کتاب از عشق
معرفی کتاب از عشق
کتاب از عشق نوشتهٔ خوزه ارتگا ای گاست است که با ترجمهٔ لیلی گلستان منتشر شده است. این کتاب اثری جذاب در حوزهٔ فلسفه است.
درباره کتاب از عشق
کتاب از عشق مجموعهٔ ۳ جستار مختلف از فیلسوف اسپانیایی خوزه اُرتگا ای گاسِت است که ابتدا بین سالهای ۱۹۲۷-۱۹۲۶ در روزنامهٔ ال سُل منتشر شد و در ۱۹۳۳ به آلمانی ترجمه و بهصورت یک کتاب منتشر شده است و سپس در سال ۱۹۴۱ نسخهٔ اسپانیایی کتاب به بازار آمد. این اثر ۱۰۰ سال عمر دارد و آرا و نظریات ای گاسِت را در مورد عشق بر مبنای تعاریف کلاسیک از فرهنگ، طبقات اجتماعی و دورههای تاریخی شکل میدهد.
هیچچیز پربارتر از احساس عاشقانه در زندگی خصوصی ما نیست. آنقدر که در نهایت تبدیل میشود به نماد باروری. از عشق بسیاری چیزها زاده میشود: تمایلها، تفکرها، ارادهها، رفتارها... اما هرآنچه که از عشق زاده میشود که مانند میوهٔ یک بذر است، خودِ عشق نیست، تمام اینها بیشتر پیشفرضِ وجود عشق است. این کتاب سعی دارد عشق را با نگاه متفاوتی بررسی کند.
خواندن کتاب از عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به فلسفه پیشنهاد میکنیم.
درباره خوزه اُرتگا ای گاسِت
خوزه اُرتگا ای گاسِت (۱۸۸۳-۱۹۵۵) از سرشناسترین روشنفکران اسپانیایی قرن بیستم به شمار میرود که برخلاف اغلب متفکران اسپانیایی آن دوره شهرت بینالمللی قابلتوجهی دارد.
ای گاسِت در خانوادهای مرفه و تحصیلکرده در مادرید به دنیا آمد. در شرایط آسودهای بزرگ شد که اکثریت جامعهٔ اسپانیا در آن زمان بههیچوجه به آن دسترسی نداشتند. خانوادهٔ او در دنیای فرهنگ و بهخصوص روزنامهنگاری اسپانیا بسیار شناختهشده بود: پدرش مدیریت روزنامهٔ El Imparcial را به عهده داشت که متعلق به خانوادهٔ مادر خوزه بود. پدر ضمن روزنامهنگاری رمان هم مینوشت و در عرصهٔ سیاسی هم فعال بود و بارها نمایندهٔ مجلس شد.
ای گاسِت تحصیلات عالی خود را در رشتهٔ فلسفه ابتدا در مادرید و سپس در شهرهای مختلف آلمان انجام داد. بعد از غیبتی ۵ساله از اسپانیا که در طول آن آشنایی عمیقی با مکاتب مختلف فلسفی و مشخصاً نئوکانتیزم پیدا کرده بود، به وطن بازگشت و در دانشگاه مادرید سمت استادی متافیزیک را به عهده گرفت. او مقالات بیشماری راجع به موضوعهای مختلف فرهنگی، سیاسی و فلسفی به چاپ رساند.
درباره لیلی گلستان؛ مترجم کتاب
لیلی گلستان، مترجم برجسته و نگارخانهدار ایرانی، در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ در تهران متولد شد. خانواده گلستان نقش بسزایی در فرهنگ و هنر معاصر ایران دارند؛ پدر او، ابراهیم گلستان، نویسنده و کارگردان موج نوی سینمای ایران، و برادرش، کاوه گلستان، عکاس برجسته است.
لیلی گلستان تحصیلات خود را در فرانسه ادامه داد و در دوران اقامت در اروپا با هنرمندان مطرحی همچون ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو آشنا شد. پس از بازگشت به ایران، فعالیتهای مختلفی از طراحی پارچه تا ترجمه و روزنامهنگاری را تجربه کرد.
او آثاری چون «زندگی در پیش رو» از رومن گاری، «بیگانه» از آلبر کامو و «میرا» از کریستوفر فرانک را با حساسیت ویژهای به فارسی برگرداند و نقش مؤثری در معرفی ادبیات غرب به ایران ایفا کرد. ترجمه «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» اثر اوریانا فالاچی، او را به یکی از مترجمان مطرح آثار جنگی تبدیل کرد.
لیلی گلستان در سال ۱۳۶۰ نگارخانه گلستان را تأسیس کرد که بهمرور به مرکزی مهم برای هنرهای تجسمی تبدیل شد. این نگارخانه میزبان آثار هنرمندانی مانند سهراب سپهری و هانیبال الخاص بوده است.
