کتاب دودوکرمه و خانه تازه

کتاب «دودوکرمه و خانه تازه» نوشتۀ فرهاد حسن زاده و ویراستۀ علی اکبر زین العابدین است و انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است. دودوکرمه و خانه تازه داستان بامزۀ کرمی است که درون یک سیب تروتازه زندگی می‌کند. 

درباره کتاب دودوکرمه و خانه تازه

داستان دودوکرمه و خانۀ تازه دربارۀ کرمی است که یک سیب تازه و خوشگل قرمزرنگ برای زندگی زیر درخت پیدا می‌کند و آنجا را تبدیل به خانۀ خود می‌کند. دودو کرمه خانه‌اش را خیلی دوست دارد و همیشه در خانۀ محبوب است شاد است و آواز می‌خواند. یک روز دودو کرمه تصمیم می‌گیرد که به سفر برود، با خوشحالی وسایلش را جمع می‌کند و لی قبل از رفت لاک‌پشتی که به او عمو لالا می‌گوید را می‌بیند و از او می‌خواهد که تا آمدنش از سفر 3 روزه مراقب خانه‌اش باشد. اما متأسفانه تکه‌ای از نقشه سوراخ شده بود و دودوکرمه همان روز اول راه را گم می‌کند.

کرم داستان از اینکه خانه‌ای در یک سیب تازه و خوش‌رنگ بنا کرده است رضایت دارد اما نمی‌داند که حتی سیب سالم و تازه هم با مرور زمان می‌پوسد و خراب می‌شود. برای همین وقتی از سفر ۳۰ روزه برمی‌گردد خانۀ خود را نمی‌بیند. فرهاد حسن زاده در کتاب دودوکرمه و خانۀ تازه به این موضوع اشاره می‌کند که خانۀ انسان‌ها هم با مرور زمان ممکن است کهنه و قدیمی و حتی خراب شود اما مهم خاطرات خوشی است که اهالی یک خانه از آن داشته‌اند و تجربه‌ها و دوستی‌هایی که در خانه شکل می‌گیرد . هیچ وقت قدیمی، خراب و فراموش می‌شوند. تصاویر کتاب اثری از سارا صابری فومنی پر از جزییات و بسیار بامزه و جالب با رنگ های زیبا است که نظر کودکان وحتی بزرگسالان را به خود جلب می‌کند.

خواندن کتاب دودوکرمه و خانه تازه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و دداستان‌های کودکان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فرهاد حسن‌زاده

فرهاد حسن‌زاده متولد سال ۱۳۴۱ آبادان است. او از سال ۱۳۶۸ فعالینت ادبی‌اش را آغاز کرده و تا کنون ۵۰ کتاب گوناگون داستان، افسانه، فانتزی، طنز و زندگی‌نامه نوشته است که بیشترشان در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است.

آثار منتشر شده حسن‌زاده در کانون پرورش فکری کودکان جزو شاخص‌ترین آثار این نویسنده‌اند. رمان‌های هستی و زیبا صدایم کن از مجموعهٔ رمان نوجوان امروز علاوه بر موفقیت‌های داخلی به زبان‌های مختلفی مثل انگلیسی، ترکی استانبولی و عربی ترجمه شده است.

بخشی از کتاب دودوکرمه و خانه تازه

«همو لالا همسایه‌اش بود. توی لاکش لم‌داده بود و به آسمان نگاه می‌کرد. دودو کرمه با صدایی جیغ‌آلود گفت: خداحافظ عمو لالا. مراقب خانه‌ام باش،‌خب؟ عمو لالا که از گرمای آفتاب به سایۀ درختی پناه برده بود گفت: قول بده که زود برگردی. دودوکرمه گفت: فقط سه روز. تا چشم روی هم بگذاری برگشته‌ام.»