کتاب نیروی طبیعت
معرفی کتاب نیروی طبیعت
کتاب نیروی طبیعت نوشتهٔ جین هارپر و ترجمهٔ فرسیما قطبی است و نشر نون آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب نیروی طبیعت
نیروی طبیعت رمانی با داستانی قوی و مجذوبکننده است که مهارت هارپر را در برانگیختن حس ترس و بیقرارکردن مخاطب نشان میدهد. این کتاب تریلری جذاب است که خواننده را شیفتۀ خود میکند. داستان این کتاب از این قرار است که پنج زن به طبیعتگردی میروند، اما فقط چهار نفر بازمیگردند. پنج زن با بیمیلی کولههایشان را برمیدارند و در مسیری گلآلود به راه میافتند. فقط چهار نفر از سمت دیگر مسیر بیرون میآیند. گمشده، آلیس راسل است. چه اتفاقی برای آلیس راسل افتادهاست؟ روایت همراهان او با هم متفاوت است. آرون فالک، مأمور پلیس فدرال، آمده است تا معمای پروندۀ آلیس راسل مفقود را حل کند، تحقیقی که فالک را به اعماق جنگلی بکر میکشاند و در پی کنکاش او دربارهٔ این ناپدید شدن رمزآلود، رازهای زیادی از پرده بیرون میافتند. بهراستی چه بر سر آلیس راسل آمده است؟ این سؤالی است که حین خواندن نیروی طبیعت لحظهای رهایتان نمیکند.
خواندن کتاب نیروی طبیعت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای پرهیجان و چالشی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نیروی طبیعت
بعداً چهار زنِ باقیمانده توانستند فقط بر سر دو چیز کاملاً به توافق برسند. یک، هیچ کس ندید که جنگل آلیس راسل را در خود بلعیده باشد؛ و دو، خوی بدجنس آلیس آنقدر بُرنده بود که میتوانست به آدم آسیب بزند.
خانمها برای رسیدن به محل قرار دیر کرده بودند.
گروه آقایان، که سیوپنج دقیقهای زودتر از هدف ظهر، کنار نشانه، ساعت زده بودند، همانطور که روی شانههای یکدیگر میزدند، از پشت ردیف درختان ظاهر شدند. کارشان را خوب انجام داده بودند. راهنمای اردوگاه با رویی گشاده و صمیمی و ژاکت قرمز رسمیای به تن، منتظر آن پنج نفر بود. مردها کیسهخوابهای حرفهایشان را پشت مینیون انداختند و موقع سوار شدن نفس راحتی کشیدند. ون پر از تنقلات و فلاسک قهوه بود. مردها بهطرف غذاها خم شدند، اما به جایش دستشان را بهطرف کیف حاوی موبایلهای تحویلدادهشدهشان دراز کردند. دوباره به هم رسیده بودند.
هوای بیرون سرد بود. چیزی آنجا تغییر نکرده بود. خورشید کمجان زمستان در چهار روز گذشته فقط یک بار کامل نمایان شده بود. دستکم ون خشک بود. مردها به صندلیهایشان تکیه دادند. یکی از آنها در مورد مهارت نقشهخوانی خانمها مزهای پراند و همه زدند زیر خنده. قهوه خوردند و منتظر ماندند تا همکارانشان برسند. سه روز از وقتیکه آنها را دیده بودند میگذشت؛ میتوانستند چند دقیقۀ دیگر هم صبر کنند.
یک ساعت نگذشته بود که غرور جایش را به آزردگی داد. مردها یکییکی بهزحمت از صندلیهای نرمشان دل کندند و با قدمهای سنگین جادۀ خاکی را بالا و پایین کردند. گوشیهایشان را بهطرف آسمان گرفته بودند، انگار که طول اضافی بازوانشان میتوانست آنتن گریزان را گیر بیندازد. با بیقراری پیامهایی مینوشتند که برای همسرانشان در شهر ارسال نمیشد. دیر میرسیم، گیر افتادیم. چند روز طولانی گذشته بود و دوش آب گرم و نوشیدنی سرد انتظارشان را میکشید. و فردا هم باید میرفتند سر کار.
راهنمای اردوگاه به درختان خیره شده بود. سرآخر، بیسیمش را برداشت.
تعدادی نیروی کمکی از راه رسید. صدای آرام جنگلبانان پارک هنگام پوشیدن جلیقههای امداد به گوش میرسید. خیلی زود از اونجا بیرونشون میآریم. آنها میدانستند افراد کجای مسیر را اشتباه میروند و هنوز چند ساعتی از روشنایی روز باقی مانده بود. زمان کم، اما کافی بود. زیاد طول نمیکشید. با سرعتی حرفهای بهسمت جنگل سرازیر شدند. گروه آقایان سریع بهطرف ون برگشتند.
تا گروه تجسس برگردد تنقلات تمام و تهماندۀ قهوهها سرد و تلخ شده بود. آسمان رو به تاریکی میرفت و از درختان اکالیپتوس سایۀ اشکال سیاهی نمایان شده بود. چهرهها مات و درهم بود. سربهسر گذاشتنها و شوخیها همراه نور از میانشان پر کشیده بود.
حجم
۳۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۳۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
نظرات کاربران
لطفا به طاقچه بی نهایت اضافش کنید
داستان قوی و خوبی داره و با نظری که تایمز داده واقعا موافقم ترس؛التهاب و بی قراری را برمیانگیزه هر چند یک خط سیر ثابت در اغلب داستان های جنایی که اخیرا خوندم وجود داشته و اینم مستثنا نیست. اما واقعا
کتاب داستان جذاب و پایانی غیرقابل پیش بینی داشت،شخصیتها و نقشهایشان به موقع و فکر شده بود،کتاب کامل بود و روان ،دنبال هیجان زیادی نباشین از کتاب حتما خوشتون میاد،
نمیدونم مشکل از نثر کتاب بود یا ترجمه ،از توصیف ها نمیشه لذت برد. مکالمه ها صرفا برای کند کردن سرعت داستان نوشته شدن نه ایجاد تعلیق و تنش . اگر اندازه ی پنج تا هم رمان معمایی یا جنایی
کتاب جنایی معمایی زنی گمشده پلیس با که با سر نخ ها سعی در پیدا کردن زن داره خوشم اومد پایان خوبی داشت مثل بعضی داستانهای معمایی پایانش غیر منطقی نبود و در امتداد داستان جریان مشخص شد
داستان جالبی داشت و تا اخر خواننده رو ترغیب میکرد که به خوندنش ادامه بده اما نثر خیلی روان و گیرایی نداشت
تعلیق کتاب بالا بود و من واقعا نمی تونستم کتاب رو بزارم زمین
کتاب خوبیه ولی جزئیاتش برای من خسته کننده بود.
دیدن فیلمی که براساس داستان این کتاب ساخته شده باهمین نام؛خالی ازلطف نیست.
بعضی کتابها رو که با اسم جنایی میخونم؛ با خودم میگم اگه جنایی نوشتن اینه منم شروع کنم یه چیزی بنویسم😐 الان این کتاب جنایی و هیجان انگیز بود؟! شبیه فیلم هندی بود بیشتر! اون گم شدن یکی از خانمها