کتاب گنج حضور (جلد سوم)
معرفی کتاب گنج حضور (جلد سوم)
کتاب گنج حضور (جلد سوم) نوشتهٔ پرویز شهبازی و ویراستهٔ عزیزالله علیزاده است و انتشارات فردوس آن را منتشر کرده است. موضوع این کتاب تفسیر عشق از دیدگاه مولاناست.
درباره کتاب گنج حضور (جلد سوم)
گنج حضور مجموعهای است در ۴ جلد که پرویز شهریاری در آن به تشریح و تفسیر اشعار مولانا پرداخته است.
نام این مجموعه از داستانی الهام گرفته شده با این مفهوم که اگر به صندوق درونمان، نه هر صندوق بیرونی، نگاه کنیم، گنجی پیدا خواهیم کرد که عارفان نامش را «گنج حضور» گذاشتهاند. تا وقتی گنج حضور را نیافتهایم حتی اگر ثروتمندترین فرد دنیا هم باشیم، برای رهایی از تنهایی، رفع غصهها، ترسها، خشمها و برای رفع حس ناقصِ بودنمان، دست گدایی بهسوی این و آن دراز خواهیم کرد.
جلد سوم این مجموعه از ۲۰ غزل تشکیل شده که عناوین برخی از آنها عبارت است از:
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
اگر تو عاشقی غم را رها کن
چمن جز عشق تو کاری ندارد
عشق در کفر کرد اظهاری
آن عشق جگرخواره کز خون شود او فربه
بر عاشقان فریضه بود جستوجوی دوست
تو عاشقی؟ چه کسی؟ از کجا رسیدستی؟
خواندن کتاب گنج حضور (جلد سوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این اثر به علاقهمندان به مطالعه و تفکر بیشتر در اشعار و آثار مولانا پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب گنج حضور (جلد سوم)
«منظور مولانا «تو عالَم باش» است که البته میتوانستیم «تو عالِم باش» هم بخوانیم. «تو عالِم باش» را هم به ما یادآوری میکند. برای اینکه کسی که عالِم است، دریاست و کشتی روی دریاست. چه تمثیل جالبی است: کشتی منذهنی روی دریای شماست. دریا فضای زیر منذهنی است. منذهنی همهویتشدگیهای چندگانه است. کشتی هویت بدلی است منتهی من فکر میکنم که کشتی هستم. کشتی روی دریاست به این دلیل که دریا، نیرویی از پایین به کشتی وارد میآورد. طبق قانون ارشمیدس کشتی روی دریاست. به اندازه وزن آب همحجم کشتی، همان قدر که شناور است، از زیر نیرو به کشتی وارد میشود و کشتی نمیتواند زیر آب برود. البته ممکن است کشتی فکر کند من از بس قوی هستم، خودم را روی آب نگاه داشتهام و در دریا غرق نمیشوم! استدلالی مثل استدلال منذهنی است. حقیقت آنست که دریا، کشتی را به خودش راه نمیدهد. این لحظه ما با زندگی ستیزه میکنیم، حواس ما نیست که چون ما هویت بدلی داریم، زندگی نیرویی به ما وارد میکند و ما را در سطح نگاه میدارد. بخاطر دارید آن تمثیل را که شخصی درب منزل یارش را زد، یارش پرسید کیست؟ گفت منم. یارش گفت اینجا برای دو من جا نیست. برو. شخص رفت و مدتی تأمل کرد و دوباره برگشت و درب منزل دوستش را زد. یار پرسید کیست؟ آن شخص این بار گفت تویی. یارش درب را باز و او را به درون دعوت کرد. ستیزه میکنیم. ستیزه مقاومت منذهنی و عدم تسلیم است. هوشیاری جسمی فرم لحظه را نمیپذیرد. از وضعیت، زندگی میخواهد اما وضعیت و فرم این لحظه نمیتواند به او زندگی دهد بنابراین با او ستیزه میکند. همه ما هم همین را میگوییم که این را نمیخواهم. نیروی ستیزه با فرم این لحظه، نیروی ستیزه با آب هم هست. آب همان دریا و دریا همان خداست.»
حجم
۴۸۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۴۸۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه