کتاب کاش معلمم می دانست
معرفی کتاب کاش معلمم می دانست
کتاب کاش معلمم می دانست؛ چگونه طرح یک سوال میتواند دنیای ما را تغییر دهد نوشتهٔ کایل شوارتز و ترجمهٔ حمیده عربنژاد است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب کاش معلمم می دانست
این کتاب را کسی نوشته که در بچگی از مدرسه رفتن متنفر بوده است، قلدر کلاس بوده و احساس میکرده وصلهٔ ناجور کلاس و آدم دردسرسازی است. اما یک زمانی معلم خاصی میشود و حالا در این کتاب سعی کرده است تجربههای کار با دانشآموزانش را گردآوری کند تا دیگر هیچ بچهای از مدرسه رفتن متنفر نباشد. هدف او این است که برای استعداد هر کودک ارزش قائل شوند و هر کودک از آموزشی خوب و عالیای که شایستهٔ اوست بهرهمند شود.
او برای رسیدن به این هدف هم روش خاصی دارد: تنها راه انجام این کار ارتباط برقرارکردن با دانشآموزان است تا عملاً احساس همدلی و همبستگی قوی در کلاس ایجاد شود. مربیها چیزی بیش از موضوعات و مفاهیم را آموزش میدهند؛ آنها به انسانها آموزش میدهند. مهمترین کار یک معلم خوب در کلاس از نظر شوارتز این است که عملاً بین خودش و دانشآموزان احساس همدلی و همبستگی ایجاد کند. بدون انجام این کار، یادگیریِ حقیقی و هیجانانگیز و لذتبخش هدفی دشوار است. معلم با ایجاد ارتباط با دانشآموزان و خانوادههایشان به این هدف دست پیدا میکند و اطمینان حاصل میکند متوجه بشوند که معلم به آنها اهمیت و به حرفهایشان گوش میدهد. یکمیلیون راه کوچک وجود دارد که عملاً با آنها در کلاس حس همدلی و همبستگی ایجاد کند. با خواندن این کتاب متوجه خواهید شد که یکمیلیون راه کوچک وجود دارد که شما هم میتوانید هر روز این حس را در کلاس درس یا ادارهٔ خود به وجود آورید. یکی از این راههای کوچکی که با آن حس همدلی و همبستگی ایجاد کنید، یک تمرین ساده است: سؤالی بپرسید و به جواب آن گوش کنید.
توانایی ایجاد ارتباط با کودکان در هر سنی، مهارتی ذاتی نیست که برخی از ما آن را داشته باشیم و برخی دیگر آن را نداشته باشیم. همهٔ مربیان میتوانند به تسهیل ارتباطات آزاد کمک کنند تا دانشآموزان، بدون نگرانی، افکار و احساسات و مشکلات خود را با آنها در میان بگذارند. آنها میتوانند با بچههایی که تعامل دارند روابطی قوی به وجود آورند و حس همدلی و همبستگی ایجاد کنند. شاید این اهداف در برنامهٔ تحصیلی و آموزشی نوشته نشده باشد اما بهاندازهٔ ریاضیات و علوم برای آموزش ضروریاند.
در این کتاب دیدگاهی ارائه شده است که براساس آن معلمان میتوانند برای هر دانشآموز در هر مقطع تحصیلی، محیط آموزشی سازنده و مثبتی ایجاد کنند. در فصلهای مختلف این کتاب به مسائلی اساسی مانند فقر و جابهجایی دانشآموزان که میلیونها دانشآموز را در سراسر کشور تحتتأثیر قرار میدهد و همچنین مشکلاتی که بر برخی دانشآموزان و خانوادهها تأثیر میگذارند؛ مانند کنارآمدن با ضربههای روحی و دوستیابی نگاهی انداخته شده است. علاوه بر آمار و تحقیقات، داستانهای واقعی دانشآموزان، معلمان و اعضای خانواده ارائه میشود که مشخص شود چگونه همهٔ ما میتوانیم به دانشآموزان کمک کنیم تا با این چالشها مقابله و بهمثابهٔ انسان و عضوی از جامعه پیشرفت کنند. راهکارهایی ارائه میشود که در کلاسهای درس سراسر امریکا به کار گرفته شدهاند و نتیجهبخش بودهاند و همچنین نکات و راهکارهایی پیشنهاد میشود که میان دانشآموزان همدلی و همبستگی ایجاد میکند.
هدف نهایی نویسنده از کار در جایگاه معلم و نوشتن این کتاب این است که به دانشآموزان نشان دهد چگونه میتوانند در اجتماعات مختلف، چه در داخل کلاس و چه خارج از آن، عضوی فعال و باگذشت شوند. هنگامی که به دانشآموزان ارزش و جایگاه جامعه و حس همدلی و همبستگی را میآموزیم، درواقع به آنها نشان میدهیم که چگونه در میان دیگران زندگی و پیشرفت کنند، چگونه گذشت و مهربانی را سرلوحهٔ زندگی خود قرار دهند، چگونه دوست خوبی باشند، چگونه باعث شوند دیگران احساس ارزشمندبودن کنند و چگونه به جامعهٔ جهانی خود کمک کنند.
شما هم در ایجاد حس همدلی و همبستگی در تمامی کلاسها به نویسندهٔ این کتاب ملحق شوید چون این کار نهتنها برای کودکان موفقیت تحصیلی به ارمغان میآورد، بلکه کمک میکند نسل آینده به دنبال تکریم و تشویق دیگران باشند و برای همیشه شاگردانی دلسوز باقی بمانند؛ همان نسلی که تجربیاتی مثل تجربیات نویسنده از آنها در کلاسهایمان تأثیر و اهمیت بسزایی داشته است.
