کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریاها
معرفی کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریاها
کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریاها نوشتهٔ ژول ورن و ترجمهٔ محمد نجابتی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. بیست هزار فرسنگ زیر دریاها یک رمان علمیتخیلی کلاسیک از ژول ورن، نویسندهٔ فرانسوی است که در سال ۱۸۷۰ منتشر شد. این رمان داستان کاپیتان نمو و زیردریایی او، ناتیلوس را روایت میکند.
درباره کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریاها
در سال ۱۸۶۶، چند کشتی از ملیتهای مختلف، متوجه یک هیولای دریایی مرموز میشوند که در اعماق آبها بود. بعضی حدس میزدند که ممکن است یک کوسهٔ غولپیکر باشد و برخی دیگر میگفتند احتمالا هیولایی دریایی است. دولت گروهی را در شهر نیویورک برای یافتن و نابودکردن هیولا تشکیل میدهد. پروفسور پیر آروناکس، زیستشناس دریایی فرانسوی و راوی داستان، در آن زمان در شهر است و در آخرین لحظه دعوتنامهای برای پیوستن به این سفر دریاییِ تحقیقاتی دریافت میکند. او میپذیرد. ند لند، صیاد کانادایی نهنگ و کنسل، خدمتکار وفادار آروناکس نیز در میان شرکتکنندگان هستند.
این کشتی به سمت جنوب در اطراف کیپ هورن و به سمت اقیانوس آرام سفر میکند. پس از جستوجوی پنجماهه که در سواحل ژاپن به پایان میرسد، ناوچه هیولا را پیدا کرده و به آن حمله میکند؛ اما هیولا به سکان کشتی آسیب میزند. آروناکس و لند به دریا پرتاب میشوند و کنسل به دنبال آنها به آب میپرد. آنها روی هیولا قرار میگیرند و درنتیجه زنده میمانند. هیبت هیولا آنها را شگفتزده میکند و متوجه میشوند که با یک هیولا طرف نیستند؛ بلکه این شیء عجیب، یک زیردریایی آیندهنگر است. آنها روی عرشهٔ کشتی منتظر میمانند. سپس از داخل زیردریایی عدهای بیرون میآیند و آنها را دستگیر میکنند و سپس به سازنده و فرمانده مرموز زیردریایی، کاپیتان نمو، معرفی میشوند.
بقیهٔ رمان در زیردریایی میگذرد و ماجراهای قهرمانان داستان را در کشتی ناتیلوس روایت میکند. این کشتی مخفیانه ساخته شده بود و اکنون در دریاها دور از دسترس دولتها به تحقیقات خود ادامه میداد. در این تبعید خودخواسته، به نظر میرسد کاپیتان نمو انگیزهای دوگانه دارد: جستوجوی علم و میل به فرار از تمدن زمینی. نمو توضیح میدهد که زیردریایی او دارای انرژی الکتریکی است و میتواند تحقیقات دریایی پیشرفته انجام دهد. او همچنین به مسافران جدیدش میگوید که وجود مخفیانهٔ زیردریاییاش به این معنی است که نمیتوانند آنجا را ترک کنند؛ یعنی باید برای همیشه در کشتی بمانند.
آنها از بسیاری از مناطق اقیانوسی بازدید میکنند، برخی واقعی و برخی دیگر ساختگی. مسافران شکلهای مرجانی، کشتیهای غرقشده از نبردهای مختلف، سد یخی قطب جنوب، کابل تلگراف ماورای اقیانوس اطلس و قلمرو افسانهای زیر آب اقیانوس را مشاهده میکنند. آنها حتی به قطب جنوب سفر میکنند و در راه بازگشت به یک کوه یخ برخورد میکنند که حوادث دیگری را به دنبال دارد. مسافران همچنین لباسهای غواصی میپوشند، کوسهها و سایر جانوران دریایی را با تفنگهای بادی در جنگلهای زیر آب شکار میکنند و همچنین در مراسم تشییع جنازه یکی از خدمه که در یک حادثه جان خود را از دست داده بود، شرکت میکنند.
آنها تلاش زیادی برای فرار از ناتیلوس میکنند؛ اما موفق نمیشوند. فرار از ناتیلوس، غیرممکن است. آروناکس و لند پی به راز کاپیتان میبرند و متوجه میشوند چون یکی از کشورهای اروپایی خانوادهاش را از بین برده، او به دنبال انتقام است؛ به همین دلیل کشتیهای روی آب را غرق میکند تا انتقام خود و خانوادهاش را بگیرد. این مسائل باعث شده بود تا مردم فکر کنند زیردریایی او یک هیولاست.
آروناکس و ند دیگر کمکم از آن وضعیت خسته میشوند. یک روز صبح، ند میگوید خشکی را میبیند و فرصتی برای فرار دارند. جداشدن از کاپیتان نمو سختیهای خودش را دارد. درنهایت وقتی آنها زیردریایی را ترک میکنند، ناتیلوس در مرگبارترین گرداب اقیانوس غرق میشود. آنها موفق به فرار میشوند و به جزیرهای در سواحل نروژ پناه میبرند. با این حال، سرنوشت نهایی این زیردریایی برای همیشه ناشناخته باقی میماند.
این رمان به همراه دور دنیا در هشتاد روز و سفر به مرکز زمین در فهرست برترین رمانهای ماجراجویی و یکی از بزرگترین آثار ورن در نظر گرفته میشود. بهتصویرکشیدن کشتی زیردریایی کاپیتان نمو، ناتیلوس، جلوتر از زمان خود تلقی میشود، زیرا با دقتِ تمام، بسیاری از ویژگیهای زیردریاییهای امروزی را که در دههٔ ۱۸۶۰ کشتیهای نسبتا ابتدایی بودند، توصیف میکند.
خواندن کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریاها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار علمیتخیلی پیشنهاد میکنیم.
درباره ژول ورن
ژول ورن در سال ۱۸۲۸ در شهر نانت به دنیا آمد و در ۱۹۰۵ درگذشت. او یک رماننویس مشهور است. ژول ورن ۸۰ رمان (یا داستان بلند) نوشته است. او همچنین تعداد زیادی کتاب عامهفهم مانند جغرافیای مصور فرانسه و مستعمراتش (۱۸۶۸)، تاریخ سفرهای بزرگ و جهانگردان بزرگ (۱۸۷۸)، کریستف کلمب (۱۸۸۳) را نوشت و حدود پانزده نمایش را بهتنهایی یا با همکاری دیگران، به روی صحنه برد. او نوشتن را با نگارش شعر و نمایشنامه آغاز کرد.
ژول ورن در ۱۸۴۴، در دبیرستان نانت ثبتنام کرد و در آنجا علوم بلاغت و فلسفه آموخت. پس از گرفتن دیپلم، در رشتۀ حقوق مشغول به تحصیل شد.
او را میتوان صنعتگری اعجابانگیز در خلق داستانهای خیالی، افسونگری با جذابیتهای بیپایان و تا حدی مانند پیشگویی که قادر است عجیبترین اختراعات علمی نیمقرن بعد (یا حتی یک قرن بعد) را پیشبینی کند، دانست. او، انسان عصر خود بود؛ کسی که به اکتشافات علمی آن دوره علاقهمند بود و با دقت و وسواس آنها را دنبال میکرد.
شهرت این نویسنده، به بیش از یک قرن میرسد؛ یعنی از سالهای ۱۸۶۳- ۱۸۶۵ که اولین رمانهای مهمش به چاپ رسیدند:
پنج هفته در بالن
سفر به مرکز زمین
از زمین تا ماه
بعضی دیگر از آثار ژول ورن را در فهرست زیر بخوانید:
فرزندان ناخدا گرانت (۱۸۶۷)
بیستهزار فرسنگ زیر دریا (۱۸۶۹)
دور دنیا در هشتاد روز (۱۸۷۳)
جزیرۀ اسرارآمیز (۱۸۷۴)
میشل استروگف (۱۸۷۶)
هندوهای سیاه (۱۸۷۷)
ناخدای پانزدهساله (۱۸۷۸)
مصایب یک چینی در چین (۱۸۷۹)
پانصدمیلیون بگوم (۱۸۷۹)
اشعۀ سبز (۱۸۸۲)
کرابان لجباز (۱۸۸۳)
مجمعالجزایر در آتش (۱۸۸۴)
ماتیاس سندورف (۱۸۸۵)
ربور فاتح (۱۸۸۶)
دو سال تعطیلات (۱۸۸۸)
کاخ کارپاتها (۱۸۹۲)
جزیرۀ پروانهدار (۱۸۹۵)
در برابر پرچم (۱۸۹۶)
اورنوک باشکوه (۱۸۹۸)
یک درام در لیونی (۱۹۰۴)
استاد جهان (۱۹۰۴)
ژول ورن با کشتیهای خود به سفر میرفت. او در سالهای موفقیت و سلامتی مینویسد: «زندگیام کامل است، هیچ جایی برای ملال و اندوه نیست. تقریباً همان چیزی است که میخواهم.» اما در سالهای ۱۸۸۶-۱۸۸۷، پس از یک اتفاق ناگوار که چیز زیادی از آن نمیدانیم، او کشتی تفریحی خود را میفروشد و از زندگی آزاد و پُرسفر خود دست میکشد. پس از این، او وقت خود را صرف امور شورای شهر میکند. او در مقام نمایندۀ شورا و نویسنده از خود راضی است.
سرانجام ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵، در خانهاش در آمیئن، پس از گذراندن یک زندگی پرفرازونشیب، چشم از جهان فرو میبندد.
بخشی از کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریاها
زمانی که این اتفاقات یکی پس از دیگری رخ میدادند، در مناطق بدآبوهوای نبراسکا واقع در ایالات متحده مشغول انجام دادن تحقیقی علمی بودم. دولت فرانسه من را که استاد حقالتدریسی موزۀ تاریخ طبیعی پاریس بودم برای شرکت در این تحقیق مأمور کرده بود. پس از شش ماه تحقیق، مأموریتم در نبراسکا به پایان رسید و در اواخر مارس با مجموعهای باارزش از نمونههایی که جمعآوری کرده بودم راهی نیویورک شدم. قرار بود اوایل مه به فرانسه برگردم. تصمیم داشتم نمونهها را پیش از رفتن بر اساس کانی، گیاهی یا جانوری بودنشان دستهبندی کنم که در همان زمان حادثۀ اسکاتیا رخ داد.
از جنجالی که هیولا به راه انداخته بود کاملاً مطلع بودم و غیر از آن هم انتظار نمیرفت. در این باره مقالاتی را که در روزنامههای آمریکایی و اروپایی منتشر میشدند پیگیری میکردم و حتی برخی را چندین بار خوانده بودم. معما ذهنم را درگیر کرده بود و هرچه میکردم نمیتوانستم از آن سر دربیاورم. تا ذهنم میخواست به نتیجهای برسد موضوع دیگری مطرح میشد. حادثۀ اسکاتیا تمام تردیدها را از بین برد و دیگر در اینکه کاسهای زیر نیمکاسه است شکی نبود.
زمانی که به نیویورک رسیدم تب ماجرا به اوج خود رسیده بود. فرضیۀ جزیرۀ شناور و صخرۀ ناشناخته که افرادِ ناشی آن را مطرح کرده بودند بهکلی مردود به حساب میآمد. صخره مگر میتواند بدون داشتن موتوری در درونش با سرعتی حیرتانگیز جابهجا شود؟
همچنین احتمال اینکه بقایای یک کشتی غرقشده، مثلاً قطعۀ بزرگی از بدنۀ آن، این حوادث را رقم زده باشد با توجه به سرعت این موجودِ مرموز رد میشد.
تنها دو احتمال باقی میماند که طرفدارانشان به دو دستۀ کاملاً متفاوت تقسیم میشدند: دستۀ اول عامل اتفاقات را هیولایی با قدرت حیرتآور میدانستند و دستۀ دوم میگفتند پای یک «زیردریایی» در میان است که موتورش نیرویی بینهایت زیاد تولید میکند.
فرضیۀ دوم گرچه پذیرفتنیتر بود با جستجوهایی که در اروپا و آمریکا انجام شد بینتیجه ماند. محال ممکن بود که انسانی عادی، بهتنهایی، وسیلهای به این پیچیدگی در اختیار داشته باشد. با فرض درستی این فرضیه، این ماشین غولپیکر را چه کسی و در کجا ساخته بود و چگونه از چشم همه پنهانش کرده بودند؟
در زمانۀ مصیبتباری که انسان در تکاپوست تا قدرت اسلحههای جنگی را چند برابر کند، فقط حکومتها میتوانند چنین ماشین ویرانگری در اختیار داشته باشند و مخفیانه دست به ساختش زده باشند. پس از شاسپو, نارنجک، پس از نارنجکْ تیزههای زیردریایی و حالا وسیلهای تازه. شاید واقعیت چیز دیگری بود، به هر حال من اینطور فکر میکردم.
این فرضیه که پای جنگافزار جدیدی در میان است با اعلانهایی که دولتها منتشر کردند رد شد. اختلال در حملونقل بینقارهای منافع ملی همۀ کشورها را به خطر انداخته بود، برای همین نمیشد در صداقت حکومتها تردید کرد. از طرف دیگر, ساخت این زیردریایی چگونه از دید مردم پنهان مانده بود؟ مگر میشد یک نفر به دور از چشم همه زیردریاییای به آن بزرگی بسازد، در زمانهای که دولتها رقیب یکدیگرند و رفتار هم را موبهمو زیر نظر دارند چنین کاری حتی از یک حکومت هم برنمیآمد.
حجم
۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۷۱ صفحه
حجم
۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۷۱ صفحه
نظرات کاربران
نویسنده محبوب دوران کودکی❤️
خیلی جالب و طولانی کتابی هست که یه زره بخونی میخری من کتاب واقعی رو خریدم عالی این جا هم عالی
صد برابر شازده کوچولو