دانلود و خرید کتاب دختر بی سوادی که حساب و کتاب بلد بود یوناس یوناسن ترجمه شادی حامدی آزاد
تصویر جلد کتاب دختر بی سوادی که حساب و کتاب بلد بود

کتاب دختر بی سوادی که حساب و کتاب بلد بود

معرفی کتاب دختر بی سوادی که حساب و کتاب بلد بود

کتاب دختر بی سوادی که حساب و کتاب بلد بود نوشتهٔ یوناس یوناسن و ترجمهٔ شادی حامدی آزاد است و نشر نون آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب دختر بی سوادی که حساب و کتاب بلد بود

دختر بی‌سوادی که حساب‌ و کتاب بلد بود دومین رمان یوناس یوناسن، نویسندهٔ سوئدی (متولد ۱۹۶۱)، است. یوناسن، همچون فردریک بکمن، جزو چهره‌هایی است که ادبیات مدرن سوئد را به جهان شناساندند و طرفداران بسیاری در سراسر دنیا به دست آوردند. 

دختر بی‌سوادی که حساب‌ و کتاب بلد بود پس از رمان پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد منتشر شد و مانند آن موفقیت بی‌نظیری به دست آورد و خیلی زود به فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌ها راه یافت. 

در تابستان سال ۲۰۰۷، پادشاه و نخست‌وزیر سوئد در جشنی باشکوه در قصر سلطنتی سوئد گم می‌شوند! به مردم اعلام می‌شود که هر دوی آن‌ها بیمار شده‌اند، اما حقیقت چیز دیگری است. داستان واقعی خیلی پیش‌تر، در سال ۱۹۶۱، با تولد دخترکی به نام نومبکو مایکی آغاز شده است.

دختر بی‌سوادی که حساب‌ و کتاب بلد بود رمانی است سرشار از صحنه‌های طنزآمیز و جذاب که تاریخ و تخیل را هوشمندانه به هم پیوند زده است؛ داستانی دربارهٔ شانس، عشق و ارتباطات انسانی.

خواندن کتاب دختر بی سوادی که حساب و کتاب بلد بود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی با موضوع عشق و ارتباطات انسانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دختر بی سوادی که حساب و کتاب بلد بود

اگر مزیت بزرگ‌ترین بیغولهٔ آفریقای جنوبی این بود که می‌شد در جمعیت گم شد (البته به شرطی که سیاه بودید)، عیبش این بود که هر کشاورز سفیدپوستِ آفریقای شرقی پرتغالی احتمالاً ثروتمندتر از همهٔ هشتصد هزار نفر جمعیت سووتو روی هم (البته به‌جز تابو) بود! بااین‌حال، زن‌ها هر یک چندین قرص رنگارنگ بالا انداختند و مشغول قتل‌های زنجیره‌ای شدند. بعد از مدتی، به بخش ب رسیدند و آنجا، پشت ردیفی از مستراح‌ها، بین همهٔ آلونک‌های خاکستری و قهوه‌ای زنگ‌زده چشمشان به آلونکی سبزرنگ افتاد. زن‌ها فکر کردند کسی که آلونکش را سبز می‌کند (یا هر رنگ دیگری) حتماً پول زیادی دارد. بعد، نیمه‌های شب دزدکی وارد آلونک شدند، چاقویی در سینهٔ تابو فرو کردند و آن را پیچاندند. قلب مردی که خودش قلب‌های بسیاری را شکسته بود حالا تکه‌تکه شد.

وقتی تابو مُرد، زن‌ها بین همهٔ آن کتاب‌های لعنتی که همه‌جا روی هم تلنبار شده بودند دنبال پول‌هایش گشتند. این بار چه احمقی را کشته بودند؟

ولی سرانجام مشتی اسکناس در یکی از کفش‌های قربانی و مشتی دیگر در کفش دیگرش پیدا کردند. و بعد، با بی‌احتیاطی تمام، بیرون آلونک نشستند تا پول‌ها را تقسیم کنند. ولی ترکیب خاص قرص‌هایی که بلعیده بودند به همراه نوشیدن نصف لیوان عرق باعث شده بود که زن‌ها حس زمان و مکان را از دست داده باشند. بنابراین، وقتی پلیس پیدایش شد، آن‌ها هنوز همان جا نشسته بودند و هر یک پوزخندی هم بر چهره داشتند.