او در سال ۱۳۹۳ نشان شوالیه ادب و هنر فرانسه را برای ترجمه بیش از ۴۰ اثر فرانسوی به فارسی دریافت کرد. سخنرانی او در تدکس ۱۳۹۵ درباره زندگی در سایه پدرش، ابراهیم گلستان، بازتاب گستردهای یافت. لیلی گلستان همواره بر کیفیت ترجمه و وفاداری به نویسنده تأکید داشته و به نسل جدید مترجمان توصیه کرده است که علاوه بر زبان دوم، تسلط بر زبان فارسی را نیز جدی بگیرند.
پیشنهاد میکنیم برای آشنایی بیشتر با این مترجم، زندگی نامه لیلی گلستان را نیز مطالعه کنید.
بخشی از کتاب از عشق
«روح احساس التهاب میکند، و ظریفانه جریحهدار میشود، و در نقطهای که ابژه به سویش آمده تحریک میشود. چنین تحریکی جهتی متمایل به مرکز دارد. از ابژه به سوی ما میآید. اما رفتار عاشقانه تازه بعد از این به هیجان آمدن شروع میشود. واضحتر بگویم، بعد از این تحریک، عشق از منفذی که پیکان ابژه به وجود آورده ظاهر میشود ــ تحریک ــ و فعالانه و مستقیم به سوی این ابژه میرود. به کُندی و در جهت مخالفِ تحریک و کلِ تمایل پیش میرود. از عاشق به معشوق میرود ــ از من به دیگری ــ آن هم بر طبق مسیری مرکز گریز.
این شخصیت بنا دارد که خود را از لحاظ جسمانی در راهی به سوی ابژه در حرکت ببیند، و این رفتارِ صمیمی و مُدامِ وجود ما به سوی وجودی از نوعِ خودمان، هم برای عشق و هم برای نفرت ضرورت دارد. بعداً به تفاوت آنها خواهیم رسید. در عین حال، این کار به حرکتی جسمانی به سوی معشوق و تلاشی برای نزدیک شدن و همزیستی بیرونی ربطی ندارد. به یقین تمام این تحرکات بیرونی از عشق زاده میشوند، اما جذابیتاش به دلیل تفسیری که دارد نیست و باید آنها را کاملاً از آزمونی که میخواهیم انجام دهیم حذف کنیم. در پی تمام آنچه گفتم باید به رفتار عاشقانه در خلوت روانی به منزلهٔ روندی معنوی فکر کنیم. نمیشود با پاهایی متعلق به یک بدن جسمانی به سوی خدایی برویم که دوستش داریم، در حالیکه دوست داشتن یعنی رفتن به سوی او. در عشق، ما آرامش را رها میکنیم، با او همراه میشویم و طبعاً به سوی ابژه کوچ میکنیم. در حالِ عاشقی ماندن، یعنی همین حرکت مدامِ کوچیدن. رفتار تفکر، همانند رفتار اراده ــ که به آن خواهیم پرداخت ــ درواقع فیالبداههاند. میتوانیم کمابیش کندتر شویم اما عمل کردن به آنها به درازا نمیکشد: در یک چشم به هم زدن انجام میشوند و رفتارهایی بس دقیقاند. من معنای جملهای را میفهمم، و اگر آن را بفهمم در یک چشم برهم زدن و در یک آن خواهد بود. برخلاف، عشق در زمان امتداد پیدا میکند: دوست داشتن ما در یک رشته لحظاتِ آنی اتفاق نمیافتد، نقطههایی نیستند که شعله بکشند و خاموش شوند، مثل جرقهٔ مغناطیسی. بلکه معشوق را مدام دوست میداریم. این، خصوصیتی تازه از احساس را مشخص میکند که تجزیه و تحلیلاش میکنیم: عشق یک سیل است، موجی است با محتویات معنوی، مایعی است که بیوقفه انگار از چشمهای جاری است.
اگر در پی یک بیان استعاری باشیم که بهطور شفاف از خصوصیتی که دارم به آن فکر میکنم بگوید، میتوانیم بگوییم که عشق بهسان یک شلیک نیست، بلکه یک تجلی مدام است.
نوعی تشعشع روانی است که از عاشق به معشوق میرود. فقط یک تک ضربهٔ واحد نیست، بلکه جاری است.»
حجم
۱۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
نظرات کاربران
به نظر من نکته ای که لازم است خواننده این اثر از پیش در مورد آن اطلاع داشته باشد، مطالعه متن با توجه به زمان تالیف آن است و من در ادامه می کوشم این نکته را در نقد خودم