایی که کوه بوسه می زند بر ماه نوشتۀ گریس لین و ترجمۀ پروین علی پور است. این داستان را نشر افق برای نوجوانان منتشر کرده است.
درباره کتاب جایی که کوه بوسه می زند بر ماه
داستان فانتزی جایی که کوه بوسه می زند بر ماه، داستان جسارت و شجاعت دختری شرقی است که بهدنبال کشف راز تغییر سرنوشت خود و خانوادهاش به سفر میرود. این داستان با درونمایهٔ روانشناسانه، حاوی اسطورهای با شگرد قصهدرقصه است که گاه با راوی اولشخص و گاه سومشخص روایت میشود. شخصیت اصلی این داستان، «مین لی» نام دارد. نویسنده عمداً او را دختری چینی انتخاب کرده تا فارغ از محدودیتهای فرهنگی واقعی که برای دختران چینی وجود دارد، به جستوجوی پاسخی برای نجات خانوادهاش از فقر و نداری بپردازد. او دختری فداکار و ایثارگر است و درست در لحظهای که باید بین پاسخ سؤال خود و آرزوی پدر و مادرش برای نجات از شرایط سخت فقر و آرزوی اژدها یکی را انتخاب کند، با گذشت تمام، دست از درخواست خود برمیدارد و از پیرمرد ماه تنها سؤال اژدها را میپرسد و به خواننده پیامی تربیتی - اخلاقی میدهد. ویژگی دیگر این داستان، نمایش قدرت قصههای شفاهی عامیانه در تحول شخصیتها است. این داستان اگر چه در سبک فانتزی نوشته شده است، سرشار از قصههای کوتاه عامیانهای است که ظاهراً در حاشیهٔ داستان قرار دارند، اما در ارتباط کامل با آن هستند.
خواندن کتاب جایی که کوه بوسه می زند بر ماه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره گریس لین
گریس لین در سال ۱۹۷۴ در آمریکا به دنیا آمده است. او نویسنده و تصویرگر کتابهای کودکان است. والدین او از تایوان به آمریکا مهاجرت کرده بودند، لین در نیویورک بزرگ شده و در دانشگاه رودآیلند طراحی خوانده است. همسر این نویسنده به او در نوشتن کتابهایش کمک کرده است.
بخشی از کتاب جایی که کوه بوسه می زند بر ماه
«مردی گفت: «آه، خدا را شکر که باران بند آمد!»
و یکی دیگر گفت: «آره، من که دیگر از باران به ستوه آمدم. خوشحالم که ابرها گورشان را گم کردند و بالاخره، چشممان به جمالِ خورشید روشن شد!»
اژدهای سبز از شنیدن این حرفها بهشدت عصبانی شد. چی؟! از باران به ستوه آمدید؟ خوشحالید که ابرها رفتند؟! اژدهای سبز که خونش به جوش آمده بود، با خود فکر کرد، مردم روستا چهطور جرئت کردند اینطور به او توهین کنند؟!
اژدهای سبز بهقدری رنجیده بود که تصمیم گرفت دیگر هرگز نگذارد آن روستا، رنگ باران را ببیند! و با دلخوری پیش خود گفت: «بسیار خب! حالا آنها میتوانند تا آخر عمر از وجودِ خورشید لذت ببرند!»
البته، حاصل این تصمیم، بدبختی و ناامیدی برای مردم روی زمین بود. چون با خورشیدی که مُدام بالای سرشان میتابید و بارانی که دیگر سراغشان را نمیگرفت، طولی نکشید که خشکسالی و قحطی بر سرشان آوار شد! حیوانات و درختان از بین رفتند و مردم برای بارشِ باران به خواهش و التماس افتادند، ولی اژدهای سبز به آنها اعتنا نکرد.
اما فرزندان اژدهای سبز نمیتوانستند نسبت به رنج مردم بیاعتنا بمانند. آنها از نگرانی و درماندگی مردم بسیار ناراحت بودند؛ بنابراین، یکییکی سراغ مادرشان رفتند و از او خواستند که گذشت کند! ولی حرفهای هیچکدام نتوانست قلب سنگ مادر را نرم کند. اژدهای سبز قسم خورد: «ما هرگز نمیگذاریم که مردم بار دیگر رنگ باران را ببینند!»
مروارید، زرد، دراز و سیاه، دور از چشم مادر، با هم ملاقات کردند. سیاه گفت: «بایست به داد مردم برسیم. اگر هرچه زودتر آب گیرشان نیاید، همهشان میمیرند.»
زرد گفت: «بله، ولی چه کاری از دستِ ما بر میآید؟ ما نه میتوانیم باران درست کنیم و نه میتوانیم با نافرمانیکردن از مادر او را سنگ روی یخ کنیم!»
دراز از بالا نگاهی به زمین انداخت و گفت: «من حاضرم خودم را قربانی مردم کنم. روی خشکی دراز میکشم و خودم را به آب تبدیل میکنم، تا مردم بنوشند.»
بقیه با تعجب نگاهش کردند، ولی بعد، یکییکی سرشان را تکان دادند.»
حجم
۶٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۶٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بشدت خوبی هست به خصوص برای نوجوانان بالای ۱۰ ، ۱۱ سال ژانر کتاب کمی تخیلی هست و به نوجوانان کمک میکنه تا برای رسیدن به هدفشون تلاش کنن مثل شخصیت داستان (مین لی) که برای تغییر زندگی و