زن‌ها دستگیر و در سیستم مجازات آفریقای جنوبی به سی سال حبس محکوم شدند. اسکناس‌هایی که سعی کرده بودند بشمارند در ابتدای این زنجیره ناپدید شد. جنازهٔ تابو تا روز بعد همان جایی که بود ماند. یکی از سرگرمی‌های نیروهای پلیس آفریقای جنوبی این بود که هر وقت می‌شد، رسیدگی به جنازهٔ سیاه‌زنگی‌ها را بر عهدهٔ شیفت بعدی همکارانشان بگذارند.

نومبکو شب‌هنگام از صدای همهمه‌ای از سوی دیگر ردیف مستراح‌ها بیدار شده بود. لباس پوشید، به آنجا رفت، و کمابیش فهمید چه اتفاقی افتاده است.

وقتی پلیس به همراه قاتل‌ها و همهٔ پول‌های تابو رفتند، نومبکو داخل آلونک شد.

«تو آدم وحشتناکی بودی، ولی دروغات سرگرم‌کننده بود. دلم برات تنگ می‌شه. یا دست‌کم برای کتابات.»

بعد، دهان تابو را باز کرد و چهارده الماس نتراشیده درآورد؛ درست به تعداد حفره‌هایی که از دندان‌های ازدست‌رفته در دهانش وجود داشت.

نومبکو گفت: «چهارده حفره، چهارده الماس. زیادی رُنده، نه؟»

تابو جوابی نداد. ولی نومبکو کف‌پوش اتاق را بالا زد و شروع کرد به کندن زمین.

«فکرشو می‌کردم.» این را وقتی گفت که چیزی را که دنبالش بود پیدا کرد.

مهدی
۱۴۰۱/۰۵/۰۷

وای یوناس یوناسون عالیه😂😂😂 من این کتاب رو با عنوان بی سوادی که حساب و کتاب سرش میشد خوندم.(یه انتشارات دیگه یعنی)چون این کتاب در نسخه اصلی سوئدیش به همین اسمه، ولی در بعضی نسخه ها در بعضی زبون ها با

- بیشتر
لیلا فراهانی
۱۴۰۲/۰۱/۱۳

به طرز عجیبی تو این رمان همه چیز عجیب شاید هم مسخره بود از باسواد شدن ، ثروتمندی و حتی سیاست...انگار یه عده پت و مت جمع شده بودن دور هم... از اونجایی که دوست ندارم کتابی نصفه نیمه بزارم

- بیشتر
mahyafa
۱۴۰۱/۰۵/۰۱

یه داستان معمولی بود بنظرم..کشش داشت ولی ارزش خرید نداشت

کاربر ۹۱۰۹۷۳
۱۴۰۲/۰۶/۰۹

متن روان و پیوستگی روایت

m_jafari
۱۴۰۱/۰۵/۳۱

کتاب بیخودی طولانی بود تا حالا اینقدر موقع خوندن کتاب پرش نداشتم . مخم درد گرفت

ایران آزاد
۱۴۰۲/۱۲/۰۱

تا نصفه‌ی کتاب خوندم... تا وقتی دختر در خدمت مهندس بود جذاب و جالب بود... ولی وقتی به سوئد رفت و با ماجرای هولگر قاطی شد، دیگه جذبم نکرد... یه جورایی برای من حوصله‌سربر و بی‌مزه شد.

Reyhane Asayesh
۱۴۰۲/۰۳/۱۶

نسخه چاپی رو خوندم با اسم دختری که پادشاه سوئد را نجات داد برای من جذاب بود و خیلی دوست داشتم

باختن به حریفی قَدَر تحمل‌پذیر بود. ولی وادادن پیش از سوت پایان نه
لیلا فراهانی
تفاوت حماقت و نبوغ در این است که نبوغ حد دارد.
Sahar Tusani

حجم

۴۲۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۴۲۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان