دانلود و خرید کتاب بی صورت الیسا شینمل ترجمه هانیه چوپانی
تصویر جلد کتاب بی صورت

کتاب بی صورت

نویسنده:الیسا شینمل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بی صورت

کتاب بی صورت نوشتهٔ الیسا شینمل و ترجمهٔ هانیه چوپانی است. کتاب کوله پشتی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر رمانی روان‌شناختی و عاشقانه است. رمان بی صورت، که با انجام تحقیقاتی نوشته شده، زندگی دختری به نام «میزی» را روایت می‌کند؛ دختری که به‌دلیل برخورد صاعقه، دچار سوختگی درجهٔ ۲ شده و تنها یک نوع درمان پزشکی می‌تواند به او کمک کند: «پیوند صورت».

درباره کتاب بی صورت

رمان بی صورت در ۴ فصل نوشته شده است. فصل نخست تابستان نام دارد و فصل‌های بعدی این کتاب به‌ترتیب پاییز، زمستان و بهار هستند. هر یک از این فصل‌ها نیز در چند بخش نوشته شده‌اند. این رمان اثری است از الیسا شینمل؛ نویسندهٔ کتاب‌های ستارهٔ دوم، زیبایی مابین، مهربان خوش‌شانس و دختر سنگی. او یکی از نویسندگان مجموعهٔ شکار دختر خورشید هم بوده است.

این رمان نخستین بار در سال ۲۰۱۵ میلادی منتشر شد و در همان سال هم جوایز گوناگونی را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد؛ همچون جایزهٔ «New York Public Library».

در بی صورت داستان «میزی» را می‌خوانیم؛ دختری که دیگر همچون گذشته شاداب و عاشق دویدن نیست. از او چیزی باقی نمانده است جز تلاش و تقلا برای یافتن هویتی تازه.

خواندن کتاب بی صورت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب بی صورت

«ناگهان، پدر می‌ایستد و تخت تکان می‌خورد. او می‌گوید: «تصمیم بزرگیه. می‌دانیم که باید سؤال‌های زیادی داشته باشی. جراح پلاستیک، بهتر از ما می‌تونه پاسخ بده.» درحالی‌که به‌دنبال دکتر می‌رود، صدای قدم‌هایش دورتر می‌شود.

کاش چیراگ اینجا بود. اگر من مانند پدرم عاقل هستم، چیراگ یک سطح از من بالاتر است. او به‌عنوان پزشکِ آینده، به این موضوع توجه می‌کند؛ او سؤال‌های هوشمندانه، منطقی و علمی درمورد سلامت من و کیفیت زندگی‌ام خواهد پرسید. قطعاً سؤالی را که در حال حاضر، در ذهن من دَوران می‌کند، نخواهد پرسید: «آیا دوباره خوشگل خواهم شد؟»

چیراگ درک خواهد کرد که خوشگلی اهمیتی ندارد. بلکه سلامتی مهم است. طبیعی بودن مهم است. باعث می‌شود احساس کنم که یک دختر کوچک احمق هستم و به تنها چیزی که می‌توانم فکر کنم، خوشگل بودن است. حتی کلمه‌اش، احمقانه و کوچک است، یک نگرانی سطحی و رشدنیافته.

نام جراح پلاستیک، دکتر بادن۴۵ است و پیش از اینکه بتوانم چیزی از او بپرسم، توضیحات عجیب‌وغریبی درمورد جراحی به من می‌دهد و اطلاعاتی را که پدر و مادرم شرح دادند، تکرار می‌کند. ظاهراً، دکتر بسیار معروفی است، یکی از معدود پزشک‌های حرفه‌ای است که می‌توانند این عمل را انجام دهند.

بالاخره می‌پرسم: «پدر و مادرم می‌گن باید تا وقتی که صورت هنوز زنده است، این کار رو انجام بدیم. منظورشون چیه؟»

«اگه خیلی منتظر بمونیم، بافت اهداکننده از بین خواهد رفت.»

لحظه‌ای فکر می‌کنم که بگذارم زمان بدون هیچ‌گونه تصمیمی بگذرد و آن‌قدر دیر شود که دیگر انتخاب من اهمیتی نداشته باشد. مادر مداخله می‌کند: «علاوه‌بر خود عمل، کارهای زیادی باید انجام بدی. تا آخر عمرت باید چند جور قرص بخصوص مصرف کنی، حتی بعد از اینکه صورتت کاملاً بهبود پیدا کنه. متأسفانه این داروها همه‌جور اثرات جانبی دارن.»

«چرا بعد از بهبودی هم باید اون‌ها رو مصرف کنم؟» «برای اینکه بدنت بافت غریبه رو رد نکنه.»

بافت غریبه. آیا مجبور هستند از کلماتی استفاده کنند که به نظر برسد، من دیگر کاملاً انسان نخواهم بود؟

مادر اضافه می‌کند: «و اگه نخوای این کار رو انجام بدی، مشکلی نیست. این عمل، خطرات بسیاری داره و هیچ تضمینی هم نداره. قبلاً فقط تعداد کمی از این عمل رو انجام دادن. ممکنه بهتر باشه منتظر اهداکنندهٔ دیگه‌ای بمونیم تا بدنت زمان بیشتری داشته باشه...»

«اما مگه نگفتی که ممکنه سال‌ها طول بکشه؟»

دکتر بادن سرش را تکان می‌دهد: «می‌تونیم با پیوندهای پوستی جلو بریم و این کار رو در سال‌های آینده امتحان کنیم. ما تو رو در لیست انتظار پیوند قرار می‌دیم و منتظر اهداکنندهٔ بعدی می‌مونیم.»

قبلاً هرگز فکر نکرده بودم که مفهوم لیست پیوند، چقدر عجیب است. تنها لیست‌هایی که در تمام عمرم واقعاً به آنها فکر کرده بودم عبارت‌اند از لیست خواروبار، لیست کارها، لیست تکالیف مدرسه و لیست لباس‌هایی که پیش از شروع مدرسه می‌خواستم بخرم. هرگز فکر نکرده بودم که چیزی مانند لیست اسامی افراد منتظر برای صورت‌های جدید وجود داشته باشد. افرادی که منتظر هستند شخص دیگری از دنیا برود. شاید گروهی از پزشک‌ها در اتاق سفید باریکی هر روز با یکدیگر جلسه می‌گذارند تا تصمیم بگیرند که کدام‌یک از ما صورت چه کسی را بگیرد. چه کسی زیبا شود، چه کسی کک‌ومک داشته باشد و پوست چه کسی صاف و بلوری باشد، بینی چه کسی برآمدگی و گونه‌های چه کسی رنگ‌ولعاب داشته باشد.

بنابراین آنچه برای دختری بدون صورت رخ می‌دهد، ازاین‌قرار است. او یک انتخاب دارد: بدون صورت باقی بماند (با پیوندهای پوستی) یا به‌جای آن، صورت شخص دیگری را از آن خود کند. اما بهتر است هم‌اکنون این کار را انجام دهید، زیرا یک لیست طولانی از افراد منتظر وجود دارد.

چشم‌هایم را می‌بندم و تصور می‌کنم که چیراگ در کنار تخت می‌ایستد، دستم را می‌گیرد، چشم‌هایش مانند زمانی که تمرکز می‌کند، تنگ می‌شود. اگر اینجا بود، احتمالاً فهرست کاملی از جوانب مثبت و منفی تهیه می‌کرد، طوری که انگار پاسخ صحیح و غلط وجود دارد، مثل اینکه این تصمیم، مانند یک مسئلهٔ ریاضی سرراست و ساده است.»

دختر خوانده پروفسور اسنیپ فقید 🐍💚
۱۴۰۱/۰۴/۲۶

ببخشید میشه نمونه ای که گذاشتید رو یکبار نگاه کنید؟ همش تقدیر و تشکر شد که 😑 الان این قراره ما رو ترغیب کنه کتاب رو بخریم؟ آپدیت: علارغم نمونه ی ترغیب کننده ای که گذاشتید😅 کتاب رو خریدم. داستان خوب بود

- بیشتر
۱۴۰۱/۰۴/۲۵

واقعا نمونه ای که گذاشتین خیلی عالی بود باعث شد بتونم با دیدِ باز به خرید کتاب فکر بکنم 😑😤

نــے‌آیش🐋
۱۴۰۳/۰۷/۰۴

⚡️تا قبل از اینکه "میزی" وحشتناک‌ترین اتفاقِ عمرش رو به‌واسطه‌ی "صاعقه" تجربه کنه؛ فکر می‌کرد فقط قراره همچین چیزی رو توی فیلم‌های فانتزی ببینه. غافل از اینکه گاهی زندگیِ واقعی، خواب‌هایی رو برامون می‌بینه که از فیلم‌های ترسناک هم باورنکردنی‌ترن!

- بیشتر
گربه
۱۴۰۱/۰۷/۱۵

چه نمونه تأثیر گذاری بود ویرایش کتاب قشنگی بود من توی مدت کم ۵ قدم فاصله و نحسی ستارگان بخت ما و این کتاب رو خوندم که هر سه تاشون درباره بیماری هستن و همه شون کتابای به شدت قشنگی هستن

- بیشتر
تیره‌ترین‌دونه‌برف!
۱۴۰۳/۰۱/۱۱

یک داستان ساده بود برای تعریف رویداد هایی که بعد از یک حادثه برای یک فرد میفته نه عاشقانه خاصی داشت و نه مفهوم انگیزشی خاصی صرفا اتفاقات رو توضیح داده بود.

آزاده
۱۴۰۳/۰۹/۲۲

میزی بعد از حادثه ای که براش رخ داد تن به عمل پیوند صورت داد و این داستان حول تبعات این حادثه روی زندکی میزی روابطش با پدر و مادر و دوست پسر و دوست صمیمیش و همکلاسیهاش میچرخه داستان هیجان

- بیشتر
پذیرش خیلی مهمه. پذیرش یکی از اصول مهم زندگیه.
n re
چه عجیب است که هرچه آتش داغ‌تر شود، بیشتر به رنگ آبی درمی‌آید. آبی، رنگ خلیج سرد، رنگ آسمان عصر سرد، رنگ لب‌ها و انگشت‌های یخ‌زده است. من نمی‌توانم نوع گرم آبی را تصور کنم.
زهرا سادات
افسردگی به‌قدری وسیع است که نمی‌توان آن را در یک مرحله قرار داد. بیشتر شبیه به جریان و موج زیرین همه‌چیز است.
n re
فکر می‌کنم بهتره دیگه دادوبیداد نکنی، وگرنه ممکنه چیزایی رو به زبون بیاری که بعداً از گفتنشون پشیمون بشی
n re
به من یادآوری نمی‌کند که قبلاً عادت داشتیم هر روز، چندین مرتبه، باهم حرف بزنیم. شاید نگران است که اگر چیزی بگوید، من بشکنم.
n re
عادت‌های قدیمی به‌سختی از بین می‌روند.
n re
«به گمونم صبر هر آدمی یه حدی داره.»
n re
حتی در تاریک‌ترین لحظات زندگی، هنوز امید وجود دارد.
n re
«کلک‌هایی که ذهن می‌تونه بهت بزنه خیلی عجیبه»
n re
شاید تمام چیزهای کوچکی که ناراحتم می‌کرد، روزی صبرم را لبریز می‌کرد و متوجه می‌شدیم که دیگر عاشق هم نیستیم، مثل بسیاری از آدم‌های دیگر.
n re

حجم

۲۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۵۷,۵۰۰
۴۰,۲۵۰
۳۰%
تومان