خواندن کتاب کاش معلمم می دانست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب در درجهٔ اول برای همهٔ معلمها و بعد برای کسانی که از مدرسه متنفرند مناسب است.
بخشی از کتاب کاش معلمم می دانست
دانشآموزان امریکایی به دلایل زیادی مدرسهٔ خود را تغییر میدهند، اما این جابهجاییها به دو گروه اساسی تقسیم میشوند: ارادی و غیرارادی. بدیهی است که جابهجاییهای ارادی با انتخاب همراهاند. ممکن است خانوادهای خانهٔ جدیدی بخرد و به خاطر همین مدرسهٔ کودک خود را تغییر دهد یا آگاهانه تصمیم بگیرد که مدرسه را تغییر دهد. در کودکی هر دو سال یکبار مدرسهٔ ابتداییام را تغییر میدادم، آنهم به این دلیل که جمعیت در حومهٔ شهر بهسرعت در حال افزایش بود و دائماً مدارس جدیدی ساخته میشد تا جوابگوی تقاضای موجود باشد.
تفاوت بین جابهجایی ارادی و غیرارادی مهم است، چون همانطور که رامبرگر توضیح میدهد: «جابهجاییهای ارادی غالباً از قبل برنامهریزی میشوند و اغلب بین سالهای تحصیلی انجام میشوند تا وقفه و اختلال در دورهٔ آموزشی دانشآموزان به حداقل برسد. در مقابل، جابهجاییهای غیرارادی بیشتر در طول سال تحصیلی رخ میدهند و ازاینرو در روند آموزش دانشآموزان اختلال بیشتری ایجاد میکنند.»
در کلاس درسم، خانوادهها به من اعلام میکردند که ثبتنام کردن یا ثبتنام نکردن فرزندانشان در مدرسهٔ ما دلایل مختلفی داشته که همگی ارادی بودهاند. یکی از پدرها به من گفت مدرسهٔ قبلیای که فرزندش در آن درس میخوانده تکالیف سخت و زیادی به بچهها محول میکرده است. والدین دیگری به بیاحترامی معلمان در مدرسهٔ سابق فرزندشان اشاره کردند. خانوادهای دیگر فقط میخواستند کودکان دبستانیشان در مدرسهای تحصیل کنند که به مدرسهٔ راهنمایی دیگر فرزندشان نزدیک باشد. یکی از دانشآموزانم، به نام لیسیا، مدرسهٔ ما را به این دلیل ترک کرد که برادر بزرگترش در یکی از مدارس هنرِ مجاور پذیرفته شده بود و او هم میتوانست با برادرش در آن مدرسه تحصیل کند. گرچه لیسیا از قبل میدانست قرار است مدرسهاش را عوض کند، این موضوع او را نگران کرد. او به من گفت: «میدانم که بهخاطر خانوادهم باید این کار رو بکنم، اما نمیخوام دوستان صمیمیم رو ترک کنم. من اینجا رو دوست دارم.»
دلایل غیرارادی جابهجایی دانشآموزان هم متفاوت است. گاهی این جابهجاییها نتیجهٔ تغییری در خانواده است مثل مرگ یا طلاق. عوامل اقتصادی هم در این قضیه نقش دارند. بسیاری از خانوادهها بهخاطر ازدستدادن شغل یا افزایش هزینهٔ زندگی جابهجا میشوند. مشکلات مربوط به مسکن هم ممکن است در برخی جوامع نقش عمدهای داشته باشد. در دوران کارآموزیام در مدرسه، همکارانم که چندین سال در این مدرسه تدریس کرده بودند متوجه روندی شدند که دیوان محاسبات دولت هم به آن اشاره کرده بود. به نظر میرسید برخی دانشآموزان مدارس خود را بر اساس رویهٔ خاصی تغییر میدهند. فهمیدیم اجارهٔ آپارتمانهای نزدیک مدرسه امتیاز خاصی دارد و آن یک ماه اجارهٔ رایگان است. خانوادههایی که اجارهٔ ماه اول را پرداخت میکردند، اجارهٔ ماه دوم برایشان رایگان بود و چون در پرداخت اجارهٔ ماه سوم با مشکلاتی مواجه بودند خانه را تخلیه میکردند.
حجم
۷۵۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۷۵۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
با سلام و درود از نظر بنده این کتاب فوق العاده بود دانشجو معلمان و همینطور معلم ها ، از خوندن این کتاب غافل نشن. کمک بسیاری میکنه که چطور در جایگاه یک معلم خوب باشیم و در کنار فرآیند تدریس ،
ماجرای معلمی که در کودکی بسیار خودسر،دردسر ساز و قلدر بوده و گذشت زمان و اتفاقات پیش آمده او را به سمت معلمی کشانده است. این معلم که دریکی از مدارس ابتدایی آمریکا مشغول به تدریس هست تجربیات و خاطراتی از
کاش استادانم در دانشگاه فرهنگیان میدانستند، به ما دانشجومعلم ها چه مهارت هایی را باید آموزش میدادند.
واقعا عالی هست
میتونه کتاب مفیدی باشه ولی در کل زیادی کشش داده و احساس میکنم نویسنده خواسته صفحات بیشتری رو پر کرده. اگه تونستید خلاصه ای از این کتاب پیدا کنین بنظرم خیلی بهتره که اون خلاصه رو بخونید. نکات کلیدی خوبی
این کتاب بیشتر برای معلمان ابتدایی مناسب هست، ضمن اینکه یکسری از راه حل های پیشنهادی توی این کتاب تخیلین و فکر نمیکنم حداقل تو ایران بشه انجامشون داد. اگر معلم نیستید فکر نمیکنم بتونه براتون خیلی مفید باشه.