کتاب پنج داستان
۴٫۳
(۴)
خواندن نظراتمعرفی کتاب پنج داستان
کتاب الکترونیکی «پنج داستان» نوشتۀ جلال آل احمد در انتشارات فردوس چاپ شده است.
درباره کتاب پنج داستان
پنج داستان عنوان مجموعه داستانی از جلالآلاحمد است که سه داستان اول آن در واقع مجموعه اپیزودگونه هستند و هرکدام به چند ماجرا از زندگی راوی داستان که پسربچهای به نام عباس، پسر یک آخوند، است اشاره دارند. این مجموعه طرحی است پر رنگ از حوادث اجتماعی دو دهه اول قرن چهاردهم.
آلاحمد در زمان نوسازی رضاشاه در سنین کودکی و نوجوانی به سر میبرد و از آن جا که آلاحمد روحانیزاده و با این حوادث درگیر بود، آنها را بهخوبی در ذهن خود نگاه داشته بود.
کتاب پنج داستان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای کوتاه ایرانی و آثار جلالآلاحمد پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب پنج داستان
بدی دیگرش این بود که نمیشد قضیه را با کسی درمیان گذاشت. من فقط به موچول گفته بودم؛ پسر صدیق تجار؛ که مرا سال پیش به این مدرسه گذاشت؛ یعنی یکروز صبح آمد خانهمان و در را که بهرویش باز کردم، گفت: «بدو برو لباسهای تمیزتو بپوش و بیا. فهمیدی؟» حتی نگذاشت سلامش کنم؛ که دویدم رفتم تو و از مادرم پرسیدم که یعنی فلانی چهکارم داره؟ و مادرم گفت: «بهنظرم میخواد بگذاردت مدرسه.» و آنوقت کت و شلواری را که بابام عید سال پیش خریده بود از صندوق درآورد و تنم کرد و فرستادم اتاق بابام. داشتند از خواص شال گسکر حرف میزدند. بابام مرا که دید، گفت: «برو دست و روترم بشور، بچه.» که من درآمدم. صدیق تجار را میشناختم. حجرهاش توی تیمچه حاجحسن بود و عبای نایینی و برک میفروخت. از مریدهای بابام بود. تا راه بیفتد، من یکخرده توی حیاط پلکیدم و رفتم سراغ گلدانهای یاس و نارنج که به جان بابام بسته بود. روزی که اسبابکشی میکردیم، یک گاری درسته را داده بودند به گلدانها و بابام حتی اجازه نداد که ما را بغل گلدانها سوار کنند؛ ازبس شورشان را میزد. دوتا از گل یاسها را که بابام ندیده بود تا بچیند، چیدم و گذاشتم تو جیب پیشسینهام که صدیق تجار درآمد و دستم را گرفت و راه افتادیم. مدتی از کوچهپسکوچهها گذشتیم که تا حالا ازشان رد نشده بودم تا رسیدیم به یک در بزرگ و رفتیم تو. فهمیدم که مسجد است و صدیق تجار درآمد که: «اینجارو میگن مسجد معیر. ازون درش که بری بیرون درست جلوی مدرسهس. فهمیدی؟» و همینجور هم بود. بعد رفتیم توی دالان مدرسه و بعد توی یک اتاق و یک مرد عینکی پشت میز نشسته بود که سلام و علیک کردند و دوتایی یکخرده مرا نگاه کردند و بعد صدیق تجار گفت: «حالا پسرم میآد باهم رفیق میشید. مدرسه خوبیه. نبادا تنبلی کنی؟ فهمیدی؟»
اصول و مبانی مدیریت سلامت در بلایا
خلیل علی محمدزاده
گفتار چهارمبرد تامس اسپالدینگ
گنجینه سخن (جلد چهارم)ذبیح الله صفا
گنج حضور (جلد چهارم)پرویز شهبازی
گنجینه سخن (جلد ششم)ذبیح الله صفا
گنج حضور (جلد سوم)پرویز شهبازی
گنجینه سخن (جلد سوم)ذبیح الله صفا
گنجینه سخن (جلد پنجم)ذبیح الله صفا
مرصادالعبادعبدالله بن محمد نجم رازی
گنج حضور (جلد دوم)پرویز شهبازی
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۹۳۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۹۳۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
سلام تمام کتابهای من ار طاقچه گی کردن درسنیست بخدا من مخوان عقب بداران نکنبد الن در کتاب درپنج داستان دوباره یا خط قط من یا تو کتابهام با کد کاربری با 46771مهدی خان مرادی مهدی خانمرادی